قصه‌ی نیلوفر، مهاجر و مستاجر و جنگزده

نیلوفر در تهران مجردی زندگی می‌کند. او در خانه‌ی خیابان سیدخندان مستاجر بوده است. با ناراحتی توضیح می‌دهد: برای خرید تک به تک وسایل خونه‌ام تحقیق کردم، پول قرض کردم، با اسنپ‌پی قسطی خرید کردم، رفتم تا اون سر شهر که همون جنسی که میخوام رو بتونم بخرم! همه‌شون نابود شدن!

چهارشنبه، ۲۶ شهریور خبرنگار انصاف نیوز به هتل هما در ونک رفت تا پای درد دل گروهی از جنگزدگان ساکن در این هتل بنشیند. با چند نفر گفتگوهای تصویری یک تا دو دقیقه‌ای گرفتیم و با نیلوفر بدون صوت و تصویر مصاحبه کردیم. قرار است هتل‌ها تخلیه شوند و بعضی‌ها هنوز نتوانسته‌اند خانه‌ای نزدیک به شرایط خانه‌ی قبلی‌شان پیدا کنند.

مصاحبه‌ی نیلوفر را در ادامه بخوانید:

نیلوفر دختری ۲۸ ساله است که در تهران مجردی زندگی می‌کند. خانه‌ای که پیش از حمله اسرائیل به ایران در آن زندگی می‌کرد در خیابان سیدخندان بود. مدام تکرار می‌کرد: اگر کسی تو اون خونه بود الآن دیگه زنده نبود. وحشتناک بود. شغلش طراحی سایت است.

«رفتم خونه‌ام رو ببینم؛ مامورها کاری کردن که به گریه افتادم»

او از اولین بخورد در خانه‌اش پس از تخریب حاصل از حمله اسرائیل به ایران گفت: همسایه‌ام تماس گرفت و خبر داد که خانه‌ام خراب شده. برگشتم تهران تا بروم و شرایط خانه را ببینم. رفتار مامورا خیلی بد بود. یکی‌شون انگار واقعا با من تو اون شرایط لج کرده بود! طوری شد که آخر به گریه افتادم.

گلایه‌های جنگزدگان هتل هما که با خبرنگار انصاف نیوز مصاحبه کردند متنوع بود اما این موارد میان آن‌ها تکرار می‌شد: اجناسی که می‌توان با بن‌های شهرداری خرید بسیار بی‌کیفیت‌اند، در بعضی موارد پولی که برای رهن و اجاره در اختیار افراد قرار گرفته هم‌سطح خانه‌ای که پیش از جنگ در آن زندگی می‌کرده‌اند نیست، در یک مورد پیمانکاران ساخت خانه‌ای که کاملا تخریب شده را نمی‌پذیرند چون سودی ندارد، پولی که برای بازسازی خانه‌ها داده شده کافی نیست، بیمه هنوز هیچ پرداختی در مورد ماشین‌ها نداشته، وسیله‌ی کار بعضی افراد از دست رفته و کسی پاسخگو نیست، زندگی در هتل برایشان دلچسب نیست اما با این پول‌ها هم نمی‌توانند به زندگی برگردند.

نیلوفر ادامه داد: برای اینکه به خانه‌ام بروم کیف و گوشی‌ام رو گرفتن درحالیکه باید از خانه و وسایلش برای شهرداری فیلم می‌گرفتم! از من مدرک می‌خواست که اجازه بدهد به خانه‌ام بروم. چه مدرکی وقتی جنگ شده و تمام خانه‌ام فروریخته؟! من که دعوایم شده بود آخر سر دوستم رفت و پادرمیانی کرد که گذاشتند به خانه‌ام بروم. چه وضعیتی! فقط چند دست لباس و اجاره‌نامه‌ام رو تونستم پیدا کنم. هاردی که تمام خاطرات زندگی‌ام در آن بود گم شد. لپ‌تاپم که وسیله‌ی کارم بود هم داغون شد!

دستمزد پروژه‌هایی که نیمه‌تمام روی لپ‌تاپش مانده بود را به قول خودش «پیش‌خور کرده بود». نیلوفر می‌گفت: تو اون وضعیت بد اینترنت و عملا بدون حقوق شب و روز کار کردم تا پروژه‌های قبلی رو تحویل بدم. می‌ترسیدم کارم رو از دست بدم! شهرداری هم باید می‌رفتم. بعد محل کارم مستقیم می‌رفتم شهرداری. اینقدر تنش داشتم و تحت فشار بودم بعضی دوستام هم از دست دادم.

«بن شهرداری رو بفروشی هم ضرر کردی!»

چیزی از وسایل زندگی نیلوفر که همه‌شان را به سختی و با وسواس خریده بود نمانده بود. شهرداری یک بن ۲۲۰ میلیون تومانی به او داده است که حتی اجناس باکیفیت ایرانی هم نمی‌شود با آن خرید. با تاسف می‌گفت: حتی پرس‌و‌جو کردم که اگر بشه این بن‌ها رو بفروشم. گفتن اگر خوش‌شانس باشی میتونی ۱۰۰ تا ۱۵۰ بفروشی که بازم ضرر کردی!

«قبل جنگ برو بیایی داشتم، حالا اومدم تو یه سوراخ زندگی می‌کنم!»

زندگی در هتل هم خیلی برای جنگزدگان «هتل» نیست. غذای جنگزدگان «غذای کارمندی» ست و ربطی به غذای مهمانان هتل ندارد. طبقات بالایی هتل هما بازسازی شده‌اند اما اتاق‌های دیگر که در اختیار جگزدگان قرار گرفته‌اند تعریفی ندارند هرچند که از بسیاری هتل‌های دیگر تهران وضعیت بهتری دارد.

مهمان‌ها حتی فرزندانشان بیشتر از چند ساعت نمی‌توانند در اتاقشان بمانند. بعد چند ساعت تماس‌های هتل شروع می‌شود. با ناراحتی و گلایه برایم از سه ماه زندگی در اتاق تنگ و دلگیر هتل آن هم تحت نظارت دائم گفتند. یکی‌‌شان می‌گفت: من عروس و دوماد دارم. قبل جنگ رفت‌و‌آمد داشتم حالا اومدم تو یه سوراخ زندگی می‌کنم که بچه‌ام هم نمیتونم بیارم!

رفتار کارکنان هتل هما بد نیست اما بودجه‌ی کافی در اختیار هتل قرار نداده‌اند که لااقل هزینه‌ی یک آب معدنی به این افراد یادآوری نشود! یکی از جنگزدگان که تجربه‌ی هتل لاله را هم داشت می‌گفت رفتار کارکنان آن هتل بهتر است.

حس بی‌پناهی

نیلوفر یکی، دو هفته‌ی اول بعد از جنگ نتوانسته بود هتل بگیرد: فک می‌کردم هیچ سقفی ندارم. هیچ پناهی ندارم. خیلی حس بدیه. هتل اولی هم که بهم دادن، هتل وصال نو بود. وقتی رفتم دیدم پوشه‌های موکت پر سوسک مرده‌ست. نتونستم اونجا بمونم.

او خیلی از مبلغی که برای رهن خانه از شهرداری گرفته بود ناراضی نبود اما هنوز نتوانسته بود خانه‌ای پیدا کند. تا زمان مصاحبه‌ی ما اخطار تخلیه‌ی هتل را دریافت نکرده بود اما احتمال می‌داد امروز و فردا به او هم بگویند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. باسلام به سراغ دولت اصلاح طلبان بروید که چرا به مشکلات اینها رسیدگی نمی کنند چرا دوپهلو گزارش تهیه می کنید حتمن بازهم پای اون زن ضدانقلاب و خبرنگارنما در کار است که نظام را مقصر نشان بدهید آن کسانی که خانه هایشان توسط اربابان شماها با موشک خراب شده اینها جنگزده نیستند مگر شهر تهران توسط اسرائیل کودک کش اشکال شده که از خودتان واژه جنگزده را هم روی اینها می‌گذارید شما چکاره هستید که در دوران این دولت به همه چیز مداخله می کنید آخه شماها عددی نیستید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا