راههای کاهش تکگویی درونی | مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان، فیلسوف اخلاق، در کانال تلگرامی خود نوشت: «تکگویی درونی هم نوعی گفتار است و تکگویی هم باید کم شود؛ یعنی آدم با خودش هم باید کمتر حرف بزند. من راههای کلی نمیدانم. در یوگا راههایی پیشنهاد کردهاند.
در آیین بودا همینطور. آیین دائو هم راههایی دارد. مسیحیان، مخصوصا چهار قرن اول مسیحیت که به آنها میگوییم آباء صحرا کم کردن تکگویی های درونی را با راههایی دیگر توصیه میکردند. من هیچ راه دربستی سراغ ندارم اما چهار نکته را به تجربه یافتهام که تکگویی درونی را کم میکنند.
یکی از آنها که خیلی واضح است این است که هرچه آدم در زمان حال بیشتر زندگی میکند تکگویی درونیاش کمتر میشود.
هرچه استعداد لذت بردن را در خودمان افزایش بدهیم تکگوییمان کم میشود. آدمها کی شروع میکنند به غرغر کردن با خودشان؟ وقتی که دیگر نمیتوانند لذت ببرند. هیچوقت شده شما در حالی که یک فیلم خیلی لذتبخش سینمایی را تماشا میکنید یا در یک گالری تابلو نقاشیای را که سخت مجذوبتان کرده میبینید، شروع کنید با خودتان غرولند کردن؟ اصلا و ابدا. چون یک چیزی شما را جذب کرده است.
شنیدهاید که مولانا در بازار مسگران که میرفت شروع میکرد به سماع. من و شما در بازار مسگران گوشهایمان را میگیریم و هرچه سریعتر میگریزیم. چون صدای گوشخراش میشنویم. اما او استعداد لذت بردن خودش را بالا برده بود، انگار یک ارکستر سمفونی مهیا و بیاجر و مزد، بدون هماهنگی قبلی برایش آماده شده بود و او در واقع میرقصید.
ما همیشه لذتبردن، تمتع، را با مالکیت اشتباه میگیریم. میخواهیم مالک اشیا باشیم. هیچ دقت کردهاید که اینهایی که کاخ دارند ممکن است باغبان باغشان به مراتب بیشتر لذت ببرد. تمتع او از چمنهای اطراف و اشجار بینهایت است اما مالکیتش صفر است. به نظر من یکی از نکاتی که قرآن خیلی بر آن توجه میکند این است که میگوید همیشه به متاع حیات دنیا فکر کنید، یعنی به بهرهای که میبرید فکر کنید نه به مالکیت. در قرآن یک جا سخن از مالکیت نیست. این برای من خیلی جالب است.
ما فکر میکنیم هر وقت مالک چیزی میشویم بهره میبریم با اینکه غالبا نه فقط اینطور نیست، بلکه در بسیاری از موارد عکس هم هست. اتفاقا وقتی مالک چیزی نیستیم بیشتر از آن لذت میبریم تا وقتی مالکش هستیم. شما از یک پارک بیشتر از باغ خودتان لذت میبرید، میدانید چرا؟ چون از پارک فقط لذت میبرید اما وقتی در باغتان دارید لذت میبرید، فکر این را هم میکنید که من باید چقدر هزینه کنم و اگر دزدی آمد چه کنم و هزار چیز دیگر.
هر چه آدم اخلاقیتر زندگی میکند تکگوییاش کمتر میشود، چون اکثر تکگوییها سرکوفتهایی است که به خودمان میزنیم. البته هر چه وجدان اخلاقی آدم بالاتر باشد اینطور است وگرنه فکر کنم صدام از این مقوله معاف باشد. هر چه وجدان اخلاقی آدم بیدارتر باشد ولی کمتر اخلاقی زندگی کند تکگوییاش بیشتر میشود. غالب تکگوییهای ما از این راه حاصل میآید که داریم میگوییم فلانی نباید این کار را میکردی! فلانی، نباید این حرف را میزدی! زود خداحافظی کردی! این چه طرز حرف زدن است! و اینها برایمان تکگویی ایجاد میکنند.
هر چه آدم بتواند فکر خود را مسئلهمحور، موضوعمحور کند، یعنی روی یک موضوع یا مسئله متمرکز شود، تکگوییاش کمتر میشود. انسان در هنگام حل مسئله تکگویی ندارد. وقتی کسی دارد یک مسئله ریاضی حل میکند تا وقتی در مسئله ریاضی فرو رفته است تکگویی ندارد اما وقتی در آن میان میخواهد استراحت کند، یک چای بخورد، شروع میکند به صحبت کردن با خودش.
این چهار نکته هست. درعین حال دوستان میتوانند به کتاب بذرهای مراقبه (Seeds of Contemplation) نوشته تامس مرتون رجوع کنند.ایشان در کتاب بذرهای مراقبه روش آبا صحرا را برای متوقفکردن تکگویی درونی پیشنهاد کرده که یک روش نهفقرهای است. اما اینها چیزهایی نیست که با استدلال عقلی بشود اثبات و نقض کرد. باید تجربه داشت و من راستش چون راجع به آنها تجربه ندارم، همین چهارتا را که خودم تجربه دارم خدمتتان عرض کردم.»
منبع: کتاب عمر دوباره، صفحات ۲۶۶ تا ۲۷۰ با تلخیص
انتهای پیام

