آموزش‌وپرورش ایران؛ بیماری مزمنِ بی‌توجهی

طاهره کبودوند، دانش‌آموخته‌ی دکترای تکنولوژی آموزش در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

چندی پیش خبری منتشر شد که در برخی مناطق تهران حتی معلم ریاضی وجود ندارد و دانش‌آموزان ناچارند سال تحصیلی را بدون دبیر متخصص آغاز کنند. این خبر شاید در نگاه نخست تنها نشانه‌ای از کمبود نیرو باشد، اما در واقع زنگ خطری است برای نظام آموزشی‌ای که سال‌هاست در مسیر فرسایش و بی‌توجهی پیش می‌رود.

به‌عنوان معلمی با بیست سال سابقه تدریس، که امروز در دو نظام آموزشی متفاوت — هلندی و انگلیسی — فعالیت دارم و در کنار آن صندوقچه‌ای سنگین از تجربه در نظام آموزشی ایران را با خود حمل می‌کنم، باور دارم ریشه بحران آموزش در ایران، کمبود معلم نیست؛ بلکه کمبود ساختار آموزشی است. ساختاری که از اساس بیمار است و هر صدایی برای اصلاح، یا بی‌صدا حذف می‌شود یا با فشار به حاشیه رانده می‌گردد.

از جمله تجربه‌های متفاوتی که در اروپا داشتم، همراهی با گروهی از دانش‌آموزان مقطع اول دبیرستان در برنامه‌ای آموزشی بود تا با استفاده از لگو و فعالیت‌های فنی، مسیر استعدادهای خود را کشف کنند. در ظاهر شاید فعالیتی ساده به‌نظر برسد، اما در واقع تمرینی بود برای خلاقیت، خودشناسی و یادگیری از راه تجربه — همان چیزی که در نظام‌های آموزشی مدرن، پایه یاددهی محسوب می‌شود. در ایران اما این نگاه هنوز غایب است.

در دنیای امروز، معلم تنها گوینده و دانش‌آموز شنونده‌ای خاموش نیست. آموزش یعنی تعامل، تجربه، پروژه، شکست و دوباره برخاستن. اما در نظام آموزشی ما، دیوارهای پوسیده گذشته همچنان پابرجاست؛ دیوارهایی که مانع نفس کشیدن یادگیرنده و خلاقیت یاددهنده می‌شوند.

در اروپا، شغل معلمی از پرمتقاضی‌ترین مشاغل است — نه به‌خاطر درآمد، بلکه به‌دلیل جایگاه علمی و ارزشی آن در جامعه. در ایران اما، معلمان باتجربه از چرخه آموزش کنار گذاشته می‌شوند و نظام آموزشی، به‌جای تمرکز بر مدرسه و دانش‌آموز، درگیر حواشی و ساختارهای اداری پیچیده است.

مشکل آموزش‌وپرورش ما فقط کمبود معلم نیست؛ کمبود احترام، اعتماد و عقلانیت مدیریتی است. تا زمانی که شایستگی جای خود را به رابطه بدهد و گزینش‌ها بر پایه وابستگی انجام شود، حتی در قلب پایتخت، کلاس ریاضی نیز بدون معلم خواهد ماند.

در هلند و دیگر کشورهای اروپایی، هدف آموزش، پرورش دانش‌آموز است، نه صرفاً انتقال دانش. تمرکز بر «چگونگی یادگیری» است، نه بر حفظ کردن مطالب. در مدارس این کشورها، خبری از اتاق‌های متعدد مدیران و معاونان نیست؛ همه در کنار هم کار می‌کنند. فضا متعلق به آموزش است، نه افراد.

حال باید پرسید اگر اختیار واقعی در دست مدارس است، چرا بدنه اداری آموزش‌وپرورش هر روز بزرگ‌تر می‌شود؟ آیا زمان آن نرسیده است که ادارات آموزش‌وپرورش کوچک‌تر، کارآمدتر و پاسخ‌گوتر شوند؟

برای نمونه باید این سوالات را مقابل ارشدترین مقامات آموزش و پرورش قرار داد که آیا مدیران ارشد آموزش‌وپرورش از ظرفیت‌های هوش مصنوعی در یادگیری آگاه‌اند؟ آیا در هفت سال گذشته، طرحی تازه برای آموزش بدون استرس و مبتنی بر تفکر ارائه شده است؟ تکرار هر روزه حضور صوری و بی‌ثمر معلمان و دانش‌آموزان در مدارس، تنها حق یادگیری واقعی را از نسل آینده می‌گیرد.

آموزش‌وپرورش ایران بیمار است، اما هنوز می‌توان درمانش کرد — اگر گوش شنوایی برای شنیدن صدای معلمان و بهره‌گیری از تجربه‌های نو وجود داشته باشد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا