ساختاری که فاسد میسازد!

علی شکوهی، روزنامهنگار در یادداشتی با عنوان «ساختاری که فاسد میسازد!» در روزنامهی اعتماد نوشت:
در اندیشه سیاسی دو پرسش مهم مطرح هستند و پاسخ به هر کدام میتواند نظامات سیاسی و اجتماعی متفاوتی را به همراه بیاورد. پرسش اول این است که «چه کسی حکومت میکند؟» و پرسش دوم این است که «چگونه حکومت میشود؟» فعلا کاری به ابعاد فلسفی و نتایج منطقی اولویت یافتن هر کدام از دو پرسش در حوزه اندیشه سیاسی ندارم و نمیخواهم مباحث پوپر در باب جامعه باز و نقدهای او به افلاطون، هگل، مارکس و دیگران را تکرار کنم.
نکته مورد توجه بنده این است که در نظام سیاسی و در ساختار مدیریتی کشور، میتوان به «کارگزاران حکومت» توجه نشان داد و نیز میتوان بر «ساختار حکومت» متمرکز شد. در حالت اول ما به سراغ تغییر مدیران و مسوولان و کارگزاران حکومت میرویم و امید داریم که اصلاحات مورد نظر ایجاد و جلوی فساد گرفته شود اما در وضعیت دوم، خیلی برای ما مهم نیست که «چه کسی حکومت میکند» چون ساختارهای اداره کشور را به شکلی تنظیم و طراحی میکنیم که حتی اگر کسی بخواهد فساد و دزدی کند، سیستم به او اجازه چنین کاری را نمیدهد. تجربه کشورداری و مدیریت در جهان به ما میآموزد که هر دو مهم هستند یعنی هم باید به کارگزارها توجه نشان داد و هم به ساختارها اما باید دانست که در جهان پیچیده کنونی امور، تخصصی شدهاند و نظرات تخصصی و کارشناسی برای اداره امور مورد توجه است و تصمیمات جمعی جایگزین مدیریت فردی شده و از مدیران انتظار میرود به «تصمیمات کارشناسانه جمعی» به عنوان بهترین راهکار اداره هر نهاد تمکین کنند. در این وضعیت قطعا ساختارها مهمتر از کارگزارها هستند و باید برای ایجاد هر روند اصلاحی بر چگونگی حکومت کردن متمرکز شد.
در نوشته یکی از دوستان میخواندم که تحویلداران بانک روزانه با میلیونها و شاید میلیاردها تومان پول سروکار دارند اما تاکنون نشنیدیم که بتوانند یک ریال آن را بدون حساب و کتاب بردارند و کسی هم متوجه نشود و این در حالی است که مدیران و روسای بانکها بدون آنکه اساسا پولی را ببینند میتوانند، ارقام بزرگی را اختلاس کنند و به همین دلیل است که کارمندان عادی بانکها معمولا متهم به اختلاس و برداشت از وجوه بانک نمیشوند اما مدیران بانکی به وفور در این مسیر میغلتند. علت همان است که ساختار بانک در حوزه کار تحویلداران و کارمندان عادی به شکل طراحی شده که امکان دزدی را از آنان گرفته است اما همین رویه درباره مدیران جریان ندارد و در نتیجه امکان سوءاستفاده برای آنان هست.
این روزها با دستگیری تعدادی از مسوولان قضایی و فاسدان دانهدرشت در حوزه مدیریت اقتصادی دوباره این پرسش تازه شده که چرا ساختار اداره کشور به شکلی است که در آن امکان تخلف وجود دارد و چرا در بعضی جاها دیانت و سوابق انقلابی و رزمندگی و ایثارگری و تعلق به خاندان علم و تقوا و اعتقادات دینی و امثالهم نتوانست جلوی سقوط برخی افراد را بگیرد و از رزمنده و روحانی سادهزیست و انقلابی دیروز یک اختلاسگر و نقب زننده به بیتالمال و دزد ساخته شده است؟ قضیه دقیقا به همین نکته بازمیگردد که اگر ساختار اداره کشور درست نباشد و سازوکار مدیریت، این امکان را به مدیر بدهد که تصمیمات شخصی و خارج از نظارت و بدون تکیه بر برنامه معین و مصوب بگیرد، طبیعی است که ممکن است به تدریج از یک انسان درست یک اختلاسگر ساخته شود.
باید فرض را بر این گذاشت که همه مدیران دزدند و قصد دزدی و سوءاستفاده هم دارند و اصلا از خدا و قیامت هم نمیترسند ولی در عین حال ساختار به گونهای است که چنین انسانی هم نمیتواند تخلف کند و دست او با سازوکار کارآمد و نظارتپذیر حکومتی بسته است. البته اگر خودش هم فردی سالم بود و دستش به فساد دراز نشد چه بهتر اما ساختار باید به شکلی باشد که اجازه دستدرازی را به هیچکس ندهد.
یکی از دوستان نقل میکرد، فردی تنبل و خوشخواب که در ایران با زور دوستان و فریادهای مادرش حاضر به ترک رختخواب صبحگاهی نبود و به تنپروری شهره بود به آلمان رفت تا در آنجا کار کند. اکنون او به یک موتور پرتحرکی تبدیل شده که کمتر کسی انتظارش را داشت. به عکس کسانی را سراغ داریم که در خارج کشور به پرکاری و تحرک و وقتشناسی و نظم در امور شهره بودند اما بعد از بازگشت به کشور به تدریج آن شور و نشاط و فعال بودن را از دست دادهاند و شبیه کارکنان خودمان شدهاند. این واقعیت دلیلی ندارد جز آنکه در برخی از این کشورها، ساختارها به شکلی ساماندهی شدهاند که از فردی ناتوان، یک نیروی ماهر و فعال میسازند اما در کشور ما ساختارها به گونهای هستند که ناتوانی و تنپروری را ممکن و ترویج میکنند.
قصه فساد هم با همین منطق قابل تحلیل است. بعضی ساختارهای اداره کشور ما آدمهای خوب را هم میتواند فاسد کند چون اگر در جایی شاهد تمرکز قدرت و ثروت باشیم اما از نظارت و پاسخگویی خبری نباشد امکان فساد افزایش مییابد؟ اگر به جای شفاف بودن، اصل بر پنهانکاری باشد، چگونه میتوان جلوی ظهور فساد را گرفت؟ اگر مجلس در جایگاه قانونی خودش قرار نداشته باشد و اجازه تحقیق و تفحص از آن در بسیاری از حوزهها داده نشود چه کسی میتواند روند درست امور را تضمین کند؟
و جمله آخر: همه ما ثابت کردیم که از خلق خدا بیشتر میترسیم تا خود خدا. آگاهی مردم بزرگترین ابزار مبارزه با فساد است.
انتهای پیام