چرایی حادثه عاشورا | علی شکوهی

علی شکوهی، روزنامه‌نگار در روزنامه‌ی اعتماد نوشت: درباره قیام امام حسین (ع) می‌توان از منظرهای گوناگونی سخن گفت اما درک این نکته شاید مهم‌تر باشد که چگونه ممکن است یک امتی اقدام به شهید کردن نوه پیام‌آور و فرزند یکی از خلفای برجسته خود کند آن هم در حالی که زمان زیادی از ظهور دین جدش نگذشته است و هنوز مردم خاطره عدالت علوی را در ذهن دارند و خود امام حسین(ع) را هم به عنوان شایسته‌ترین فرد دوران خود می‌ستایند؟ پاسخ به این سوال شاید در نگاه اول خیلی آسان به نظر برسد اما تامل در جوانب آن با توجه به اطلاعات تاریخی موجود، دشواری کار را بیشتر عیان می‌کند.
نخستین نکته‌ای که باید در نظر گرفت، تفاوت نگاهی است که میان درک امروز ما از شخصیت و جایگاه امام حسین(ع) با درک مردم زمانه آن حضرت وجود داشت. ممکن است تصور شود که مردم آن زمان چون آن حضرت را می‌دیدند و با بزرگی و کرامات و شأن امامت ایشان از نزدیک مواجه می‌شدند، طبعا باید بیش از مردم امروز ما به آن حضرت و نظرات ایشان تمکین می‌کردند اما واقعیت چیز دیگری را نشان می‌دهد. ما امروز بعد از طی قرن‌ها، شاهد مباحث کلامی متعددی هستیم که بر علم امامت و عصمت ائمه تاکید دارد و نشان می‌دهد که امام حسین(ع) مطابق اعتقادات شیعه، معصوم و اطاعت از ایشان واجب است و سنت قولی و عملی ایشان در ادامه نبوت پیامبر اسلام قرار دارد و یکی از منابع فقه شیعه به حساب می‌آید. پرسش مهم این است که آیا این نگاه در زمان حیات آن بزرگان هم در جامعه اسلامی آن روز رواج داشت؟ یعنی آیا مردم آن زمان هم مانند شیعیان امروز ما معتقد به عصمت و امامت الهی امام حسین(ع) بودند و باز با آن حضرت جنگیدند؟ به نظر می‌رسد مردم آن زمان به امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به عنوان بزرگان و عالمان و مجاهدان و صالحان زمان خود می‌نگریستند اما تلقی امروز ما را نداشتند و به همین دلیل معتقد نبودند که هر چه آن بزرگان انجام می‌دهند، عین دین و حقیقت و مصلحت است. آنان به امام حسین(ع) هم مانند بسیاری از بزرگان دیگر می‌نگریستند و درباره عملکرد آنان هم مانند بقیه قضاوت می‌کردند. در واقع در گام اول باید به این تفاوت نگرش میان مردم امروز ما و مردم زمان امام حسین(ع) توجه کرد.
نکته دومی که در پاسخ به این سوال باید در نظر گرفت، نوع تلقی مردم از حکومت و خلافت و نحوه تعامل با آن است. ما اکنون معاویه و یزید را با این میزان از اطلاعات تاریخی مورد قضاوت قرار می‌دهیم و …

چرایی یک حادثه

یقین داریم که افراد فاسدی بودند که روبه‌روی حق ایستادند و به ناحق بر قدرت تکیه زدند و مخالفان خود را با ظلم و عدوان از سر راه برداشتند و طبعا معتقدیم که مردم نباید از حکومت آنان تبعیت می‌کردند و به سربازان آن تبدیل می‌شدند. آیا مردم در همان زمان هم به چنین درکی از حکومت معاویه و یزید رسیده بودند؟ به نظر می‌رسد غالب مردم در آن زمان آنان را خلیفه مسلمین و جانشینان پیامبر تلقی می‌کردند و بر اساس همین تلقی از حکومت بود که اطاعت از خلیفه را واجب تلقی می‌کردند. شاید در قضاوت میان شخصیت امام حسین و خلیفه، حق را به امام حسین می‌دادند اما با توجیهاتی دیگر به این نتیجه می‌رسیدند که اصل مبنایی در آن شرایط، اطاعت از خلیفه است. طبعا وقتی نوع تلقی غالب مردم از حکومت اینگونه باشد یعنی اطاعت از اولی‌الامر را واجب بدانند و یزید را هم مصداق اولی‌الامر تلقی کنند، هر گونه مخالفت با او را هم نفی می‌کنند ولو این مخالفت از سوی بزرگانی چون امام حسین باشد. این را هم باید در نظر گرفت که افکار عمومی در آن زمان به وسیله دست‌نشاندگان حکومت شکل می‌گرفت و رسانه‌ اصلی در این زمینه هم منابر و سخنرانان رسمی بودند که از سوی حکومت گمارده می‌شدند. آنان به دستور معاویه در سراسر مناطق به ذکر مناقب ساختگی برای یزید اقدام می‌کردند و قضاوت مثبتی از وی را موجب می‌شدند. شاید خواصی بودند که این قضاوت‌ها را باور نداشتند اما غالب مردم اینگونه تبلیغات را باور می‌کردند و خنثی کردن آن تبلیغات کار آسانی نبوده است. نکته سوم و مهم در یافتن پاسخ آن پرسش، توجه به نقش خواص هر دوره و زمانه است. مردم عادی در هر زمانی تحت تاثیر خواص هستند و این واقعیتی است که در آن زمان پررنگ‌تر بوده است. اکنون عوام با تکیه بر رسانه‌های فراگیر قادرند خودشان هم نقش مستقل داشته باشند (هر چند در رسانه‌های جدید هم خواص موثرترند) اما در آن دوره قطعا عوام تحت‌تاثیر خواص بودند و عملکرد و مواضع خواص بسیار تعیین‌کننده بوده است. حال اگر خواص به مسوولیت تاریخی خود عمل نکنند و بهنگام تصمیم نگیرند و مردم را در سنگلاخ‌های حوادث به سوی جاده هموار و امن هدایت نکنند از توده‌های عامی چه انتظاری می‌توان داشت؟ در رخدادهای مرتبط با شهادت امام حسین بدون تردید نقش منفی خواص را نمی‌توان نادیده گرفت. نکته مهم دیگر این است که در سال ۶۰ هجری هنوز رنگ عصبیت‌های قومی و قبیله‌ای در جهان اسلام پررنگ بود و بسیاری از افراد نه بر اساس ایمان و اعتقاد بلکه مبتنی بر پیوندهای قومی و ارتباطات قبیله‌ای و نژادی عمل می‌کردند. این عنصر در شهرهایی مانند کوفه که تازه‌مسلمانان فراوانی در آن زندگی می‌کردند، تاثیرگذارتر بود. البته بافت کوفه از جهات گوناگونی باید بررسی شود چرا که این شهر پر از افراد و خانواده‌هایی بود که در جنگ‌های دوران امام علی آسیب دیده بودند و کینه و عداوت در میان آنان جریان داشت. این را هم در نظر بگیریم که یزید مخالفان خود را سرکوب می‌کرد و ناراضیان را تطمیع و هواداران خود را تجهیز و طبعا با این شیوه از طرفداران امام حسین کم می‌کرد.

انتهای  پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا