نقدی بر یادداشت ظهور استعمار در هم آغوشی تاج و تاراج | علی نظری شیخ احمد

علی نظری شیخ احمد، روزنامه‌نگار و مدرس دانشگاه، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:

یادداشت ابوالفضل فاتح با عنوان «ظهور استعمار جهش‌یافته در هم‌آغوشی تاج و تاراج» نمونه‌ای است از متنی که با وجود ادعای تحلیل سیاسی، بیشتر بر احساسات ملی‌گرایانه و ایدئولوژیک تکیه دارد تا بر استدلال‌های منطقی و مستند.

این نوشتار با نگاهی ‌یک‌جانبه و گاه توهم‌آمیز به روابط بین‌الملل می‌پردازد و از ارائه تحلیل متوازن و مبتنی بر واقعیات عاجز است. نویسنده از عباراتی مانند «استعمار تراریخته»، «دیپلماسی تاراج» و «نظام اربابی مدرن» استفاده می‌کند بدون آنکه تعریف روشنی از این مفاهیم ارائه دهد یا مصادیق عینی آن را نشان دهد. ادعاهایی مانند «بخش عظیمی از درآمد نفت ملت‌ها یکجا در اختیار آمریکا قرار می‌گیرد» بدون هیچ گونه آمار یا سند قابل استناد مطرح شده‌اند.

از یک سو به «روند استقلال از آمریکا» در اروپا اشاره می‌کند و از سوی دیگر تمامی روابط کشورهای عربی با آمریکا را «تحت‌الحمایگی» توصیف می‌کند. این در حالی است که اتحادیه اروپا و آمریکا از نزدیک‌ترین متحدان امنیتی و استراتژیک در جهان محسوب می‌شوند که همکاری گسترده‌ای در حوزه‌های نظامی، امنیت سایبری و مقابله با چالش‌های جهانی دارند. این دو قدرت در چارچوب ناتو همکاری مستحکمی داشته و در موضوعاتی مانند مهار روسیه، مقابله با تروریسم و تنظیم استانداردهای فناوری‌های نوین با یکدیگر هماهنگ عمل می‌کنند. از لحاظ اقتصادی، اتحادیه اروپا و آمریکا بزرگ‌ترین شرکای تجاری یکدیگر محسوب می‌شوند که حجم مبادلات آنها در سال ۲۰۲۳ از مرز ۱.۳ تریلیون دلار گذشته است. این تجارت عمدتاً شامل محصولات صنعتی پیشرفته مانند خودرو، تجهیزات هوافضا، فناوری دیجیتال و محصولات دارویی است.

با وجود این روابط عمیق، برخی اختلافات تجاری در زمینه تعرفه‌های فولاد و آلومینیوم و همچنین سیاست‌های زیست‌محیطی وجود داشته است. با این حال، همکاری‌های فزاینده در حوزه‌های استراتژیک مانند توسعه هوش مصنوعی، انرژی‌های پاک و امنیت سایبری، نشان‌دهنده تداوم این مشارکت حیاتی در عرصه جهانی است. علیرغم چالش‌های گاه‌به‌گاه، منافع مشترک اقتصادی و امنیتی باعث شده این رابطه استراتژیک همچنان به عنوان یکی از پایه‌های ثبات نظام بین‌الملل باقی بماند.

انتقاد از «تجربه توسعه عاریتی» در کشورهای عربی در حالی صورت می‌گیرد که نویسنده خود به «مطالعه و بهره‌گیری» از مدل‌های توسعه دیگر کشورها تأکید دارد. تقلیل تمامی روابط دیپلماتیک بین کشورهای عربی و آمریکا به «باج‌دهی» و «تحت‌الحمایگی» نشان‌دهنده نگاهی ساده‌انگارانه به روابط بین‌الملل است.

مقایسه ترامپ، بن‌سلمان و جولانی در یک قاب، نوعی قیاس مع‌الفارق است که بیش از آنکه تحلیلی باشد، تبلیغاتی به نظر می‌رسد. زیرا این سه نفر اساساً در جایگاه‌های متفاوتی قرار دارند. ترامپ رئیس‌جمهور منتخب یک دموکراسی است، بن‌سلمان ولی‌عهد یک نظام پادشاهی است که در پی توسعه آمرانه کشور خوداست و جولانی رهبر یک گروه شورشی تازه به قدرت رسیده است که به دنبال کسب مشروعیت بین‌المللی است. لذا با قرار دادن این سه نفر در یک ردیف، واقعیت‌های پیچیده سیاسی را به کلیشه‌های ساده‌انگارانه تقلیل می‌دهد.

نویسنده از یک سو توسعه کشورهای عربی را «تجهیز» و «عاریتی» می‌خواند و از سوی دیگر به «آسمان‌خراش‌هایی که بر کمرهای خمیده انسان‌ها بنا شده‌اند» اشاره می‌کند. این در حالی است که بسیاری از شاخص‌های توسعه انسانی در این کشورها در سال‌های اخیر بهبود یافته‌است.

در گزارش  سال ۲۰۲۳، امارات با رتبه ۲۶ جهانی پیشتاز است، پس از آن قطر با رتبه ۴۰ و عربستان با رتبه ۴۳ قرار دارند. این کشورها در شاخص‌های امید به زندگی بالای ۷۸ سال، درآمد سرانه بالای ۴۵ هزار دلار و تحصیلات عالی عملکرد خوبی نشان داده‌اند و پیشرفت‌های اخیر در حوزه اشتغال زنان و سرمایه‌گذاری در فناوری نیز به بهبود این شاخص‌ها کمک کرده است.

پرسش درباره سهم این کشورها در «تولید دانش و هنر و حقوق بشر» در حالی مطرح می‌شود که نویسنده به پیشرفت‌های اخیر برخی از این کشورها در زمینه‌های علمی و فرهنگی اشاره‌ای نمی‌کند. بر خلاف نظر فاتح  کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در سال‌های اخیر گام‌های بلندی در مسیر توسعه فناوری و صنعتی برداشته‌اند. عربستان سعودی با برنامه «چشم انداز ۲۰۳۰» به دنبال کاهش وابستگی به نفت است و پروژه‌های عظیمی مانند شهر هوشمند «نئوم» با سرمایه‌گذاری ۵۰۰ میلیارد دلاری را کلید زده است. این کشور همچنین در حوزه فناوری فضایی پیشرفت چشمگیری داشته و نخستین فضانورد عرب را به ایستگاه فضایی بین‌المللی فرستاده است.

امارات متحده عربی به یکی از پیشگامان فناوری در منطقه تبدیل شده است. دبی با پروژه‌هایی مانند «اکسپو ۲۰۲۰» و شهر هوشمند «دبی جنوب»، الگویی از توسعه شهری آینده‌نگرانه ارائه داده است. این کشور در حوزه هوش مصنوعی نیز سرمایه‌گذاری قابل توجهی انجام داده و وزارت هوش مصنوعی را تأسیس کرده است.

قطر نیز با میزبانی جام جهانی ۲۰۲۲ نشان داد که می‌تواند پروژه‌های زیرساختی عظیم را با استانداردهای جهانی اجرا کند. این کشور در حوزه انرژی‌های پاک و فناوری آموزشی نیز پیشرفت‌های قابل توجهی داشته است. سرمایه‌گذاری‌های کلان در پژوهش‌های علمی و جذب استعدادهای جهانی، این کشورها را به بازیگران مهمی در عرصه فناوری جهانی تبدیل کرده است.

تأکید بر «خرد برتر ملی» و «مشارکت جمعی» بدون توضیح سازوکارهای عملی تحقق این مفاهیم، نشان‌دهنده نگاهی آرمان‌گرایانه و غیرعملیاتی است. اشاره به «حق مداخله در نظام تصمیم‌سازی» بدون توجه به سازوکارهای نهادی موجود یا پیشنهاد مکانیسم‌های جدید، گویای فقدان رویکردی سیستمی است.

این ادعا که «عدالت و کرامت و آزادی تحریم نبوده‌است» نشان‌دهنده بی‌توجهی به تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم تحریم‌ها بر تمامی جنبه‌های زندگی اجتماعی است.

تحریم‌های اقتصادی، هرچند با اهداف سیاسی اعمال می‌شوند، در عمل زندگی روزمره مردم را تحت تأثیر قرار داده و به‌طور غیرمستقیم بر آزادی‌ها و کرامت انسانی تأثیر می‌گذارند. محدودیت‌های مالی و تجاری، دسترسی به کالاهای اساسی، دارو، فناوری و خدمات بین‌المللی را دشوار می‌کنند و فشار اقتصادی ناشی از آن‌ها می‌تواند به کاهش کیفیت زندگی، افزایش نابرابری و محدودیت فرصت‌های شغلی و آموزشی منجر شود. 

در شرایطی که دولت‌ها به‌دلیل فشارهای خارجی مجبور به سیاست‌گذاری‌های محدودکننده می‌شوند،  آزادی‌های مدنی و حقوق شهروندی نیز تحت الشعاع قرار می گیرند. بنابراین تحریم‌ها نه‌تنها اقتصاد، بلکه روان جامعه را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهند و می‌توانند احساس تحقیر و وابستگی ایجاد کنند.
تأکید بر «خلاقیت ایرانیان» بدون توجه به موانع ساختاری توسعه اقتصادی، نگاهی سطحی به مسائل پیچیده کشور است. از یک سو به «فاصله گرفتن از عدالت» اعتراف می‌کند و از سوی دیگر هر گونه انتقاد خارجی را «دروغ و فریب» می‌خواند. این رویکرد مانع از نقد سازنده و خوداصلاحی می‌شود.

یادداشت فاتح نمونه‌ای از گفتمانی است که با وجود اشتیاق به دفاع از منافع ملی، به دلیل اتکا بر احساسات به جای تحلیل‌های مستند، و استفاده از کلی‌گویی‌های ایدئولوژیک به جای استدلال‌های منطقی، نمی‌تواند مبنایی برای سیاست‌گذاری یا حتی فهم دقیق تحولات منطقه‌ای باشد. آنچه نیاز است، نه شعارهای احساسی، بلکه تحلیل‌های واقع‌بینانه‌ای است که پیچیدگی‌های روابط بین‌الملل و چالش‌های داخلی را بدون پیش‌داوری و با اتکا به داده‌های مستند بررسی کند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. سلام، یادداشت آقای فاتح به کنار که آن هم پر از اشکالات است، ولی نوشتن چنین تحلیلی واقعا یا از جهل است که بنده فکر میکنم نه اینکه از روی جهل نیست که حتما نویسنده در زمینه ای که دست به قلم شده از اطلاعات بهره کامل را دارد چون از سر فصل های روزنامه گونه ایشان کاملا میشه فهمید که از روی عمد دست به تحریف معنوی زده اند، زیرا فقط یک نمونه برگزاری جام جهانی فوتبال در قطر با فراهم کردن زیر ساخت با ظلم به کارگران فقیر و خرج بالای نفتی و … خود معرف سوگیری نویسنده تحلیل بالا و تیتر محور بودن برای تایید قدرت مورد نظر نویسنده هست، بماند که به تروریست سنگدل و ضد انسانی چون جولانی و هم گروهی های او از لفظ شورشی استفاده کرده است.
    بارپروردگارا عاقبت ما را به خیر و سلام و امن قرار بده
    و چه دعای خوبی است، خدواندا بهترین درخواستی که از تو شده را درخواست داریم و تو هم بهترین عطایت را به ما ارزانی دار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا