نگاهی به زندگی و خانواده «نادر قلی طالب‌زاده اردوبادی» یک سال پس از مرگ

روزنامه اعتماد نوشت:

هوادارانش به او «عمار انقلاب» می‌گویند؛ دوستانش «حاج نادر» صدایش می‌کردند؛ در سینما و جشنواره‌ها هم «نادر طالب‌زاده» خطاب می‌شد؛ اما نام کاملش «نادر طالب‌زاده اردوبادی» و کامل‌تر آن «نادر قلی طالب‌زاده اردوبادی» بود. نادر طالب‌زاده نهم اردیبهشت ۱۴۰۱، یعنی یک سال پیش آن‌گونه که در رسانه‌ها اعلام شد، بر اثر «نارسایی قلبی» درگذشت. گرچه بر اساس اعلام رسمی، او بر اثر بیماری فوت کرده است، اما محمد خزایی رییس سازمان سینمایی در پیام تسلیت برای طالب‌زاده مرگ او را «شهادت» تعبیر کرده و نوشته بود: «نادر‌جان شهادت مبارک و گوارایت». غیر از خزایی، چند مدیر و مقام دیگر نیز برای او از واژه شهادت استفاده کردند. با این وجود از بابت چرایی استفاده از این کلمه برای نادر طالب‌زاده توضیح بیشتری ارایه نشده است. نادر طالب‌زاده متولد ۱۳۳۲ در تهران است؛ او تا ۱۶سالگی در ایران زندگی کرد و پس از آن به امریکا رفت. نزدیک به ۱۰ سال آنجا بود؛ کارشناسی «ادبیات انگلیسی» از دانشگاه «راندولف میکن» و کارشناسی ارشد «کارگردانی سینما» از دانشگاه «کلمبیا» حاصل تحصیل او در این مدت بود. او پس از انقلاب راهی تهران شد. خودش می‌گوید که ۱۰ روز بعد از پیروزی انقلاب، مجوز روزنامه انگلیسی‌زبان «تهران‌تایمز» را اخذ می‌کند. البته که امتیاز این روزنامه بعدها به سازمان تبلیغات اسلامی واگذار شد. طالب‌زاده همزمان با شبکه خبری امریکایی CBS هم همکاری می‌کرده است.  او در امریکا و تا قبل از ترک آن کشور و عزیمت به ایران، یک بار ازدواج کرد که حاصل آن ۴ فرزند، یک پسر و ۳ دختر بود. طالب‌زاده سال ۱۳۵۹ به صدا و سیما می‌پیوندد و یک سال بعدش هم به عنوان فیلمبردار راهی جبهه‌های جنگ می‌شود که در مدت حضورش مستندی به نام «شوش، شهر شهیدان گمنام» را می‌سازد. او در مرکز تولید فیلم صدا و سیما به کارش ادامه داد. پس از پایان جنگ با «مرتضی آوینی» مشغول همکاری شد؛ دو مستند «فجر و شقایق» و «ساعت ۲۵» را در این مدت ساخت.


داوطلب عملیات «استشهادی»
نادر طالب‌زاده در زمان جنگ بوسنی به عنوان خبرنگار راهی این کشور جنگ‌زده شد. او در آنجا داوطلب عملیات «استشهادی» می‌شود برای کشتن «رادوان کارادزیچ» که به قصاب بالکان مشهور بود.  حسین دهباشی روایت می‌کند که «در یکی از همان شب‌ها و روزهای سخت که به گمانم همان وقتی بود که دخترک زیباروی ۱۶‌‌ساله تازه فرار کرده از اردوگاه اسرا که به قول پزشکان بدون مرز بیش از هزار بار به او تجاوز شده بود خودش را پیش چشم همه و جلوی قرارگاه نیروهای موسوم به پاسدار صلح آتش زد آری همان شب تصمیم گرفته شد که یکی از خبرنگاران ایرانی دست از جان بشوید و به بهانه مصاحبه خودش را به «رادوان کارادزیچ» برساند و در فرصتی مناسب و با انفجار بمبی که داخل دوربینش بود او را به درک واصل و هزار نفر انسان بی‌گناه و دست خالی را به آزادی و آرامش و خود را به شهادت رساند». به گفته این مستند‌ساز تنها کسی که داوطلب شد «نادر طالب‌زاده» بود که البته او ادامه داده که «خبرش به تهران رسیده و گویا شخص آقای خامنه‌ای اجازه نداد». اما پس از این دوران، زمانه فعالیت‌های «ضد امپریالیستی» و «ضد امریکایی» طالب‌زاده فرا رسید. او در دهه ۸۰ خورشیدی آثاری ضدامریکایی تولید می‌کند. سال ۱۳۸۹ وقتی «محمود احمدی‌نژاد» رییس دولت وقت ایران قصد داشت به نیویورک سفر کند، طالب‌زاده هم بنا بود که همراه کاروان دولت راهی شود، اما دولت امریکا به او مجوز ورود نداد. خود او مدعی شده بود که دولت امریکا بابت آثارش به او ویزا نداده است.
مرگ برادرش «نواح»
سال ۱۳۸۷ برادرش «ناصر طالب‌زاده اردوبادی» که نام خود را به «نواح مک‌کی» تغییر داده بود، درگذشت. شایعاتی پیرامون مرگ او منتشر شد؛ از مرگ مشکوک تا به قتل رسیدن. وب‌سایت تابناک در گزارشی که همان زمان منتشر کرد، نوشته بود که «پزشکان معالج وی، بیماری و مرگ او را کاملا مشکوک دانسته و آن را با تلاش‌های مرحوم دکتر طالب‌زاده برای دستیابی به پادزهری که می‌توانست خدمت بزرگی به جامعه بشری کند، مرتبط می‌دانند». این ادعاها هرگز ثابت نشد. کمااینکه برادر ناصر، یعنی نادر در سخنانی مرگ مشکوک برادرش را رد کرد و گفت که مرگ او طبیعی بوده است. او اما سال ۹۵ درباره خودش گفته بود که در جریان سفر برای اربعین به کربلا، عواملی چمدان‌هایش را ربودند و پس از چند روز بازگرداندند و از آن به بعد دیگر حالش مساعد نبود. طالب‌زاده معتقد بود که ترور بیولوژیک شده است اما هیچ مقامی این موضوع را تایید نکرد.


برنامه‌های تلویزیونی
در نیمه‌های دهه ۸۰، او برنامه‌ای با عنوان «راز» را از شبکه چهار به روی آنتن می‌برد. پس از مدتی این برنامه به «عصر» تغییر نام داد و از آنتن شبکه چهار به شبکه «افق» که به عنوان محفلی خاص از نیروهای سیاسی خاص شناخته می‌شود، نقل مکان کرد.


کنفرانس افق‌نو
اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ خورشیدی، طالب‌زاده کنفرانسی به نام «افق نو» راه انداخت. در این کنفرانس میهمانانی از کشورهای غربی، به خصوص امریکا می‌آمدند و تِم سمینار، ضد امریکایی و ضد امپریالیستی بود. طالب‌زاده همچنین جشنواره‌های فیلم با نام «عمار» و «فیلم مقاومت» نیز راه‌اندازی کرد.  جشنواره فیلم عمار که او یکی از دست‌اندرکارانش بود، سالانه از محل دخل و خرج کشور بودجه‌ای برای آن کنار گذاشته می‌شود. دست‌اندرکاران کنفرانس «افق نو» نیز آنقدر قدرت و نفوذ داشتند که تعدادی از نمایندگان تندرو در مجلس دهم، طرحی با نام «الزام دولت به حمایت و پشتیبانی از کنفرانس افق‌نو» تهیه کردند. در این طرح آمده بود که «دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است حمایت‌های مادی و معنوی از کنفرانس افق‌نو را در جهت هرچه بهتر برگزار شدن به عمل آورد».


ازدواج با یک لبنانی
در همین سال‌ها او بار دوم ازدواج کرد؛ این‌بار با زنی لبنانی: «زینب مهنا» که پژوهشگر معرفی شده است. به نوشته «فارس» مهنا «دوست نزدیکی با مرضیه هاشمی گوینده امریکایی‌تبار شبکه پرس‌تی‌وی دارد. خانم مهنا در کنفرانس افق نو که با تلاش آقای طالب‌زاده همه‌ساله در نقد سیاست امریکا و رژیم صهیونیستی برگزار می‌شود با یکدیگر آشنا شدند».


شبکه افق
سال ۹۴ او در گفت‌وگویی از شبکه افق صحبت می‌کند و می‌گوید که خودش به نوعی از بانیان و پایه‌گذاران این شبکه است: «در آن زمان می‌خواستیم شبکه‌ای تاسیس کنیم که در آن گفتمان انقلاب اسلامی مطرح شود، زمینه‌ساز شبکه افق موسسه اوج است و احسان حسنی زحمات زیادی را برای این امر کشیده است. جواد رمضان‌نژاد نیز که یکی از ارکان برنامه «راز» بود یکی از موسسان این شبکه است. افق یک شبکه پیشتاز است که با هزینه بچه حزب‌اللهی‌ها راه افتاده و به‌‌رغم مشکلاتی که بود، فکر می‌کنم شبکه موفقی باشد و تاثیرات وضعی فراوانی روی شبکه‌های دیگر بگذارد». او در این گفت‌وگو مدعی می‌شود که شبکه افق «با هزینه بچه حزب‌اللهی‌ها راه افتاده»؛ اتفاقی که بر اساس قوانین جاری ایران نمی‌تواند رخ داده باشد؛ چرا که شبکه تلویزیونی با هزینه شخصی در ایران وجود ندارد. از سوی دیگر در همین سطور بالا از نقش موسسه اوج می‌گوید؛ این موسسه سالانه ردیف بودجه‌ای دارد که ذیل قرارگاه فرهنگی بقیه‌الله سپاه دریافت می‌کند.


