نگاه خیره‌ی نسل زِد

هادی صمدی، مدرس فلسفه در کانال تلگرامی خود (تکامل و فلسفه) نوشت: «نگاه خیره‌ی نسل زِد به یک حالت چهره بی‌تفاوت، بدون لبخند و خنثی گفته می‌شود که اغلب در سلفی‌ها و ویدیوهای این نسل در شبکه‌های اجتماعی دیده می‌شود. این نگاه، که با تماس چشمی مستقیم و بدون ابراز احساسات آشکار همراه است، صرفاً یک حالت چهره ساده نیست، بلکه دلایل روان‌شناختی و فرهنگی عمیق‌تری دارد.

دلایل اصلی این پدیده، از منظر مقاله‌ای که در روانشناسی روز منتشر شده، چهار مورد زیر است:

خودمحافظتی عاطفی: نسل زد از اینکه بیش از حد مشتاق به نظر برسند، نگرانند. بنابراین، یک چهره‌ی خنثی مانند سپری در برابر قضاوت دیگران عمل می‌کند و نشان‌دهنده‌ی کنترل بر احساسات است.

مقاومت در برابر مثبت‌اندیشی نمایشی: به‌خلاف نسل‌های قبلی که سعی می‌کردند همیشه خندان و شاد به نظر برسند، نسل زِد نسبت به شخصیت‌های تصنعی و بیش از حد ویرایش‌شده در فضای مجازی بدبین هستند. این افراد به نحوی تصنعی و دروغین برای دوربین لبخند نمی‌زنند.

اشباع فرهنگی و حس‌زدایی: این نسل که در دنیای آنلاین بزرگ شده و دائماً در معرض محتوای بی‌شمار قرار گرفته، ممکن است دچار نوعی خستگی عاطفی شده باشد.

زیبایی‌شناسی جدید و هنجارهای ضد-زیبایی: این نگاه از معیارهای زیبایی سنتی و پر زرق و برق دوری کرده و به سمت سادگی، ابهام و حتی ناخوشایندی می‌رود. در واقع، این بی‌تفاوتی به بخشی از برند شخصی آن‌ها تبدیل شده است.

در نتیجه، نگاه خیره‌ی نسل زد را باید به عنوان سیگنالی پیچیده در نظر گرفت که نشانی‌ست از مخالفت با هنجارهای قدیمی، تأکید بر اصالت، و روشی برای تعیین مرزهای عاطفی در عصر دیجیتال.

اما تحلیل‌های تکاملی و شناختی، که در مقاله نیامده، شناخت بهتری از نسل زِد را فراهم می‌کنند و خوش‌بینی یکسونگرانه‌ی نویسنده را به پرسش می‌گیرد.

تحلیل تکاملی

ابتدا، همدلانه با نویسنده، تحلیل او را بررسی کنیم. از دیدگاه روان‌شناسی تکاملی، مغز ما برای حل مشکلات بقا و تولیدمثل در محیط زندگی قبیله‌ای شکارچی-گردآورنده، تکامل یافته است. رفتارهای امروزی ما اغلب نتیجه‌ی تعامل این «سخت‌افزار» باستانی با محیط مدرن و بی‌سابقه است.

ساوانای دیجیتال محیط جدیدی است با قوانین بقای اجتماعی بسیار متفاوت. نگاه خیره‌ی نسل زد را باید به عنوان سازگاری رفتاری برای موفقیت در این محیط جدید در نظر گرفت. در محیط باستانی بزرگترین تهدید، طرد شدن از قبیله بود. نشان دادن احساسات نادرست، مثلاً شادی در زمان نامناسب یا ضعف، می‌توانست به قیمت جایگاه اجتماعی یا حتی بقا تمام شود. اما در محیط دیجیتال کنونی این تهدید هزاران برابر تشدید شده است.

هر کنش فرد توسط مخاطبانی نامرئی و جهانی قضاوت می‌شود. یک لبخند می‌تواند به عنوان تلاش بیش از حد، ریاکاری، یا ساده‌لوحی تفسیر شود. چهره‌ی خنثی، در نقش یک استتار عاطفی، کم‌ریسک‌ترین استراتژی است. فرد نمی‌خواهد اطلاعاتی بدهد که احتمالاً علیه او استفاده شود. این رفتار، هزینه تعامل اجتماعی را در یک محیط پرخطر به حداقل می‌رساند.

بعلاوه در محیط باستانی تشخیص افراد فریبکار برای همکاری و بقای گروه حیاتی بود. مغز ما برای شناسایی عدم صداقت بسیار حساس است. اما محیط دیجیتال پر از فریبکاران مدرن است. وقتی اینفلوئنسرهای با زندگی‌های ساختگی، تبلیغات پنهان، و برندهایی که تظاهر به ارزش‌های انسانی می‌کنند همه‌ی شبکه‌ها را اشغال کرده‌اند مثبت‌اندیشی افراطی اغلب به عنوان یک سیگنال فریب تلقی می‌شود.

مغز ما برای پردازش اطلاعات یک قبیله حداکثر ۱۵۰ نفری تکامل یافته است. ورودی‌های حسی و اجتماعی، محدود و قابل مدیریت بودند. اما امروزه مغز روزانه با حجم اطلاعاتی معادل چندین عمر اجدادمان بمباران می‌شود. این یک اضافه‌بار شناختی شدید است. ابراز احساسات، یک فرآیند شناختی و فیزیولوژیک هزینه‌بر است. چهره خنثی، یک حالت صرفه‌جویی در انرژی، برای جلوگیری از فرسودگی عاطفی در یک محیط بیش از حد تحریک‌کننده است.

در محیط باستانی افراد برای جلب توجه جفت‌ها و متحدان، خود را از رقبا متمایز می‌کردند. این تمایز می‌توانست از طریق مهارت در شکار، داستان‌گویی یا تزئینات بدن باشد. نگاه خیره‌ی نسل زد سیگنال درون‌گروهی، البته از جنس دیگری است که مخاطب آن هم‌نسلی‌ها هستند و با آن می‌گویند که به قوانین نسل‌های قبلی پایبند نیستند و به قبیله خودشان تعلق دارند.

اما آنچه نویسنده به آن نمی‌پردازد این است که آنچه ممکن است در سطح گروهی سازگاری باشد به معنای آن نیست که به‌زیستی فرد را نیز تضمین می‌کند. در ادامه خطرات شیوع این پدیده، و راهکار مواجه با آنها را ببینید.

نگاه خیره‌ی نسل زِد: تحلیلی از منظر شناخت بدن‌مند

حالا وقت آن است به سراغ تبیین‌های شناختی و تکاملی دیگری برویم تا مشخص شود شرایط چنانکه نویسنده می‌پندارد مساعد نیست.

بر اساس فرضیه‌ی بازخورد چهره‌ای، حالت چهره‌ی ما نه تنها احساسات ما را بیان می‌کند، بلکه آن را تقویت یا تضعیف نیز می‌کند. لبخند زدن (حتی به صورت تصنعی) می‌تواند حس شادی را القا کند. نگه داشتن مداوم یک چهره خنثی و بدون لبخند، یک سیگنال دائمی به مغز ارسال می‌کند که چیزی برای احساس کردن وجود ندارد.

این کار می‌تواند به مرور زمان دامنه‌ی هیجانات مثبت را محدود کند. فرد ممکن است به تدریج توانایی تجربه‌ی لذت‌های کوچک و خودجوش را از دست بدهد و به نوعی بی‌لذتی هیجانی دچار شود.

همدلی فرآیندی عمیقاً بدن‌مند است. ما با تقلید ناخودآگاه و بسیار ظریف حالت چهره‌ی دیگران (به کمک نورون‌های آینه‌ای)، احساسات آن‌ها را در بدن خود شبیه‌سازی و درک می‌کنیم. وقتی چهره‌ی فرد بی‌حالت ‌شود، فرآیند شبیه‌سازی مختل می‌شود. فرد نه تنها در ابراز احساسات خود دچار مشکل می‌شود، بلکه در دریافت و درک احساسات دیگران نیز ضعیف‌تر عمل می‌کند. این امر می‌تواند به انزوای اجتماعی و احساس عدم تعلق منجر شود، زیرا پیوندهای انسانی عمیقاً به تبادل سیگنال‌های عاطفی غیرکلامی وابسته‌اند.

خطر ابتلا به نارسایی هیجانی، یا الکسی‌تایمیا، نیز وجود دارد. ما از طریق نشانه‌های بدنی خود مانند ضربان قلب، تنفس، و حالت چهره می‌فهمیم که چه احساسی داریم. سرکوب مداوم یکی از مهم‌ترین خروجی‌های هیجانی، یعنی حالت چهره، می‌تواند ارتباط فرد با دنیای درونی‌اش را قطع کند. فرد ممکن است به تدریج در شناسایی، نام‌گذاری و توصیف هیجانات خود دچار مشکل شود. این وضعیت، که به آن الکسی‌تایمیا می‌گویند، ریشه‌ی بسیاری از مشکلات روان‌شناختی مانند اضطراب و افسردگی است.

مهم‌تر آنکه تعاملات اجتماعی بازخوردی هستند. حالت چهره‌ی شما بر رفتار دیگران با شما تأثیر می‌گذارد و رفتار آن‌ها نیز به نوبه خود، احساسات و باورهای شما را شکل می‌دهد. فردی با نگاه خیره و بی‌تفاوت، ممکن است از سوی دیگران به عنوان فردی سرد، بی‌علاقه یا حتی متخاصم درک شود.

در پاسخ، دیگران نیز ممکن است از او فاصله بگیرند یا با سردی رفتار کنند. این بازخورد منفی، باور اولیه‌ی فرد را تقویت می‌کند که دنیا جای خطرناکی است و بهتر است احساسات را پنهان کرد و در نتیجه این چرخه‌ی معیوب تشدید می‌شود. به عبارتی آنچه در سطح گروهی سازگاری به نظر می‌رسید، در درازمدت در سطح گروه نیز دیگر سازش‌دهنده نخواهد بود.

مغز ما پلاستیک است. مسیرهای عصبی که به طور مداوم استفاده می‌شوند، تقویت شده و آن‌هایی که استفاده نمی‌شوند، تضعیف می‌شوند. توانایی ابراز طیف وسیعی از هیجانات پیچیده‌ی انسانی مهارتی‌ست که به عضلات صورت و مدارهای عصبی پیچیده‌ای وابسته است. عدم استفاده از این ظرفیت، به مرور زمان می‌تواند به فقر بیانی منجر شود و فرد احساس کند که در یک محدوده کوچک عاطفی گیر افتاده است.

خلاصه

در حالی که نگاه خیره‌ی نسل زِد ممکن است به عنوان یک سپر محافظتی در دنیای پرقضاوت آنلاین آغاز شده باشد، تبدیل شدن آن به یک حالت بدنی پیش‌فرض و ناخودآگاه، خطراتی جدی برای سلامت روان دارد. این سپر می‌تواند فرد را نه فقط از قضاوت‌های بیرونی، بلکه از تجربیات عاطفی درونی، لذت‌های خودجوش و پیوندهای معنادار انسانی نیز جدا کند. در واقع، ابزاری که برای بقای اجتماعی در دنیای مجازی طراحی شده، می‌تواند به طور متناقضی به تضعیف سلامت روانی و اجتماعی در دنیای واقعی منجر شود.

نگاه خیره‌ی نسل زِد هشدار خاموش نسلی‌ را در خود دارد که در محیطی بیگانه و غیرطبیعی از آنچه هزاران سال در آن زیسته بودیم گرفتار شده است. صدالبته، راه حل، طرد تکنولوژی نیست، بلکه یکپارچه‌سازی آگاهانه اصول زندگی اجتماعی تکاملی ما با دنیای مدرن است که افرادی مانند عبدالحسین وهاب‌زاده سال‌هاست مروج آن هستند. راه حل، بازگشت به غار نیست، بلکه آوردن گرمای قبیله به میدان‌های عمومی شهر، به مدارس، و پارک‌ها است.

پیشنهاد می‌کنم مصاحبه‌ی سروش صحت با عبدالحسین وهاب‌زاده را در برنامه‌ی اکنون ببیند تا راهکارهای مواجهه را برای نسل آلفا بیابید؛ راهکارهایی که چون ساده‌اند، ساده‌اندیشانه نادیده گرفته می‌شوند.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا