نویسنده‌ای در کار نیست، مفاهیم همه آلوده‌اند | جواد کاشی

جواد کاشی، استاد دانشگاه، در کانال تلگرامی خود نوشت: «اگر نسل امروز داستانی برای فردا بنویسد، داستان زخمی‌هایی را می‌نویسد که در جستجوی یک پناهگاه امن در شب تاریک‌اند. این تفاوت داستان فردا با داستان ماست.

یکی زخمی فقر است، دیگری داغ تازه یا کهنه‌ای در دل دارد. یکی زخم خورده وعده‌های دروغ است. دیگری غارت شده. آن دگر هر روز با زخم حقارت زندگی می‌کند. آن یکی از بس به خاطر منطق ناسازوار زندگی دروغ گفته، وجدان درد دارد. آن سوتر کسی ایستاده که همه افق‌های زندگی‌اش غارت شده‌اند. یکی آواره است. گاهی در غربت گاهی در وطن.

این زخم‌ خورده‌ها سوار داستانی از سنخ قالی حضرت سلیمان نمی‌شوند تا در آسمان خیال پرواز کنند و از احساس رهایی مست شوند. زخمی در تن و روان‌شان خون چکان است و در جستجوی پناهگاهی هستند. حال و حوصله اسطوره و شعر و افسانه‌های خیال‌انگیز ندارند. همه دل و جانشان «دیگری» است.

تنها وجود دیگری درد و سوزش زخم‌ها را اندکی التیام می‌بخشد. با دوست جوان جناب علی‌رضا جعفر زاده همراهم. در داستانی که برای فردا خواهند نوشت، «عشق می‌تواند نقش پدیدآورنده یک پروژه اجتماعی را ایفا کند. داستانی که از تجربه‌های رنج و مقاومت عبور می‌کند و با همنوع خواهی و همدردی به بازنویسی جامعه در سیاست می‌رسد. عشق در این چارچوب نه صرفا احساس خوب، بلکه یک روش احیاگر است».

به خلاف روایت جناب جلال رحمانی عزیز عصر خاموشی روایت به تدریج رو به پایان است. در آستانه تولد روایت تازه‌ای هستیم که از تاریکی خاموشی‌های گذشته متولد می‌شود. روایتی که هر کس متناسب با سنخ رنج و آلامی که متحمل می‌شود گوشه‌ای از آن را می‌نویسد. اما با ایشان همراهم: «خطر اینجاست که همه‌چیز به یک انتظار ادبی برای «نویسنده‌ای دیگر» تقلیل یابد»

برای نسلی که اینک زخم‌های عدیده بر تن و جان دارد، همه مفاهیم آلوده و متهم‌اند: مفاهیمی مثل آزادی و عدالت و رهایی و رستگاری و معنویت. بی وجود این مفاهیم تا اطلاع ثانوی نه نویسنده‌ای در کار است، نه داستان فراگیری که دل همه را یکجا ببرد. اما خطر آن را نفی نمی‌کنم. باید از قدرت رسانه‌ها ترسید.

داستان در تجربه سفر زخمی‌های جستجوگر پناهگاه به تدریج نوشته می‌شود. آیندگان در خواهند یافت سر و ته داستانی که نوشته می‌شود چیست. اما یک نکته قطعی است: به قول جناب مزدخواه «داستان تازه، نه نفی مطلق گذشته است و نه تسلیم به وضع موجود؛ بلکه فراخوانی است برای برساختن معنای جدید، معنایی که در متن رنج هم‌چنان از امکان و امید سخن بگوید».

آنکه گذشته را مطلقا نفی می‌کند، هنوز در گذشته به سر می‌برد خیال می‌کند می‌توان افسانه‌هایی از سنخ قالی حضرت سلیمان نوشت. آنکه همراه با دیگران در جستجوی پناهگاهی امن است، می‌داند از زمین نمی‌توان به خیال پرواز پرید.

داستان فردا از سنخ تسلیم به وضع موجود نیست، اما از سنخ کپی وارونه وضع موجود هم نیست. به قول جناب محمد مالجو «هر جامعه‌ای برای خروج از بن‌بست به داستانی تازه نیاز دارد که نباید گذشته را کپی یا وارونه کند بلکه باید روایتی تازه را با تکیه بر تجربه‌های گذشته به شکلی منطقی و انسانی بیافریند»

جناب رحمانی، سیاست اگر امر عمومی است، نیازمند داستانی هم هست که امر عمومی را ممکن کند. باید مجال برآمدن داستانک‌های مردمان زخم خورده را قدرت و قوت دهیم تا از دل آنها داستان تازه‌ای برآید. اگر روشنفکر وظیفه‌ای دارد به همین محدود می‌شود.

والا رسانه‌ها با کپی وارونه داستان امروز، محملی برای فریب تازه خواهند ساخت.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا