لزوم امامت

حجت‌الاسلام احمد حیدری در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

«امامت» به معنای جانشینی رسول خدا در امر حکومت و اداره جامعه نیست تا اختلاف کنیم که آیا علی بن ابی‌طالب امام بود یا دیگران؛ البته جانشینی ایشان در امر حکومت در غدیر به مردم پیشنهاد شد و عموم با اختیار بیعت کردند، ولی بعد از پیامبر به ظاهر تحت عنوان «انتخاب مردم» و به واقع با کودتا، دیگری خلیفه شد و خلافت از امامت جدا گردید. امامت یعنی بیان کننده صحیح و معتبر متن مکتوب (قرآن) و متن مجسّم (سیره رسول خدا) دین. بعد از پیامبر، قرآن و سیره پیامبر به گونه‌های مختلف و متعارض بیان شد که قطعا نمی‌توانست همه آنها حق و حجت باشد و حق واقعی فقط یکی بود. امام بیانگر «بیان حق و حجت» از قرآن و سنت است و امروز هم برای فهم قرآن و سنّت، به این بیان محتاجیم. امّا «بیان» چه کسی حجت است؟ برای جواب، یک حدیث را ترجمه می‌کنیم:

سلیم‏ بن‏ قیس‏ به امام عرض کرد: من از سلمان‏، ابوذر و مقداد احادیثى در تفسیر قرآن و سنت پیامبر می‎شنوم که شما آنها را تصدیق می‌کنید، حال آن که در دست مردم (منظور مخالفان اهل بیت است) بیانات فراوانى از تفسیر قرآن و سیره پیامبر هست که مخالف بیان شماست؛ آیا آنان به عمد بر پیامبر دروغ مى‌‏بندند و قرآن را تفسیر به رأى مى‌‏کنند؟ حضرت فرمود: بیان کنندگان و ناقلان تفسیر قرآن و سیره پیامبر، چهار نفرند که پنجمى ندارد:

  1. منافقى که از انجام هیچ گناهى ابا ندارد و باکش نیست به عمد بر رسول خدا دروغ بندد. اگر مردم مى‌‏دانستند او منافق و دروغ پرداز است، سخنش را نمى‏‌پذیرفتند ولى مى‏‌گویند از اصحاب رسول خدا است، پیامبر را دیده و حتما از او شنیده و اخذ کرده‏ است؛ لذا گفتارش را مى‏‌پذیرند؛ … این منافقان با توسل به دروغ و تهمت، به پیشوایان گمراهى، تقرب می‌‌جویند و به حکومت و قضاوت گماشته می‌شوند و بر گردن مردم سوار می‌گردند.
  2. کسی که سخنی از رسول خدا شنیده، اما غلط دریافته و به خاطر سپرده، آگاهانه دروغ نمی‌گوید، آن سخن را به کار مى‌‏بندد و همه جا مى‏‌گوید که آن را از پیامبر شنیده‏ است. اگر مردم مى‌‏دانستند غلط دریافته، از او نمى‌‏پذیرفتند و اگر خودش هم به اشتباهش پى مى‏‌برد، آن را ترک مى‏‌کرد و به کار نمى‏‌بست.
  3. شخصی که در مورد چیزی، امر پیامبر را شنیده ولی از نهی بعدی‌اش آگاه نشده، یا شنیده که پیامبر از کارى نهى کرد، ولی از فرمان بعدی بدان مطلع نشده؛ منسوخ را شنیده ولى ناسخ را نشنیده است. اگر مردم به وضع او پى‌مى‌‏بردند، سخنش را نمی‌شنیدند و خودش هم نمی‌گفت.
  4. فردى که از بیم خدا و حرمت رسول، دروغ را دشمن می‌‏دارد و بر خدا و پیامبرش دروغ نمى‌‏بندد و نیز در شنیدن دستخوش خطا و اشتباه نگردیده و عینا بدون کم و زیاد به خاطر سپرده و بازگو کرده است ولی معنای سخن را نمى‏‌فهمد و مقصود خدا و پیامبر را نمى‌‏داند، بی‌آنکه معنا را بفهمد، لفظ را حفظ کرده است. دوست هم دارد بداند ولی توان و فهمش را ندارد؛

اما من[که هیچکدام از چهارتا نیستم] هر روز به حضور پیامبر شرفیاب مى‏‌شدم یا ایشان به خانه من تشریف مى‏‌آورد و با من خلوت مى‏‌کرد و هر چه مى‏‌خواستم، از ایشان سؤال مى‏‌کردم. همه اصحاب مى‌‏دانستند که فقط با من چنین مى‏‌کند و با هیچ کس دیگر چنین شیوه‌‏اى ندارد. وقتی با من جلسه خصوصى برگزار مى‏‌کرد، از زنان خود مى‏‌خواست ما را تنها بگذارند. هر وقت سؤال مى‌‏کردم به من پاسخ مى‏‌داد و هر وقت سؤالات من تمام مى‏‌شد، خودش آغاز به سخن مى‏‌کرد. آیه‏‌اى بر پیامبر نازل نشد: در شب یا روز، در باره آسمان یا زمین، دنیا یا آخرت، بهشت یا دوزخ، در کوه یا دشت، در نور یا ظلمت جز اینکه آن را بر من دیکته کرد تا به دست خود نوشتم و تأویل، تفسیر، ناسخ، منسوخ، محکم، متشابه، خاص و عام قرآن را به من آموخت و یادم داد که در کجا نازل شده و در باره چه نازل گشته است».(کافی ۱/۶۲؛ تحف العقول/۱۹۳)

بنا بر این روایت و روایات فراوان دیگر، امام علی تربیت شده خاص رسول خدا بود که علم ناب را به او آموخت تا مردم را بیاموزاند و هدایت کند و امروز هم ما باید به او و فرزندان معصومش برای فهم قرآن و سنت مراجعه کنیم و هر فهمی را به فهم آنان عرضه داریم، اگر تأیید شد، بپذیریم و گر نه، ردّ کنیم. تقسیم بندی امام از راویان تفسیر و سنت، یک تقسیم بندی طبیعی است و ما امروز هم این تقسیم بندی را در افراد جامعه بالعیان می‌بینیم. اللهم اهدنا الصراط المستقیم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

۳ Comments

  1. برای این بیان :
    “….بنا بر این روایت و روایات فراوان دیگر، امام علی تربیت شده خاص رسول خدا بود که علم ناب را به او آموخت تا مردم را بیاموزاند و هدایت کند و امروز هم ما باید به او و فرزندان معصومش برای فهم قرآن و سنت مراجعه کنیم…”

    دلیل از جانب خداوند و کتاب نیاز دارد نمی توانیم بر اساس روایات کسی یا کسانی را شریک القرآن بدانیم….این شرک کامل است…..

    قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِی فِی أَسْمَاءٍ سَمَّیْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ مَا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ ﴿۷۱﴾
    اعراف
    فهم قرآن به روش مورد تایید خود قرآن ممکن است و ما به آن دعوت شده ایم…روش مورد تایید همان رعایت اتصال قول الهی است با همین چیدمان نهایی که طبق وعده الهی و تحت رصد الهی محفوظ مانده است…وعده حفظ الهی برای روایات نیست بلکه برای حفظ قرآن است…

    تجارب عقلی و نقلی از گذشته و در آینده قابل استفاده هستند بشرطی که مطابق با آن روش یعنی اتصال آیات در قرآن باشد…

    ۲
  2. سلام – من اغلب نوشته های شما را میخوانم و حداقل یک معنی برایم خوب تبیین شد که : در زندگی دچار پارادوکس بودن یعنی چه ! مرسی !

    ۲
  3. سخنان شما زد و نقیض است در جایی میگویید «امامت» به معنای جانشینی رسول خدا در امر حکومت و اداره جامعه نیست!! در جایی دیگر میگویید علی را مردم انتخاب کردند! در جایی میگویید در غدیر پیامبر علی را به عنوان خلیفه معرفی کرد! در پایان هم روایتی را نقل میکنید که کل احادیث را زیر سوال میبرد.
    سلیم‏ بن‏ قیس‏ به امام عرض کرد: من از سلمان‏، ابوذر و مقداد احادیثى در تفسیر قرآن و سنت پیامبر می‎شنوم که شما آنها را تصدیق می‌کنید، حال آن که در دست مردم بیانات فراوانى از تفسیر قرآن و سیره پیامبر هست که مخالف بیان شماست؛ آیا آنان به عمد بر پیامبر دروغ مى‌‏بندند و قرآن را تفسیر به رأى مى‌‏کنند؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا