دو یادداشت پس از رد دعوت شرم الشیخ
محمد قوچانی، عضو شورای اطلاع رسانی دولت و حمید ابوطالبی مشاور سیاسی حسن روحانی در دوران ریاست جمهوری، پس از رد دعوت از ایران برای شرکت در اجلاس شرم الشیخ، در یادداشتهایی به آن پرداختند که در زیر میآیند:
راه سوم در شرمالشیخ | هنوز باید از فرصت استفاده کرد
محمد قوچانی، مدیر مجله آگاهی نو:
تصمیم دولت ایران برای ردّ دعوت دولت مصر به اجلاس شرمالشیخ در هر دو سطح رئیسجمهور و وزیر امور خارجه، گرچه اصولگرایانه مینماید اما دولت را در برابر پرسشهای جدی قرار میدهد:
یکم. استدلال دولت این است که نمیتواند با مهاجمان دور یک میز بنشیند. پس چرا در نیویورک به روایت سخنگوی دولت منتظر استیو ویتکاف بودند و از او گله میکنند که سر قرار نیامده است؟
دوم. فرض بر این قرار گرفته که متجاوز و قربانی نباید دور یک میز باشند. با این منطق چرا جنبش حماس که قربانی مستقیم جنایتهای اسرائیل با حمایتهای آمریکا است، به شرمالشیخ میرود؟
سوم. جالب اینجاست که ایران از دیپلماسی حماس حمایت میکند و حتی در این ردّ دعوت مصر باز هم از روند صلح با حماس حمایت شده است که اقدامی درست است؛ یعنی هزینه را میدهیم اما فایده نمیبریم!
چهارم. اگر در شرمالشیخ — در هر سطحی — حضور مییافتیم، میتوانستیم با صدای بلند به آمریکا و اسرائیل اعتراض کنیم، بدون آنکه بهعنوان مخلّ صلح شناخته شویم. اکنون اما باید پیشاپیش در پیوست استدلال ردّ دعوت سوگند بخوریم که مخالف صلح نیستیم!
پنجم. با تعمیم استدلال «عدم مذاکره با مهاجمان» به ایران، استقبال وزیر امور خارجه ایران در گفتوگوی پریشب با تلویزیون از احتمال مذاکرهٔ غیرمستقیم با آمریکا دچار تناقض میشود — البته اگر بین این دو شب تغییری در این راهبرد رخ نداده باشد.
ششم. با توجه به توقف حملات انصارالله یمن و راهبرد عاقلانهٔ صبر و انتظار حزبالله لبنان و دیپلماسی شریفِ صلحِ حماس و حتی سیاست اعلامی ایران در استقبال از صلح، ابتکار عملِ پا در برابر شرمالشیخ چه خواهد بود؟
هفتم. اسرائیل و ایران دو غایب بزرگ شرمالشیخ هستند. با توجه به نقش مصر و ترکیه در اتحاد اسلام علیه اسرائیل — که ظاهراً دوستان ایران هم هستند — جایگاه آیندهٔ ما در جهان اسلام کجاست؟
بدیهی است و دوباره تأکید میکنم: نه فقط با به رسمیت شناختن اسرائیل باید مرزبندی کرد، بلکه نباید ابزار خودشیفتگی ترامپ شد که استراتژی «مرد دیوانه» را در پیش گرفته است. اما آیا بین صفر و صد در مبارزه و مقاومت عدد دیگری نیست؟
اگر تفکر دیجیتالی را به تفکر آنالوگ برگردانیم میتوانیم به جز صفر و صد عددهای دیگری هم پیدا کنیم. میان تسلیم و پرهیز راه سومی هم هست و آن مبارزهٔ فعال با استعمار جدید غرب است. باید به انفعال دیپلماتیک پایان داد و جهان را شگفتزده کرد؛ چنانکه حماس چنین کرد و ثابت کرد مقاومت یک شکل ندارد.
وزارت امور خارجه و هیئت دولت مسئولیت دارند بهعنوان عقل منفصل حاکمیت گزینههای فراختری پیش پای کشور قرار دهند و بهجای کارگزاری صرف، کار کارشناسی کنند. بهخصوص که طبق شنیدهها امکان ابتکار عمل برای دولت در این زمینه وجود دارد و اگر هم وجود نداشته باشد، دولت و وزارت امور خارجه بر اساس رأیی که از ملت گرفتهاند باید ابتکار عمل به خرج دهند. آنچه در ماجرای اخیر رخ داده، تداوم راهبرد «نه جنگ، نه مذاکره» است. وقتی جنگ رخ داده است آیا میتوان همچنان در تعلیق زندگی و حتی مبارزه کرد؟
ما هنوز هم میتوانیم مثلاً در سطح دبیر شورای عالی امنیت ملی در این اجلاس حضور یابیم و دوستانمان از جمله حماس و ترکیه و مصر که نمیخواهند اسرائیل یکهتاز منطقه شود را خوشحال کنیم و آن مرد دیوانه و مستعمرهاش در آسیای غربی را دیوانهتر کنیم.
یادداشت ابوطالبی
حمید ابوطالبی هم نوشته است:
جناب آقای رئیسجمهور محترم،
ظاهراً جنابعالی دعوت برای حضور در اجلاس مصر را رد کردهاید؛ و وزیر خارجهتان در خصوص آن نوشته است:
«ایران از دعوت رئیسجمهور السیسی برای حضور در نشست شرمالشیخ سپاسگزار است. با وجود تمایل به تعاملات دیپلماتیک، نه رئیسجمهور پزشکیان و نه من نمیتوانیم با کسانی وارد تعامل شویم که به مردم ایران حمله کردهاند و همچنان ما را تهدید و تحریم میکنند.»
اگر آنچه میفرمایید درست باشد، هیچ جنگی در جهان پایان نخواهد گرفت؛ هیچ مخاصمهای هرگز تمام نمیشود، و انسان ناگزیر خواهد بود در چرخهای بیپایان از خشونت زیست کند. حال آنکه فلسفهٔ دیپلماسی دقیقاً برای شکستن همین چرخه است؛ برای آنکه دشمنیها پایان یابد، نه آنکه تداوم پیدا کند.
اگر در زمان جنگ ایران و عراق جنابعالی بر سر کار بودید، شاید ما هنوز با عراق در حال جنگ بودیم. قرار بود از عربستان نگذریم، اما گذشتیم؛ قرار بود با صدام صلح نکنیم، اما کردیم. تاریخ سیاست ایران، تاریخ عبور از جنگ با تدبیر است، نه ماندن در میدان آن.
و اگر قرار باشد نگاه امروز شما معیار باشد:
حماس اکنون به آرمان فلسطین خیانت کرده است، مذاکره با اسرائیل تابو است و دیپلماسی پلید؛ کشتار باید ادامه مییافت و نابودی غزه آخرالزمانی میشد؛ و
ایران نیز که دوباره در دوران دولتتان به چاه فصل هفتم منشور افتاده است، هرگز از آن خارج نخواهد شد؛ و ما برای همیشه «تهدیدی برای صلح» باقی خواهیم ماند، نه «شریکی برای آن».
البته این نیز میگذرد!
جناب آقای وزیر امور خارجه،
بیتردید در زمان کارشناسیتان در وزارت امور خارجه به خاطر دارید که در روزهای پرالتهاب مذاکرات مربوط به قطعنامهٔ ۵۹۸، در آن وزارتخانه چه دودستگی بزرگی حاکم بود؛ عدهای، چون جنابعالی، خواهان ادامهٔ جنگ و خائن دانستن مذاکرهکنندگان با عراقی بودند که آن همه جنایت کرده بود — با همین استدلالها. و در مقابل، کسانی بودند که میکوشیدند به جنگی خانمانسوز که ملت ایران را فرسوده کرده بود، پایان دهند.
در صورت حاکم شدن نظرات جنابعالی، شما اکنون به جای سفر به بغداد، باید به جبهههای جنگ سر میزدید!
شاید امروز نیز همان دو راه پیش روی ماست: ماندن در میدان یا بازگشت به عقلانیت دیپلماتیک؛ حامیان جنگ در یک سو و طرفداران دیپلماسی در سوی دیگر. شاید تاریخ دوباره در حال تکرار است.
انتهای پیام




