مظلومیت علم، بالاترین مظلومیتهاست
حسن بلورچی در یادداشتی با عنوان «مظلومیت علم، بالاترین مظلومیتهاست» در روزنامهی اعتماد نوشت:
«پرسشی داریم زین راه نهان / از برای درک اسرار جهان / مشی خود را از فضا آغاز کن / در جوار ماجراهای زمان» مولوی
از فلسفه تنها حیرانی آن به ما مهندسان رسیده است. از علوم انسانی چیز چندانی درنمییابیم. تنها خاطرهای از بازیهای زبانی و تصاویر ذهنی غیرمرتبط که پیاپی تکرار میشوند. جستوجوی تمایلات ذهنی در میان منقولات. در مورد ما مشتری پشت در ایستاده است. اگر بگوییم لاوازیه این را گفته است و نیوتن آن را و اینشتین چیز دیگر، تو برو و مشکلاتت را با اینها حل کن از ما نمیپذیرند. در اینجا حرف و حرفتراپی مشتری ندارد. در اینجا از منقولات، معقولات را برمیکشند سپس با استفاده از روش علمی به علم میرسند. در دانشگاه ام.آی.تی ۳ لابراتوار در زمینه علوم شناختی با سرعت در کار تبدیل شبه علم به علماند. لورا شولتز در یکی از این لابراتوارها با آزمایشهایی که روی کودکان انجام میدهد، میخواهد بداند با شناخت روی انگیزشهای طبیعی کودکان چگونه میتوان از خلاقیتهای آنها محافظت کرد. نتایج بلافاصله در اختیار استادان قرار میگیرد و آنها در آموزش از این آموزهها استفاده میکنند. در آینده مهندسان ما باید با مهندسان آنها که در این شرایط تربیتی قرار میگیرند، رقابت کنند.
علوم شناختی و تفکر نقادانه
در کشورهای پیشرفته از ترکیب فلسفه، علوم رفتاری و روانشناسی، علوم شناختی را پدید آوردهاند سپس تفکر نقادانه از آن به دست آمده است. آنها را به سادهترین شکل به ما آموزش میدهند و ما همه را میآموزیم و با آنها بهترین اتومبیلها را میسازیم. من در یکی از مراکز تحقیقاتی اتومبیلسازی واقع در ایالت میشیگان امریکا کار میکردم در متن این ماجرا قرار داشتم.
مدیران صنایع اتومبیلسازی امریکایی در توضیح اینکه چرا تعداد اتومبیلهای ژاپنی اطراف کارخانههای آنها از تعداد اتومبیلهای امریکایی بیشتر است، دریافته بودند که هر چند بهترین ابزارهای تولید را در اختیار دارند اما مهندسان ژاپنی به واسطه داشتن ابزار فکری برتر بر آنها فایق آمدهاند. آنها دریافته بودند که مهندسان ژاپنی به نوعی خرد نقاد پیشرفته دست یافتهاند که آن خرد هر لحظه هم خود را تصحیح میکند و هم آنچه را در اختیار دارد. آنها دریافتند که آموزش تفکر نقادانه به مهندسان به سرعت میتواند آن خرد نقاد کارساز را در اختیار تولید محصولات برتر قرار دهد. وقتی مشکل را دریافتند، دروس تفکر نقادانه را به درسهای دانشگاه مهندسی وین استیت اضافه و در هر کدام از صنایع اتومبیلسازی آموزش تفکر نقادانه تدریس کردند. اتفاقا رییس دانشگاه و مسوول آموزش تفکر نقادانه در فورد هر دو ایرانی هستند. دکتر فتوحی، رییس دانشگاه وین استیت به روش خودآموزی، تفکر سیستماتیک و نقادانه را آموخته است و هماکنون در مدیریت دانشگاه از آن استفاده میکند و موفقیتهای زیادی به دست آورده است. او از راه تحقیقات بینرشتهای و همکاریهای بینالمللی ۸۰ میلیون دلار بودجه برای دانشگاه خود اخذ کرده است.
کارکرد آموزش تفکر انتقادی در صنعت
آنها در حیرانی نمیمانند. در امریکا هماکنون ۲۰۰ شرکت خصوصی در زمینه مطالعات تفکر نقادانه فعال هستند. میآیند از صنعت و شرکت شما بازدید میکنند، با شما قرارداد میبندند، مبلغ را تعیین میکنند، مشکل شما را حل میکنند و میروند.
یاد دادن یا یاد گرفتن؟ مساله این است
ما بیشتر به دنبال بینالمللی کردن یاد دادن هستیم تا بینالمللی کردن یاد گرفتن. ما باید هم به دنبال یاد دادن بینالمللی و هم یادگیری بینالمللی باشیم.
اما واقعیتهای جهان امروز با ذهنیتهای ما فاصله زیادی دارد. در امریکا پژوهشگران خارجی در لابراتوارهای دانشگاهی بین ۵۰ تا ۱۰۰ درصد هستند. یک دانشجوی اسپانیایی میتواند به راحتی دو هفته کارآموزی خود را در کانادا بگذراند. در قبرس از ۳۰۰ هزار جمعیت آن ۱۰۰ هزار نفرشان دانشگاهی هستند که در دانشگاههای بینالمللی به زبان انگلیسی مشغول کار و تحصیلاند و اکثر پروژههای آنها مشتریانی در اروپا دارند. بدون تبادل ایده با دنیای خارج هرگز نمیتوان برای ما پیشرفتی تصور کرد. اما پذیرش واقعیت دنیای کنونی برای ما چگونه ممکن است در حالی که وقتی یک دانشجوی خارجی به یکی از کتابخانههای ما میرود، او را همسان یک سوار تورانی که به سرزمین ما حمله کرده است، میپنداریم.
باید بدانیم هر اندازه در بینالمللی کردن یاد گرفتن غفلت کنیم به همان اندازه ملت خود را از دسترسی به دانش جهانی محروم کردهایم.
آیا علم را میتوان صادر کرد؟
منطقه چابهار آب و هوایی معتدل مثل سنت خوزه کالیفرنیا دارد. سنت خوزه یکی از مراکز مهم دانشگاهی امریکاست. این منطقه استعداد تاسیس دانشگاههای بینالمللی به زبان انگلیسی با دهها هزار دانشجوی خارجی و ایرانی را دارد. ما علم را نمیتوانیم صادر کنیم، اما خدمات دانشگاهی را میتوانیم. جوانان ما بسیار به درس خواندن علاقه دارند، چرا آنها را به کار تربیت دانشجویان خارجی نگماریم. بازگشت به منطق و واقعیتها مساوی است با پیدا شدن راهحلها.
نسبت علم با غربزدگی
قبل از انقلاب کتابهای کشورهای دیگر در اختیار موسسه تالیف کتابهای درسی بوده است. در ابتدای انقلاب و در بحبوحه تلاطم حوادث عدهای آمدند و به خیال اینکه غربزدگی از راه این کتابها وارد فرهنگ ما میشود، آنها را کنار گذاشتند. اگر از ما (استادان آموزش مهندسی) پرسیده بودند، میگفتیم که ما همه عمر کتابهایی نظیر آنها را تدریس کردهایم و میدانیم که در آن کتابها غیر از یکی، دو مورد اصولا ایدئولوژیای وجود ندارد. از کتاب جبر و مثلثات و فیزیک و شیمی چگونه میتواند، غربزدگی سرایت کند؟ و اگر از فرهنگستان پرسش میکردند، شاید آنها میگفتند مگر نه این است که علم آنان سکولار است؟ شما از منابع علمی سکولار آنها استفاده کنید و هر ایدئولوژی که میخواهید به آن اضافه کنید. یا اینکه میگفتند، مگر نه این است که علم درختی دارد؟ آن کتابها یک ریشه تنومند درخت علماند شما با این کارتان درخت علم را ناقص کردهاید. حال چه شده است؟!
حجم بالای دروس رسمی؛ آفت نظام دانشگاهی ما
در همایشها و نشستها با استادان مکرر شنیدهام که میگویند، دانشجویان در بدو ورود به دانشگاه دچار افسردگی هستند. یکی از دلایل این است که گفته میشود، حجم دروس درسی ۴۰ درصد بیشتر از متوسط جهانی است. به طور مثال درس معادلات دیفرانسیل سابقا در دبیرستان نبود. آن را از کتابهای فیزیک سال دوم کتابهای دانشگاهی خود به کتابها وارد کردهاند. اگر کتابهای درسی کشورهای دیگر در دسترس بود آنها میتوانستند جستوجو کنند که در هیچ یک از آنها معادلات دیفرانسیل وجود ندارد و یا حجم درسی مورد نیاز دانشآموزان را از روی کتابها میتوانستند، حدس بزنند. تا یکی، دو سال قبل تعریف علم در کتابهای درسی وجود نداشت. شاید به این علت که هیچکس تعریف علم را نمیداند. اگر تعریف اشتباهی ارایه داده شده و چون ما به لحاظ تاریخی همگی صاحب طرز فکر انفعالی هستیم پس همه یک اشتباه را تکرار میکنیم.
موارد زیاد است و مطالعه تلسکوپ فرهنگستان در سازمان کتابهای درسی میتواند به سرعت این موارد را پیدا کند.
اگر ۱۰۰ سال دیگر تاریخ آموزش و پرورش ما را بنویسند شاید اعتراف کنند که واقعه حذف این کتابها به اندازه قرارداد ترکمنچای به کشور ما آسیب رسانده است.
تاسیس کتابخانههای عمومی و تخصصی
کتابخانههای ما برای یک جهش صنعتی طراحی نشدهاند. حداقل یک کتابخانه فنی با ظرفیت میلیونها کتاب و امکانات مولتی مدیا باید تاسیس شود.
باید یک راز را برای دانشجویان مهندسی فاش کنم. اکثر واحدهای صنعتی کوچک تنها به واسطه دست یافتن به یک یا چند کتاب خارجی صاحب کارخانه شدهاند و کتابها را برای خود مخفی کردهاند و به هیچکس نشان نمیدهند. من کتابخانههای فنی را یک به یک گشتهام؛ کتابهای لازم برای توسعه صنعت به خصوص در زمینه فناوری وجود ندارد.
ضرورت تشکیل بسیج اطلاعرسانی علمی- فنی در دانشگاهها
از قدیم تجار و صاحبان صنایع موفق، میدانستهاند که راز موفقیت دو چیز است؛ اول به دست آوردن اطلاعات فنی و تجاری، دوم حفاظت از آن. در کشور اسلامی اطلاعات علمی و فنی مثل اکسیژن هوا باید در اختیار همه باشد. پیشنهاد میشود برای اطلاعرسانی علمی- فنی از نیرویهای انقلابی بسیج دانشگاه (استادی، دانشجویی) استفاده شود. یعنی یک اتاق نزدیک درِ دانشگاه در اختیار بسیج قرار دهند که عموم بتوانند به آنها مراجعه کنند و در زمینه یافتن اطلاعات فنی به آنها کمک شود. یا شاید مهندس یا استادی را در داخل یا خارج از کشور برای یاریرسانی معرفی کنند. شاید هم بعضی از صاحبان صنایع حاضر باشند، وجهی را هم برای گرفتن مشاوره بپردازند. در امریکا ادارات مشابهی در تمام شهرها وجود دارد که به مراجعین در مورد شرکتهای تازه تاسیس اطلاعرسانی میکنند.
تقویت اداره ثبت مالکیت معنوی
تعدادی پتنتهای بینالمللی به نام من ثبت شده است. با روش نوشتن پتنت آشنا هستم. اداره ثبت پتنت در ایران بسیار ابتدایی است. ثبت مالکیت معنوی یک کار علمی و حقوقی است. نیاز به کارمندان ثبت و وکلای متخصص دارد. اینها معمولا یک لیسانس مهندسی یا علمی دارند و بعد فوقلیسانس تخصصی حقوق میگیرند.
پیشنهاد تشکیل فرهنگستان علوم مهندسی
مهندسان به یک فرهنگستان علوم مهندسی نیاز دارند. چون در این حوزه منازعاتی بر سر تعریف علم وجود ندارد، کارها بهتر پیش میرود. پیشنهاد شده فرهنگستان علوم مهندسی تشکیل شود.
در حال حاضر یک گروه مهندسی در فرهنگستان وجود دارد که بیشتر به کار توسعه علوم مهندسی مشغولاند. در فرهنگستان غیر از رییس آن هیچکس دغدغه علم ندارد. کمتر شنیده شده که یکی از آکادمیسینها، کلمهای درباره دفاع از علم گفته باشد. شاید همه میپندارند که اشتباهات پیشآمده در علم جزیی از ارزشهای انقلاب است. آقای دکتر عاملی در سخنرانیاش در فرهنگستان گفت که در دانشگاه او در امریکا دو نفر از دانشمندان به مدت ۸ سال در مورد نظام علم گفتوگو میکردهاند. شاید باید به آکادمیسینها گوشزد کرد که هیچ چیز در علم ایستا نیست و وظیفه آنها دیدهبانی علم در مهندسی است. باید چیزی بگویند و شاید باید از متخصصان علمشناسی مثل دکتر رضا منصوری بخواهند تا به آنها کمک کنند. بنابراین در بهترین حالت لازم است یک فرهنگستان علوم مهندسی تاسیس شود. در همه کشورهای پیشرفته چنین فرهنگستانی وجود دارد.
آموزش قوه قضایی، نیروهای انتظامی و امنیتی برای حفاظت از علم
هیچ چیز به اندازه علم در کشور ما مظلوم واقع نشده است. قوه قضایی و این نیروها بیش از دانشگاهها هم میتوانند، امکانات توسعه علم را فراهم آورند و هم بیشتر میتوانند مانع پیشرفت آن شوند. لازم است در دانشگاههای آنان درسهایی برای شناسایی علم گذارده شود. لازم است بعضی از رییسان و فرماندهان آنان به همان اندازه علمشناسی و فلسفه بدانند که دانش اختصاصی خود را. لازم است اتاقهای فکری با شرکت آنها و دانشگاهیان تشکیل شود تا آنها بدانند که چگونه باید از علم محافظت کنند.
فراهم کردن امکان تبادل ایده بین دانشوران
تاریخشناسان مکرر گفتهاند که در دورههای مختلف تاریخ، وقتی تبادل ایده بین دانشوران آزاد بوده، علم پیشرفت کرده است. آیا تبادل ایده بین دانشوران ما به اندازه زمان ابوعلی سینا فراهم است؟ آیا دانشگاهیان ما به اندازه رازی میتوانند بیپرده سخن بگویند؟ درست نمیدانم. از زبان بعضی از استادان شنیدهام که محذورات آنقدر است که دیگر کسی هیچ نمیگوید. کسی چه میداند! شاید همه راهحلها در آنجا باشد که کسی از آن سخن نمیگوید. فاش بگویم: علم ما به همان اندازه توسعه خواهد یافت که امکان تبادل ایده بین دانشوران ما فراهم شود. فاش بگویید که انسان جایزالخطاست و انقلاب وظیفه پوشش خطاهای هیچکس را ندارد. زبانها باز میشود و خواهید دید، راهحلها از میان ناگفتهها آشکار میشوند.
آستانه آسیبپذیری جامعه در مقابل دگرسانی و دگراندیشان
این مهمترین مساله توسعه علمی ماست. وقتی یک ایرانی را برای یک سخنرانی علمی از خارج دعوت میکنند باید بدانند قبلا در کدام مدرسه ایران تحصیل کرده است. این مشکل تنها مربوط به خارجیان نیست. ما از هر نوع تنوع سلیقه و تفکر گریزانیم. نوعی هراس از تمام دگرسانان و دگراندیشان. این به شدت با واقعیتهای چهان امروز متفاوت است. توسعه علمی به صورت مطلق نیاز به پذیرش گوناگونی افکار دارد.
نورآوری چیست؟ نوآور کیست؟
یک بار دیدم در یکی از دانشگاهها آگهی زدهاند که هزینه ثبت پتنت پرداخت میشود. این خوب است. اما مشکل اصلی نبودن زمینه پذیرش نوآوری و نوآور است. این زمینه قبلا به علت ساختار روانشناختی- تاریخی جامعه ما اندک بوده ا و حالا هم در اثر الگوسازی و قالبسازیهای فکری فراوان، کمرنگتر شده است. مطالعات و فرهنگسازیهای فراوان لازم است تا مشکلات کمتر شود.
طرح بررسی سازمان کتابهای درسی
اگر قرار باشد نظام علم مناسبی در کشور پدید آید و پرسیده شود کدام سازمان میتواند بیشترین نقش را در این زمینه داشته باشد، من فکر میکنم باید از سازمان تالیف کتابهای درسی نام برد. اما چگونه است تا یکی، دو سال قبل حتی یک تعریف ساده از علم در کتابهای درسی وجود نداشت؟ البته حالا اضافه شده است حتی روش علمی هم معرفی شده است. اگر آنها بخواهند با همین سرعت پیشرفت کنند به چندین قرن زمان نیاز دارند تا به پدید آوردن نظام علم و آموزش و پرورش مناسب موفق شوند. اینجاست که تلسکوپ آن دو منجم (منصوری و داوری) به کار میآید.
من خود داوطلب هستم که تلسکوپ آن دو منجم را به دوش بکشم و به همراه چند نفر از متخصصان به سازمان کتابهای درسی و سایر جاهایی که لازم است، ببرم. زمان زیادی طول نمیکشد. برای منجمان گرامی گزارشهای جالب توجه دارم تا خود به قضاوت نهایی بنشینند. من در اینجا چند پیشفرض را که خود به کمک تلسکوپ فرهنگستان یافتهام، مطرح کردم. به کمک این گروه پژوهشی مولتی دیسیپلین در نظر است این پیشفرضها و احتمالا فرضیات دیگر مورد مطالعه قرار گیرد.
ضرورت انقلابیگری در علم
در مهندسی برای توسعه یک فرآیند ابتدا آن را در آزمایشگاه بررسی میکنند سپس روی یک پیلوت کوچک و احتمالا یک پیلوت بزرگ آزمایش میکنند. آنگاه در سطح واقعی صنعتی پیاده میشود.
اگر بپذیریم که آموزش و پرورش یک فرآیند است و نه فرآینده، نظریههای جدید ابتدا باید در سطح کوچک مورد آزمایش قرار گیرد. این کار دستکم ۳۰ سال طول میکشد. آنچه بر ما رفته این است فرضیههایی که نه سابقه عملی برای آن در جهان و نه تاریخ وجود داشته در سطح جامعه مورد آزمایش قرار گرفته است. ما ریسک بزرگی را پذیرفتهایم. در اینجا پیشنهاد شده که این نظریهها نه بر اسلام تکیه دارند و نه بر علم جهانی و بیشتر از انگیزههای روانشناختی تاریخی و حتی اساطیری ما نشات گرفته است. علم ما متکی بر علم «قول محور» و نه علم مدرن و نه دانش سامانهها(سیستمها) است. نه سرعت پیشرفت جهان معاصر را میدانیم و نه برنامه زمانبندی شده متناسب با این پیشرفت را داریم.
آنچه که مربوط به حوزه مهندسی است، این است که علم را نه میتوان بومی کرد و نه لزومی به بومی کردن وجود دارد. برای به دست آوردن مرجعیت علمی باید رزومه علمی و متکی بر نتایج عملی در حد ژاپن یا کره جنوبی را ارایه کنیم. بهتر است ابتدا با تکیه بر علم کلاسیک و جهانشمول به پیشرفتی در حد کره جنوبی برسیم سپس به فکر نوآوری در بنیان علم جهانی باشیم.
توسعه، علم و آموزش و پرورش در پیچ تاریخی خطرناکی قرار گرفته است؛ یا همچنان به خیالپردازیها ادامه میدهیم و به سمت قهقرا میرویم و یا به منطق و واقعیت بازمیگردیم و راه پیشرفت را در پیش میگیریم. در اینجاست که انقلابیگری به کار میآید. لازم است، تصمیمات متهورانه بگیریم و قدمهای غولآسا برداریم. نویسنده از دانشپژوهان و دانشجویان عزیز که مایل هستند زیرفصلهای این پروپوزال را مورد پژوهش قرار دهند و توسعه دهند، در خواست دارد با او تماس حاصل کند.
منابع؛
۱- داوریاردکانی، رضا، درباره علم، هرمس.
۲- رضا قلی، علی، جامعهشناسی نخبهکشی: قائم مقام، امیرکبیر، مصدق: تحلیل جامعهشناختی برخی از ریشههای تاریخی استبداد، نشر نی ,۱۳۹۷.
۳- منصوری، رضا، معماری علم در ایران، نشر دیبایه، ۱۳۸۹.
انتهای پیام




