تاملی پیرامون نوملی‌گرایی در ایران

محسن عوضوردی، فعال رسانه‌ای، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

ملی‌گرایی، برانگیختن حس وطن‌دوستی یک ملت در قبال حوادث گوناگون برای حفظ انسجام ملی است.

در کشورهایی که دیرینگی تمدن امتداد بیشتری را بر صفحات تاریخ نگاشته، احتمال بروز احساسات و عواطف پیرامون غرور ملی بیشتر است.

اما این احتمالات زمانی به طور جد پیگیری می‌شوند که ملت آن مملکت، احساس سرخوردگی ناشی از حمله نظامی، استعمار، عقب‌ماندگی یا بحران‌های مختلفی از طبیعی گرفته تا اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی گریبان‌گیرشان شود.

بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که برای کشوری به شکوه تمدنی ایران با فراز و نشیب‌های متعدد و متنوع از حمله بیگانگان ترک و مغول و رومی و افغان و عرب، تا استعمار و از دست دادن سرزمین و اشغال سرزمین، این احساسات بیشتر از سایر ملل، آماده تحریک و تحرکند.

اگر واقع‌بینانه به این موضوع توجه شود، جدای توجیه تاریخی اخیر، تحریک و تحرک روحیه ملی‌گرایی برای کشوری به جغرافیا راهبردی و تنوع قومیتی ایران، می‌تواند ظرفیتی باشد بسیار ارزشمند که اگر به نحو درست از آن استفاده شود، نه تنها بسیاری از بحران‌های پیش روی امروز ایران‌زمین حل می‌شوند، بلکه از رخداد بحران‌های آینده نیز می‌توان پیشگیری کرد.

آنچه امروز از ملی‌گرایی در ایران مشهود است، بر خلاف انسجام ملی به نظر می‌رسد و این مهم نه تنها نوید حل بحران‌های کنونی و پیشگیری از بحران‌های آتی را نمی‌دهد، بلکه خود آبستن بحران‌های دیگری‌ست.

رویکرد ملی‌گرایی در ایران امروز حالت تقابلی در بین گفتمان‌های عوام له یا علیه حاکمیت جمهوری اسلامی است:

گروه‌های اپوزیسیون سلطنت‌طلب خود را شیفته‌ی تاریخ و تمدن ایرانی و شاهان قبل از دوره اسلامی می‌دانند و در تقابل با جمهوری اسلامی، بعضا از طرفداران و پیروان امامان شیعه به عنوان بیگانه‌پرست یاد می‌کنند. در حالی که بیگانه پرستی اگر طرفداری و یا تقلید از یک شومن نیمه‌برهنه خارجی باشد برای ایشان معنی ندارد. این خصلت، تاییدی بر رفتار دودمان پهلوی‌ست که عناصر روشنفکر زمانه را ترغیب به نقد اسلام کرده و خود را از نسل شاهان پیش از اسلام جلوه دادند از تغییر شمار سال به شاهنشاهی تا جشن‌های ۲۵۰۰ ساله، به این بٌعد از ملی‌گرایی پرداختند.

در طرف مقابل، بخشی از طرفداران جمهوری اسلامی، در بهترین‌ حالت بعضا با نقد این قبیل ملی‌گرایی، سعی دارند که حتی ‌شاهان قبل از اسلام و تمام تمدن ایرانی-اسلامی بعد از ظهور اسلام را متوجه عظمت اسلام کنند. در نازل‌ترین حالات که به طور افراطی عمل کرده و ایرانیان قبل از اسلام را وحشی و آتش‌پرست می‌نامند و هر شاهی تا پیش از جمهوری اسلامی، طاغوت نامیده می‌شود!

هر دو این تفکرات فراموش کرده‌اند که تمامیت ارضی ایران عزیزمان، با این تنوع قومیتی، مدیون و مرهون هر دو وجهه ایرانیت و اسلامی است! بنابرین تاکید بر هر یک از وجوهات مذکور به طور افراطی یا حتی به طوری که توازن را بر هم زند، تهدیدی‌ست بر تمامیت ارضی ما! همانقدر که زبان پارسی و خرابه‌های تخت جمشید و منشور کوروش و نمادهای شاهنشاهی ایران قبل از اسلام در حفظ وحدت اقوام ایرانی اهمیت دارد، مذهب شیعه، ائمه اطهار و امام‌زادگان و مراسمات مذهبی نیز در حفظ وحدت اهمیت دارند. به عنوان نمونه، زبان پارسی به خودی خود نمی‌تواند ترک زبانان عزیز آذری ما را قانع به همسنگر کند، اما مراسم عاشورا و تاسوعای حسینی، سال‌هاست که همه را فراتر از قومیت زیر پرچم اسلام نگاه داشته است.

از این طرف، دایره تمدنی ایران عزیز و آنچه که ما را به مصر مبدل نکرده است، زبان شیرین پارسی است و فخر جهان قبل از اسلام، کوروش بزرگ و منشور حقوق بشری ایشان است که هنوز می‌تواند بر خطاهای ما نوادگان ناسپاسش، پوشش متمدنانه بگذارد.

پس برای پرواز تمدنی، هر دو بال اسلام و ایران لازم و ضروری هستند.

از منظر دولت-ملت هم نباید تقابل به نحوی باشد که تا کنون ادامه داشته است. به طوری که طرفداران سیستم حکمرانی، هم‌زمان که به ارادتمندی چهره‌ها و مناسبات مذهبی می‌بالد، به طرفداران و ارادتمندان کوروش نیز بتازند. پدیده‌ای که در این اواخر، در مورد یک استاد مجسمه‌ساز به نام «شهرام گودرزی» نمایان شد.

ماجرایی که با یک سفر پیاده از کلاردشت تا آرامگاه کوروش بزرگ در حال انجام بود که با ناگه، سفر نیمه‌تمام ماند و استاد به شهر خود منتقل شد.

به گفته این مجسمه‌ساز نیروهای اطلاعاتی مانع ادامه سفر شده‌اند و گفته‌اند که این کار آقای گودرزی هزینه‌ی بسیاری دارد. نویسنده این مطلب، ادعای جناب گودرزی را تایید یا رد نمی‌کند، چرا که از منظر وی، روایت این سفر، قابل تامل است.

استاد گودرزی که یکی از زیباترین مجسمه‌های کوروش را در کارگاه خود ساخته بود، ظاهرا آنطور که بایسته و شایسته است، اهل مطالعه در مورد علاقه‌مندی خود نیست. چرا که حتی در مجسمه‌ی کوروشی که ساخته، نمادهای متکثری از دیگر فرهنگ‌ها و تمدن‌ها وجود دارد.

از کمربند یونانی گرفته تا چکمه‌هایی که بیشتر مرتبط با فرهنگ و تمدن آمریکاست. البت این موضوع به خودی خود نمی‌تواند ناقد بینش ایشان باشد، چرا که شاید این مجسمه در هر بخشی از خود مفهومی را نجواگر است. اما اینکه جملاتی از کوروش نقل می‌شود که نه تنها پشتوانه تاریخی ندارند، بلکه به شدت امروزی و مدرن هستند، گمانه‌های مرتبط با غلبه‌ی هیجان بر ایشان را تایید می‌کند. زمانی این گمانه‌ها تثبیت می‌شوند که ایشان در پاسخ به یک دختر روشن دل، قول ساخت مجسمه ۱۰۰‌‌متری رستم را می‌دهد یا در نقد قوم‌گرایی و بر ستایش ملی‌گرایی، تمجید از جهانی می‌کند که طرفدار مفهوم «دهکده جهانی» است!

در وهله آخر نیز پاسخی نامناسب به پرسش‌های یک معلم تاریخ می‌دهد و او را تهدید به برخورد می‌کند.

نکات جالب روایت سفر گودرزی به اینجا ختم نمی‌شود! در حالی که طرفدارانش سعی بر تقدیس وی دارند، برخی از پیج‌های مجازی و چهره‌های مذهبی، سعی می‌کنند که در لفافه او را تایید و مصادره به مطلوب کنند و چهره‌های افراطی مذهبی عمل او را مسخره، تخریب و تقبیح می‌کنند و از برخی جملات او، برداشت‌ توهین به مذهب و مناسک مذهبی می‌کنند.

نکته جالب توجه دیگر از سفر گودرزی، سناریوی نخ‌نمای برخی شبهِ روشن‌فکران است که سعی می‌کنند او را با چپ‌ها مقایسه کرده و با موجی که امروزه و خاصه بعد از سریال تاسیان، از چپ متنفر است، گودرزی را منفور جلوه دهند!

روایت پُر ماجرای سفر نیمه‌تمام گودرزی، جدای تایید یا تکفیر ملی‌گرایی، پیامی واضح از جامعه ایرانی دارد. به طوری که جامعه ایرانی را آماده هر گونه دوقطبی‌سازی می‌داند و با کوچکترین کنش‌هایی، افراد جامعه‌ را در دو صف تقابلی برابر هم، مجهز می‌کند!

بی آنکه حتی آن پدیده یا کنش واکاوی شود. شاید اگر جامعه ایرانی از توده‌ای بودن خارج شده بود و به سمت مدنیت حرکت کرده بود، وضعیت وخیم کنونی، کم‌رنگ‌تر شده بود.

از بررسی موردی این پدیده می‌توان نتیجه گرفت که بحرانی که زیر پوست جامعه ایرانی قرار دارد، فراتر از ملی‌گرایی و یا امت‌گرایی، تهدیدگر آینده و تمامیت ارضی ایران است!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا