چرا قدرت از ما آدم دیگری می‌سازد؟ | اثر کوکی مانستر

کانال تلگرامی جامعه‌ی بهتر بسازیم نوشت: «اثر کوکی مانستر (Cookie Monster Effect) به حالتی گفته می‌شود که آدم‌ها وقتی حس قدرت پیدا می‌کنند، خودکنترلی و فروتنی‌شان را از دست می‌دهند؛ درست مثل هیولای کلوچه که وقتی کلوچه می‌بیند، نمی‌تواند جلوی خودش را بگیرد!

داچر کلتنر (Dacher Keltner) و همکارانش در سال ۱۹۹۰ آزمایشی طراحی کردند که در آن گروهی سه‌نفره دور یک میز می‌نشستند تا درباره‌ی مسئله‌ای همکاری کنند.

یکی از افراد به‌صورت تصادفی (با تاس انداختن) به‌عنوان “رهبر” گروه یا “فرد قدرتمند” انتخاب می‌شد. وسط میز، ظرفی از کوکی‌ها (کلوچه‌ها) گذاشته می‌شد؛ چهار عدد برای سه نفر.

در پایان جلسه، آن‌ها مشاهده کردند که افراد عادی معمولا مؤدبانه از آخرین کوکی صرف‌نظر می‌کردند. ولی فردی که در موقعیت قدرت یا رهبری قرار داشت، خیلی بیشتر از بقیه کوکی خورد و معمولا هم با سر و صدا، دهان باز یا پخش کردن خرده‌ها؛ یعنی نوعی بی‌توجهی به هنجارهای اجتماعی.

این رفتار ظاهرا ساده نشان داد که وقتی انسان احساس قدرت می‌کند، حتی در رفتارهای کوچک مثل غذا خوردن هم خودکنترلی، ادب و ملاحظه‌اش نسبت به دیگران کاهش پیدا می‌کند.
به تعبیر کلتنر “قدرت باعث می‌شود ما مثل کوکی مانستر بشویم؛ در لحظه، بدون کنترل و بی‌توجه به اطراف.”

قدرت باعث کاهش فعالیت بخش‌هایی از مغز می‌شود که با همدلی و درک احساسات دیگران در ارتباطند (به‌ویژه قشر پیش‌پیشانی میانی). در نتیجه، فرد قدرتمند دیگران را کمتر به‌عنوان انسان‌های مستقل با نیازها و احساسات واقعی می‌بیند و بیشتر به‌عنوان وسیله یا ابزار هدف خودش می‌بیند.

قدرت باعث می‌شود فرد احساس کند که سزاوار امتیازهاست. او به خودش می‌گوید من زحمت کشیدم، من تصمیم‌گیرنده‌ام، پس من حق دارم. این حس استحقاق باعث می‌شود قانون را برای خود استثنا بداند، منابع را به نفع خود خرج کند و رفتارهایی را که برای دیگران غلط می‌داند، برای خودش موجه بداند.

قدرت حس کنترل را افزایش و ترس از پیامد را کاهش می‌دهد. در زندگی روزمره، اخلاق معمولا با “ترس از پیامد” (قانون، قضاوت، از دست دادن اعتبار) محافظت می‌‌شود. اما افراد قدرتمند معمولا دسترسی بیشتری به منابع دارند، کمتر پاسخ‌گو هستند و احتمال مجازات‌شان کمتر است. بنابراین، “ترمز اخلاقی” آن‌ها ضعیف‌تر عمل می‌کند چون فرد احساس می‌کند می‌تواند بدون هزینه تخطی کند.

هرچه فرد در سلسله‌مراتب بالاتر می‌رود، اطرافیانش کمتر جرات مخالفت دارند و بیشتر برای خوش‌آیند او رفتار می‌کنند. در نتیجه بازخورد واقعی از بین می‌رود، واقعیت تحریف می‌شود و فرد تصور می‌کند همیشه حق دارد. این “حباب قدرت” زمینه‌ساز سقوط اخلاقی است.

قدرت ذاتاً بد نیست. اما اگر بدون خودآگاهی، نظارت و مسئولیت‌پذیری باشد، تبدیل به ابزار خودخواهی می‌شود. افرادی که آگاهانه بازخورد می‌گیرند، فروتنی را تمرین می‌کنند و محیط خود را شفاف نگه می‌دارند، می‌توانند قدرت را اخلاقی به‌کار ببرند.

سازوکار تبدیل قدرت به فساد اخلاقی
– کاهش همدلی و درک دیگران
– تکانه‌گرایی (رفتارهای سریع و بدون فکر قبلی) و رفتارهای خودمحور
– بی‌ادبی و کاهش احترام به دیگران
– روایت استثناپذیری؛ “من منم و فراتر از قوانینم”

چگونه از پارادوکس قدرت عبور کنیم؟
– آگاهی از احساس قدرت؛ وقتی حس می‌کنید در موقعیتی قدرت‌مند هستید، به خودتان یادآوری کنید که ممکن است تغییراتی در ادراک و رفتار شما شروع شده باشد.
– تمرین فروتنی و بازخورد گرفتن؛ باید فعالانه بازخورد منفی بپذیرید و مانند گذشته به دیگران گوش بدهید.
– تمرکز بر دیگران و بهبود این تمرکز؛ یکی از راه‌های کلیدی ماندگاری قدرت، استفاده از آن در خدمت به دیگران است، نه صرفا برا تأمین منافع شخصی.
– اعطاء قدرت؛ دادن فرصت، تشویق، گوش دادن و ایجاد شرایط مشارکت برای دیگران، به پایداری نفوذ کمک می‌کند.
– شکرگزاری و روایت‌گری وحدت‌بخش؛ بیان سپاس و تعریف داستان‌هایی که افراد را به هم پیوند می‌دهند، می‌تواند به بازسازی ارتباطات و کاهش اثرات منفی قدرت کمک کند.»

منبع: کتاب پارادوکس قدرت، اثر داچر کلتنر

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا