این دل تنگم غصهها دارد

صفدر دوام، روزنامهنگار در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «این دل تنگم غصهها دارد» نوشت:
حوالى پسین روز عاشوراست و پدر مىگوید: بیا برویم براى چک چکو. شش هفت سال بیشتر ندارم دو تکه چوب قدیمى را بر مىدارد و روانه میدان مرکزى شهر استهبان (آبپخش) مىشویم.
یک حلقه انسانى که کامل هم نمىشود روبروى مطب دندانسازىِ مرحوم سعیدى تشکیل مىگردد و اى دریغا اگر بخواهم از تک تک افراد نام ببرم که آن زمان به نام هم نمىشناختم و کم کم با نام و فامیل آنها آشنا شدم.
همهى آنها رفتهاند؛ حلقهى گِرد تشکیل شده از مرحوم میرزا حسنعلى محفوظى گرفته تا مرحوم محمود پیراسته و مرحوم ماشاالله رازى، مرحوم الیاس دوام، مرحوم مشهدى غلامحسین تقىنژاد، مرحوم مشهدى محمود مهدوى، مرحوم حسین خوش نیت و باشندگانى نظیر آقایان سراجى، خلیل سخایى، ابراهیم قربان، خلیل اسماعیلپور و ما کودکانِ انگشت شمار در عقب قافلهى این عزادارىِ سنتى.
در سالهاى بعد ذهن روانه حاشیه پیادهرو روبروى حسینیه ملاعبدالله مىشود، پیرمردى با موهاى رنگى به او مىگویند میرزا فتح الله، از بامداد روز عاشورا به همراه دستمالى که چک چکوى قدیمى سیاهى به آن پیچیده منتظر رسیدن لحظهى برپایى این مراسم مى باشد، آن زمان مى گفت: قدمت این چک چکو بیش از ۹۰ سال است.
میرزا فتحالله مغازهاى داشت در ابتداى کوچه تیرونجان، روبروى منزل مرحمت پناه میرزا عبدالصمد مقدس؛ هر گاه از روبروى مغازهاش با پدرم در آن گذر رد مىشدیم توقف مىکردیم و احوال پرسى و همیشه در ایام سال زمزمهاش نوحه هاى سینه دورى و چک چکو بود…
یک روز عصر هم خوب به یاد دارم که تنها داشت این نوحهى در مایه شور را زمزمه مىکرد بدون آنکه محرم و عاشورا باشد؛
یا شاه تویى همدم و همراز الهى
نام تو غضنفر
حق داده تو را در دو جهان منصب شاهى
یا ساقىِ کوثر
کشتن پسر شیرِ خدا شرم نکردند
از جمله یزید و پسرِ سعدِ بداختر
یاساقى کوثر
یا حضرت عباس على(ع) شیرِ دلاور
از دست نده تیغ و بزن بر صفِ لشکر
یاساقى کوثر
از بس که زدن تیر به جانِ على اکبر
امروز شده کربُ بلا عرصهى محشر
یا ساقى کوثر…
راستى براى میرزا فتح الله هم “کل یوم عاشورا” بود و دفترچه نوحه و چک چکوى قدیمىاش هم همیشه در محل کسب کار در کنارش مىگذاشت.
با گذشت زمان هر ساله آن حلقهى انس روز عاشورا بیشتر شد ولیکن هنوز فناورى صوتى آنچنان پیشرفته نبود که میکروفون بى سیم دست نوحهخوانهاى این آیین سنتى باشد بنابراین بلندگوى دستى در اختیار مرحوم میرزا فتحالله مهدىپور، مرحوم مشهدى محمد على دادور، مرحوم سید محمد غنضنفرپور، مرحوم مشهدى اکبر مروتیان و آقاى خلیل گیو قرار مىگرفت تا نوحهها را براى جمعیت عزادار بخوانند، خدا رحمت کناد خادم اباعبدالله مرحوم حاج محمد سودمندفر هم همیشه خالصانه بدون خودنمایى دغدغه برپایىِ این آیینها را داشت و بستر را براى برگزارى این مراسم در آن زمان فراهم مىکرد.
از پدر نقل شد که این آیین و همچنین سینه دورى در ایام دهه عاشورا از محل آبپخش شروع مىکردیم و به سمت منزل مرحمت میرزا محمدرضا نعیمى که محل برپایى روضه خوانى ایام محرم و صفر بود، مىرفتیم.
نوحه خوانهاى این آیین هم مرحوم مشهدى غلامعلى معصومى، مرحوم میرزا یحیى فقیهى و مرحوم میرزا محمدعلى کشاورز، مرحوم مشهدى محمد سرودمند و بعدها مرحوم على آقا بیابانى و… بودهاند.
مىگویند: بیت نخست نوحه چک چکو از ناصرالدین شاه قاجار است؛
این دل تنگم عقدهها دارد
گوئیا میل کربلا دارد
اما فلسفه چک چکوى استهبان در آنجا تفسیر مى شود که نوحهخوان مىخوانَد:
اى مزن ظالم چوب کین هر دم
بر لب و دندانِ حسین من
این لب و دندان حسین من
بوسه گاه ختمِ رسولان است
این بیت اعتبارش از حکایت تاریخى مستند مجلس یزید بن معاویه در شام است و زمانى که چوب خیزران به دهان مبارک حضرت مىزد با اعتراض یکى از یاران قدیم پیامبر مواجه شد که من دیدم که حضرت رسول (ص) بوسه بر این لبها مىزند.
اما چک چکو و سینه دورى میراث معنوى چند صد سالهى کهن دیار استهبان فارس امسال هم براى دومین بار متوقف مىشود؛ و این رویداد یعنى کرونا همه داشتههاى فرهنگى، معنوى و اقتصادى ما را نشانه رفته است؟!
و امسال در پسین گاه عاشورا، براى دومین سال صداى چکاچک شمشیرها و یا سُم اسبان در حال فرار از معرکهى عاشورا و یا چوب خیزران یزید (لعنه الله) نمىشنوم و گستردهتر بنویسم که نمىشنویم، این خود غربتى معنوى براى پسین عاشوراى ما محسوب مىشود که با غربت تاریخى آن لحظههاى ثبت شده در تاریخ و مظلومیت حضرت ارباب گره مىخورَد و مىتوانیم با دخل تصرفى در نوحهى چک چکو همواره تکرار کنیم که “این دلِ تنگم غصه ها دارد”
انتهای پیام
حال که خوب مینویسی – کمی از حسین های این زمان بنویس
عکس بخوبی نشان میدهد که مقصود از رعایت شیوه نامه های بهداشتی در این مراسم چیست. انشاالله هیچیک از حاضران در این جمع کرونا نگگرند و آنرا به خانواده های خود منتقل نکنند. چه بد که زندگی و مرگ خود و دیگران را به انشاالله وابسته کرده ایم.