طالب‌زاده در آگهی شرکت‌ها
نام او در آگهی‌های رسمی با نام «نادر قلی طالب‌زاده اردوبادی» دیده می‌شود؛ سابقه عضویت در موسساتی مانند «موسسه بنیاد غیر دولتی مستند ایرانیان»، «مجمع جوانان امت»، «موسسه فرهنگی میثاق امروز»، «شرکت موسسه آیات فرهنگ هنر و رسانه» و «موسسه بین‌المللی متفکرین و هنرمندان مستقل افق‌نو» دیده می‌شود.


خانواده طالب‌زاده
خانواده و خاندان او یکی از مسائلی بود که بعضا در فضای مجازی پیش کشیده می‌شد. برخی معتقدند که مادر نادر طالب‌زاده یک یهودی بوده است. برخی از جمله عبدالرضا داوری مدعی شد که برادر نادر، ناصر که نامش را به «نواح مک‌کی» تغییر داده بود، با زنی یهودی و خواهرش «نی‌نی» نیز با مردی با تبار یهود ازدواج کرده‌اند. اما بسیاری دیگر این موضوعات را رد می‌کنند. مادرش از خاندان «امیراشرفی بدر» بود. پدرش هم سرلشکر «منصور طالب‌زاده اردوبادی» بود که به گفته خودش چندین سال در سمت آجودان شاه خدمت می‌کرد.


نقش پدرش در ۲۸ مرداد
به نوشته «اردشیر زاهدی» داماد محمدرضا پهلوی و وزیر امور خارجه در زمان شاه، درباره پدر طالب‌زاده و خانواده مادری‌اش نوشته «اعلیحضرت فرمودند که اردوبادی می‌خواسته علیه ما کودتا کند. از شنیدن این حرف یکه خوردم. منصور اردوبادی را به خوبی می‌شناختم. افسر شجاعی بود که در ۲۸ مرداد هم نقش داشت. خانه پدرزنش، امیر اشرفی بدر، در جاده تهران‌نو محل آمد و رفت رجال و اشراف و امرای ارتش بود. خود او هم در مجاورت همان خانه زندگی می‌کرد. اما او که تصور می‌کنم آن زمان معاون ژاندارمری کل کشور بود، چگونه می‌توانست به فکر کودتا افتاده باشد؟ اعلیحضرت به‌طور اجمال فرمودند در پی اطلاعی که به اداره دوم یا یکی دیگر از سازمان‌های اطلاعاتی رسیده است، مامورین رفته‌اند و در زیرزمین خانه اردوبادی یک ماشین کوچک و تعدادی اعلامیه چاپ شده بر ضد سلطنت کشف کرده‌اند و خلاصه اینکه ایشان هم می‌خواسته مانند جمال عبدالناصر و عبدالکریم قاسم در ایران کودتا کند و سلطنت را براندازد». اما خود طالب‌زاده برخلاف زاهدی که از نزدیک شاهد کودتای ۲۸ مرداد بوده، دخالت پدرش را رد می‌کرد.


ماجراهای کاترین
اما یکی از ماجراهایی که برای او بسیار حاشیه‌ساز شد، ماجرای حضور «کاترین پرز شکدم» شهروند فرانسوی که با عنوان روزنامه‌نگار به ایران رفت و آمد داشته، بود. او سال ۹۶ با وساطت طالب‌زاده توانسته بود با ابراهیم رییسی در یکی از سفرهای تبلیغاتی‌اش برای ریاست‌جمهوری دوازدهم مصاحبه‌ای داشته باشد و از شبکه راشاتودی منتشر شود. او سابقه همکاری با یک اندیشکده اسراییلی به نام «ویکی استرت» نیز داشته است. پس از برملا شدن این موضوع، طالب‌زاده در گفت‌وگویی از خود دفاع کرد و گفت: «خانم شکدم را ما به ایران دعوت نکردیم. او از جای دیگری دعوت شده بود و ما موظف نیستیم در این باره به جایی پاسخ دهیم». این موضوع اسفند ۱۴۰۰ و در یکی، دو ماه پایانی زندگی او رسانه‌ای شد؛ به عبارت دیگر به فاصله دو ماه پس از ماجراهای شکدم، طالب‌زاده بر اثر نارسایی قلبی در تهران درگذشت یا به قول برخی دوستانش «حاج نادر به شهادت رسید».

انتهای پیام

بانک صادرات

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا