جدال قلمی اکبر گنجی و ابراهیم اصغرزاده

دیدگاههای مطرح شده از سوی ابراهیم اصغرزاده دربارهی بیانیهی جبهه اصلاحات با نقدهای اکبر گنجی همراه شده است.
یادداشت آقای گنجی را به نقل از کانال او بخوانید:
من از سال ها پیش همیشه مدافع مذاکره با آمریکا با هدف حل تمامی مسائل مورد اختلاف و برقراری روابط کاملاً دوستانه ایران و آمریکا بوده و هستم. «شرق گرایی» را هم نقد کرده ام(مقاله ها و مصاحبه ها و فیلم ها موجود هستند).
ابراهیم باید به مطالباتِ مرحله ای و رو به تصاعدِ آمریکای اسیر در چنگالِ اسرائیل دقیق و شفاف پاسخ دهد. آیا آنها را بپذیرم یا نپذیریم. آنها میگویند:
“ایران نیازمند انرژی هسته ای نیست، چون دارای منابع عظیم نفت و گاز است. باید کل صنعت هسته ای ایران برچیده شود و در برابرش کل تحریم های ایران رفع نخواهد شد.
بُرد موشک های ایران به آمریکا و اروپا که هیچ، به اسرائیل هم نباید برسند تا اسرائیل مانند لبنان و سوریه هر وقت عشق اش کشید ایران را بمباران کند.
همه گروه های تروریستی (حماس، جهاد اسلامی، حزب الله لبنان، حوثی های یمن، گروه های عراقی، و…) باید به کلی محو شوند. نه اینکه ایران با آنها رابطه ای نداشته باشد.
ایران باید عضو پیمان صلح ابراهیم شود.
در ایران باید حکومتی مانند حکومت ژنرال سیسی حاکم باشد”
رامین کامران- ملی گرایِ مصدقیِ لیبرالِ مدافعِ لائیسیته و مخالف کامل جمهوری اسلامی- ضمن توضیح مفصل استراتژی اسرائیل در برابر ایران، پیشنهاد می کند که در این جنگِ علیه موجودیتِ ایران زمین، باید ایستاد و دست به این اقدامات زد(پاسخ شما به این بدیل چیست): اول- خروج از «ان پی تی»، دوم- تولید بمب اتمی توسط ایران برای بازدارندگی. سوم- اتحاد استراتژیک با روسیه و چین. چهارم- تقویت روحیه ملی برای ایستادگی به جای تضعیف روحیه از طریق تأکید بی مبنا بر شکست خوردن ایران و رو به زوال بودن ایران.
تا حدی که من می فهمم- و حد فهم من اصلاً بالا نیست- محسن آرمین بهترین فرد برای دفاع از مواضع «جبهه إصلاحات» است و ابراهیم پیامد منفی سازترین. آرمین از مواضع «جبهه إصلاحات» که قائم مقامش است دفاع کرد و هیچ پیامدی نداشت، اما دفاعیات ابراهیم پر پیامد بوده است. حرف زدن و بیان مواضع حق ابراهیم است، اما یک گروه سیاسی و یک جبهه بزرگ نمی تواند به پیامدهای مواضع اش در عرصه سیاست برای خود و دیگران بی توجه باشد.
پاسخ ابراهیم اصغرزاده:
آقای گنجی عزیز،
🔺من با شما در یک نقطه اساسی مشترکم و آن ضرورت مذاکره مستقیم با ایالات متحده برای حل اختلافات و خروج ایران از بنبست پرهزینه کنونی. اما باید تأکید کنم که مذاکره در قاموس روابط بینالملل، معاملهای متوازن بر پایه منافع ملی است، نه پذیرش بیچونوچرای “مطالبات رو به تصاعد” یک قدرت خارجی که خودت بهتر از من میدانی.
🔺درباره زیادهخواهیهای آمریکا، خواستههایی که شما برشمردهاید (برچیدن صنعت هستهای، محدودیت مطلق موشکی، قطع کامل ارتباط با نیروهای نیابتی، پیوستن به پیمان ابراهیم، الگوی سیسی برای حکومت ایران) در واقع نه خواستههای مشروع حقوقی، بلکه سناریوی مطلوب اسرائیل است که از طریق واشنگتن پیگیری میشود.
🔹اولا ایران عضو انپیتی است و طبق حقوق بینالملل، حق مسلم بهرهبرداری صلحآمیز از انرژی هستهای را دارد. مطالبه برچیدن کامل این صنعت، ناقض معاهدات جهانی است.
🔹ثانیا محدودیت مطلق موشکی، در شرایطی که اسرائیل و کشورهای منطقه زرادخانههای پیشرفته دارند، چیزی جز خلع سلاح یکجانبه ایران نیست.
🔹ثالثا قطع رابطه با نیروهای غیردولتی منطقهای بدون یک سازوکار امنیت جمعی، تنها کفه ترازو را به سود اسرائیل و برخی رژیمهای استبدادی عربی سنگینتر میکند.
“پیمان ابراهیم” نیز عادیسازی بدون عدالت است؛ یعنی نادیده گرفتن حقوق ملت فلسطین.
🔹از این رو پاسخ من روشن است: هیچ دولت عاقلی امنیت و منافع ملی خود را تسلیم زیادهخواهی رقیب نمیکند. مذاکره باید از موضع برابر و با توازن منافع باشد، نه تسلیم یکطرفه.
🔺اما در مورد روایت وارونه از خطای محاسبه استراتژی ایدئولوژیک گذشته، اینجا باید بر یک واقعیت تلخ تأکید کنم: سیاست خارجی ایران در سه دهه اخیر بر پایه خطاهای محاسبهای پرهزینه شکل گرفته است.
🔹اولا تهدید به بستن تنگه هرمز، شعار نابودی اسرائیل، و گسترش عمق استراتژیک تا مرزهای فلسطین و لبنان، بدون داشتن توان اقتصادی و اجتماعی پایدار، جز مصرف منابع ملی و تهی کردن دست کشور نتیجهای نداشته است.
🔹ثانیا میلیاردها دلار صرف محور مقاومت و پروژههای فرامرزی شد، اما در بزنگاهها دیدیم که هیچ بازدارندگی واقعی ایجاد نشد؛ چنانکه در جنگ ۱۲ روزه یا حملات مکرر به خاک ایران، ما غافلگیر شدیم.
🔹ثالثا در حالی که مردم ایران با بحران ناترازی انرژی، کمبود زیرساخت، تورم مزمن و فرسایش رفاه عمومی دست و پنجه نرم میکردند، بخش اعظم منابع کشور صرف یک استراتژی امنیتی ـ نظامی ایدئولوژیک شد.
🔹امروز نتیجه روشن است: دست خالی، اجماع جهانی علیه ایران، تنهایی استراتژیک، و فرسایش بازدارندگی.
🔺اما نقد روایت مجعول آقای رامین کامران،
🔹نسخه پیشنهادی ایشان – خروج از انپیتی، تولید بمب اتم، اتحاد استراتژیک با روسیه و چین، و ملیگرایی رادیکال دفاعی – همان بازتعریف کلیشهای سیاستهای تندروانه گذشته است که بارها آزموده شد و شکست خورد.
🔹خروج از انپیتی و حرکت به سمت بمب اتم، ایران را در شمار کرهشمالیهای جهان قرار میدهد: انزوای کامل و فشار اقتصادی خردکننده.
🔹اتحاد استراتژیک با روسیه و چین یعنی جایگزینی یک وابستگی با وابستگی دیگر. تجربه نشان داده این قدرتها در بزنگاهها منافع خود را بر ایران ترجیح دادهاند؛ همانگونه که در تجاوز اسرائیل و آمریکا به منطقه، سکوت کردند.
🔹ملیگرایی حقیقی یعنی تقویت توان ملی در بستر توسعه اقتصادی، اصلاحات سیاسی و آشتی اجتماعی؛ نه ماجراجویی هستهای و انزوای بینالمللی.
🔺اما رویکرد من به مثابه راه سوم اصلاحطلبانه، ما اصلاحطلبان نه تسلیمگرایی مطلق را میپذیریم و نه ماجراجویی رادیکال را. راه سوم را پیشنهاد میکنیم:
🔹آشتی ملی در داخل: بازسازی انسجام و اعتماد عمومی؛ بدون آن هیچ مذاکره خارجی پایدار نخواهد بود.
🔹دیپلماسی متوازن: نه افتادن در تله شرق، نه شیفتگی غرب؛ تعامل فعال و عقلانی با همه بازیگران بر اساس منافع ملی.
🔹بازدارندگی مشروع: دفاع مشروع از کشور باید حفظ شود، اما در چارچوب شفاف و قابل مذاکره.
🔹مذاکره برد-برد: پذیرش محدودیتهای معقول در برابر رفع واقعی و پایدار تحریمها، نه معاملهای یکطرفه.
🔺آقای گنجی عزیز، نقد شما ناظر بر یک دغدغه درست است، اما پاسخ من روشن است:
🔹نه تسلیم کامل به زیادهخواهی آمریکا، نه سقوط در تله ماجراجویی هستهای و نظامی – بلکه راهبردی واقعگرایانه، توسعهمحور و اصلاحطلبانه برای حفظ منافع ملی ایران.
🔺اصلاحطلبی امروز یعنی:
🔹جلوگیری از مشروعیتبخشی به اسرائیل برای آغاز جنگی مجدد،
🔹پایان دادن به استراتژیهای پرهزینهای که دست ایران را خالی کرد،
🔹و تلاش برای خروج ایران از حصر تحریمها و تنشها، بدون قربانی کردن استقلال و عزت ملی در سناریوهای روسیه، چین یا اسرائیل.
پاسخ اکبر گنجی:
پرسش من فقط و فقط ناظر بر مذاکره مستقیم با آمریکا برای طرح پیشنهادی «جبهه إصلاحات»- لغو موقت غنی سازی در برابر لغو کلیه تحریم ها- بود.
اگر روایت من از متن آقای اصغرزاده معتبر باشد، ایشان می گویند وقتی در مذاکره مستقیم با آمریکا در همان اولین گام آمریکا گفت: «کل هسته ای را برچینید و ما همه تحریم های ایران را بر نمی داریم تا همه مطالبات ما از سوی ایران پذیرفته شود»، ایران نباید تسلیم شود و مذاکراه بدین ترتیب پایان می یابد. بدین ترتیب به همین جا می رسید که اینک وزیر خارجه دارای اختیار لازم از سوی رهبری پس از پنج دور مذاکرات رسید. چرا؟
آنتونی بلینکن- وزیر خارجه دولت جو بایدن- پس از تجاوز اسرائیل و آمریکا به ایران طی مصاحبه ای گفت که ایران تقریباً غنی سازی در حد صفر درصد را پذیرفته بود و دولت ترامپ (در اثر فشارهای اسرائیل، لابی اسرائیل، نئوکان ها، صهیونیستهای مسیحی، صهیونیستهای یهودی، صهیونیستهای مثلاً ایرانی، و…) زیر توافق اولیه غنی سازی در حد برجام زد و ایران را بمباران کرد. اکنون پای ترامپ بیش از دولتهای سابق آمریکا در اسرائیل گیر است، چون پرونده جفری اپستین وجود دارد و اصل عکس ها و فیلم ها در اسرائیل است. اکنون همه ترامپیستهای نامداری که او را به ریاست جمهوری رساندند (تاکر کارلسون، آلکس جونز، مارجری گریت تیلور، و….) به صراحت و شفافیت تمام می گویند که اسرائیل بر آمریکا حکومت می کند و رئیس جمهور آمریکا نتانیاهو است، نه ترامپ. وقتی به متفکران برجسته ای چون جان مرشایمر، جفری ساکس، ایلان پاپه، نورمن فینگلشتاین، و…می رسیم، أوضاع بسیار بدتر می شود. همگی اذعان دارند که اسرائیل به دنبال تشکیل اسرائیل بزرگ و تجزیه ایران است و دولت آمریکا هم دنباله رو مطلق اسرائیل است.
آقای اصغرزاده عزیز
حدس می زنم که ظاهراً و احتمالاً شما و دوستانمان در «جبهه إصلاحات» تصور درستی از سیاست خارجی و جهان کنونی ندارید. حدسی که امیدوارم از سوی شما و دوستان عزیز «جبهه اصلاحات» به تیغ نقد و ابطال گرفته شود. این مدعا دستکم در سه حوزه قابل بررسی است:
🔺اول- روابط آمریکا و اسرائیل که در پایان پاسخ شما اندکی به آن اشاره کردم و باز هم خواهم کرد.
🔺دوم- جایگاه روسیه و بخصوص چین در نظم جهانی و روابطی که ایران باید با این دو کشور داشته باشد(بعداً به آن می پردازم).
🔺سوم- جهان تک قطبی استعماری که آمریکا به دنبال ساخت آن است.
حال چند نکته درباره حوزه سوم طرح می کنم که من و شما و همه از آنها اطلاع دقیق داریم، اما آگاهانه و ناآگاهانه به فراموشی می سپاریم و به بایگانی تاریخ می رانیم:
✅اول: رابطه آمریکا با اروپا:
🔹آمریکا به روشنی و صراحت در أمور داخلی لیبرال دموکراسی های غربی متحدش دخالت می کند. می خواست و می خواهد که در همه اروپا و کانادا و استرالیا راست های افراطیِ نژاد پرست با رهبری ترامپ هایشان را حاکم سازد. در کانادا چنین کرد و مردم کانادا به رهبر و حزب دلخواه او رأی ندادند. در استرالیا هم چنین کرد و شکست خورد. در تک تک کشورهای اروپایی هم به دنبال بالا کشیدن ترامپ هایشان است. در فرانسه به صراحت از لوپن حمات کرد و حتی مانع زندانی کردنش به جرم فساد شد. در آلمان از راست افراطی حمایت کرد و شکست خورد. در بریتانیا از نژادپرست ترین جریان مهاجرستیز و مسلمان ستیز حمات کرد و می کند. و…
🔹ترامپ می گوید من باید جایزه صلح نوبل بگیرم و برای آن نیازمند پایان جنگ اوکراین هستم. به اوکراین فشار زیادی آورده که بخش های وسیعی از خاکش را تقدیم روسیه ی متجاوز کند و اروپا را هم مجبور به پذیرش آن کرده است. و برای اینکه برابری و تعادل حفظ شود، معادن اوکراین را از آن آمریکا ساخت، و پول سلاح های آمریکایی که به اوکراین می دهد را هم به اروپا واگذار کرد.
🔹ترامپ کشورهای اروپایی را مجبور کرد که بودجه نظامی شان را به ۵ درصد تولید ناخالص شان افزایش دهند.
🔹همه جهان عکس های نشست اخیر ترامپ با رهبران اروپایی را دیدند که مانند ارباب آنجا نشسته بود و رهبران اروپا در مقابل اش چون برده نشسته بودند.
🔹ترامپیستهای مشهور با ده ها میلیون دنبال کننده برای تحقیر مکرون می گویند که همسرش زن نیست، مرد است و او همه را فریب داده است. کار آنقدر بالا گرفته که اخیراً مکرون و همسرش اعلام کردند از آخرین ادعا کننده شکایت خواهند کرد و او هم پاسخ داد که در دادگاه اثبات خواهد کرد که همسر مکرون مرد است. (ترامپیستها همین ادعا را درباره همسر باراک أوباما- میشل أوباما- دارند).
🔹اروپا باید به خرید نفت و گاز از روسیه پایان دهد(خط لوله ۱۲ میلیارد دلاری روسیه به اروپا را در دوران جو بایدن در اقیانوس منفجر کردند تا راه نیفتد. دموکراتها به شدت ضد روسیه هستند و می گویند ترامپ نوکر پوتین است).
✅دوم: رابطه آمریکا و کانادا:
🔹ترامپ دائماً گفته و می گوید که کانادا باید یکی از ایالت های آمریکا شود. برای رسیدن به این هدف دو اقدام کرده است: یکی وضع تعرفه های سنگین تا کانادا را وادار به تسلیم کند، دیگری حمایت رسمی از راست های محافظه کار در انتخابات تا آنها را حاکم سازد. این اعمال او موجب فضای به شدت ضد آمریکایی در کانادا شد و حزب مورد حمایت اش هم انتخابات را باخت.
🔹ترامپ نخست وزیر کاندا را به شدت تحقیر کرد. بدترین اهانت ها را به او کرد. حتی متحدش ایلان ماسک برای تقویت ترامپ، به نخست وزیر کانادا نوشت: دختر بچه برو پی کارت، تو نیستی که باید تصمیم بگیری کانادا یکی از ایالت های آمریکا نشود.
✅سوم- رابطه آمریکا با مکزیک:
🔹ترامپ نام «خلیج مکزیک» را به «خلیج آمریکا» تغییر داد.
🔹ترامپ توافق آمریکا با مکزیک و کانادا را ملغی اعلام کرد.
🔹ترامپ می گوید خودم نظامیان را برای سرکوب کارتل های مواد مخدر به مکزیک اعزام می کنم که در هفته گذشته شاهد زد و خورد شدید نمایندگان پارلمان مکزیک در این مورد بودیم.
✅چهارم- رابطه آمریکا با هند:
🔹هند باید رسماً اعلام کند که ترامپ به جنگ هند و پاکستان پایان داد تا ترامپ جایزه صلح نوبل دریافت کند(پاکستان فشار را پذیرفت و اعلام کرد).
🔹هند باید ترامپ را بهترین فرد مستحق دریافت جایزه صلح نوبل معرفی کند(هند هیچ یک را نپذیرفت و پاکستان دومی را هم پذیرفت).
🔹هند حق ندارد نفت ارزان روسیه را خریداری کند و میلیاردها دلار به جیب بزند. هند تاکنون این فرمان استعماری را نپذیرفته است.
🔹وضع تعرفه های سنگین بر هندِ متحدِ آمریکا به دلیل عدم تبعیت از ترامپ.
پنجم- رابطه آمریکا با فلسطین:
🔹غزه متعلق به من (ترامپ) است. بابت تصاحب آن هم یک سنت پرداخت نمی کنم. دو میلیون ساکن غزه باید پاکسازی قومی شوند تا غزه خالی از سکنه شود و به همین دلیل نسل کشی غزه و هیروشیمایی کردن غزه ادامه دارد. زنده مانده های غزه باید به کشورهای عرب یا آفریقایی فرستاده شوند.
🔹اسرائیل از ۱۹۴۸ تاکنون از طریق نسل کشی و آواره کردن، همه فلسطین را از آن خود کرده و فقط غزه و مناطقی از کرانه باختری باقی مانده است. اسرائیل برای تشکیل «اسرائیل بزرگ» خواهان غزه و کرانه باختری هم هست. مریام ادلسون در انتخابات اخیر ۱۰۰ میلیون دلار به ترامپ کمک کرد و گفت اگر کرانه باختری را هم به اسرائیل ببخشی، یک میلیارد دلار دیگر هم به تو می دهم. اسرائیل برای ضمیمه کردن کرانه باختری خیز برداشته و سفیر آمریکا در اسرائیل (از صهیونیستهای مسیحی که بیش از اسرائیلی ها اسرائیلی است) می گوید چیزی به نام فلسطین و فلسطینی اصلاً وجود خارجی ندارد. آمریکا هم به اسرائیل گفته که هیچ مخالفتی با تصاحب کرانه باختری توسط اسرآئیل ندارد.
🔹فرانسه و عربستان ریاست اجلاس طرح دو دولتی را در مجمع عمومی سازمان ملل بر عهده دارند. بسیاری از کشورها اعلام کردند که با این طرح موافق هستند و در مجمع عمومی سازمان ملل کشور فلسطین را به رسمیت خواهند شناخت. مقابله آمریکا آغاز شده است. اولاً: محمود عباس و اعضایش را به آمریکا برای مجمع عمومی سازمان ملل راه نمی دهد. ثانیاً: به همین خاطر تحریم های جدیدی علیه فلسطین وضع کرد. ثالثاً: سفرای آمریکا در اسرائیل و فرانسه، فرانسه را به یهودستیزی متهم کردند و خواهان تشکیل کشور فلسطین در فرانسه شدند و گفتند بهتر است مکرون چند میلیون فلسطینی را به فرانسه ببرد.
🔹آمریکا سه گروه حقوق بشریِ فلسطینی، «الحق»، «المیزان» و «مرکز فلسطینی حقوق بشر» را به دلیل حمایت از تحقیقات دیوان کیفری بینالمللی درباره جنایات جنگی رهبران اسرائیل، در ۱۳ شهریور تحریم کرد. مارکو روبیو، گفت این گروهها به دیوان کیفری بینالمللی کمک کردهاند تا بدون رضایت اسرائیل، اسرائیلیها را تحقیق و محاکمه کند و این را دخالت بیش از حد دانست؛ چرا که آمریکا و اسرائیل صلاحیت دیوان کیفری بینالمللی را به رسمیت نمیشناسند.
🔹آمریکا دادستان و قضات دیوان بین المللی کیفری را به دلیل صدور حکم بازداشت برای نتانیاهو و وزیر دفاع اسرائیل به اتهام جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت در غزه، تحریم کرد.
🔹آمریکا گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در مورد فلسطین را به دلیل گزارش های اعلام ارتکاب نسل کشی و جنایات جنگی و آپارتاید تحریم کرد.
✅ششم- رابطه آمریکا با ونزوئلا:
🔹در دولت اول ترامپ- به اعتراف جان بولتون مشاور امنیت ملی اش- آمریکا در ونزوئلا کودتا کرد و شکست خورد.
🔹ترامپ اینک برای بازداشت رهبران ونزوئلا جایزه بزرگ تعیین کرده است.
🔹ترامپ برای «تغییر رژیم» در ونزوئلا، علاوه بر اینها ارتش به مرزهای آن کشور اعزام کرده است.
این قصه را می توان با شواهد فراوان دیگر در مورد دانمارک، پاناما، و…ادامه داد که از ذکر آن خودداری می کنم.
✍مسئله ایران و آمریکا:
🔹هر خوانش و روایتی که از روابط دو کشور از کودتای ۲۸ مرداد آمریکا و بریتانیا علیه دولت ملی دکتر محمد مصدق تا زمان کنونی داشته باشیم، نتیجه این است که ایران و آمریکا اینک در دشمنی قرار دارند و آمریکا که در تجاوز اسرائیل به ایران کاملاً همراه و همکار همه جانبه اسرائیل بود، تأسیسات هسته ای ایران را هم بمباران و به گفته ترامپ کاملاً نابود کرد.
🔹ایران نه مانند اروپا و کانادا و استرالیا و هند متحد آمریکا است، نه روابطی چون روابط ونزوئلا با آمریکا داشته است.
🔹در مذاکره طرفین با تمامی قدرت شان(نظامی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی، دیپلماتیک، و…) وارد می شوند. در برجام هم ایران با تمام قدرت اش وارد مذاکره با آمریکا و اروپا شد. محصول آن توان و قدرت ملی، مخلوقِ «برجام» شد. ایران برخلاف آنچه جبهه پایداری ها ادعا می کنند، نمی توانست به چیزی بیش و بهتر از برجام دست یابد. حتی از نظر قدرت دیپلماتیک در یک سطح قرار نداشتیم. اروپا و آمریکا بودند و ایران تنها، بزرگترین سازمان های اطلاعاتی و امنیتی جهان در آن سوی میز نشسته بودند و در این سوی میز افرادی بودند که قدرتشان یک صدم آنها هم نبود، بزرگترین حقوق دانان جهان در طرف مقابل نشسته بودند و این طرف حقوق دانانی بودند که اصلاً قابل مقایسه با آنها نبودند. «مکانیسم ماشه» هم محصول همین واقعیت هاست، نه تخلف روحانی و ظریف و عراقچی از «خطوط قرمز رهبری».
🔹اینک ایران دارای قدرت دوران مذاکرات برجام نیست. به همین دلیل آنها همه مسائل اختلافی را روی میز گذاشته و خواهان تعیین تکلیف بُرد موشک های ایران و…هم هستند. اما آرزوی ما احیای برجام است.
🔹وقتی آمریکا خواهان تسلیم بی قید و شرط بزرگترین متحدانش است، آیا خواهان تسلیم همه جانبهی ایرانی نیست که «بزرگترین دشمن» قلمداد می کند؟
🔹ایران باید وارد مذاکره مستقیم با آمریکا برای حل کلیه مسائل به منظور رفع تحریم ها و برقراری روابط دوستانه شود. اما بدانیم که آمریکا چه مطالباتی دارد و آیا ایران می تواند تسلیم آمریکا شود یا نه؟ اگر تسلیم شد چه پیامدهایی دارد و اگر تسلیم نشد چه عواقبی دارد؟
🔹غربگرایی و شرق گرایی در سیاست خارجی محصول توجه به این گونه واقعیت هاست. همین روس ها و چینی ها مانع تصویب قطعنامه های بیشتر در شورای امنیت علیه ایران شدند.
🔹اگر ترامپ فردا اعلام کرد که کل مناطق مرزی ایران در خلیج فارس متعلق به من است و قصد دارم در آنجا هتل سازی و…کنم تا خانواده ام سود بیشتری کنند، چه خواهیم کرد؟ نگوئیم ترامپ هرگز این خواست کاملاً ضد عقلایی را مطرح نخواهد کرد، چرا که درباره متحدش دانمارک کرده است. در مورد کانادا، پاناما، مکزیک هم کرده است. تمامی وزرایش خادم و بله قربان گوی او هستند. مانند رابطه هویدا و شاه که هویدا همیشه شاه را «ارباب» می نامید.
🔹سیاست های نادرست موجب واکنش شده و غرب پرستی، آمریکا پرستی و…را گسترش شگفت آوری داده است. آنان آمریکا را به چشم کسی می نگرند که همه مسائل اش را حل خواهد کرد.
🔹باید بدانیم که مذاکره با آمریکا، مذاکره با ترامپ به شدت خودشیفته ای است که هر لحظه تصمیم اش را عوض کرده و چیزی صد در صد مخالفش را بیان می کند. به هیچ توافق و قراردادی که خودش هم امضا کرده باشد پایبند نبوده و نیست. وقتی مذاکرات ایران و آمریکا در عمان آغاز شد، دنیس راس- که یک صهیونیست تمام عیار است و در دولتهای جمهوری خواه و دموکرات دیپلمات بلند پایه بوده- در یک مقاله و سپس در مصاحبه با «بی بی سی» فارسی گفت که امیدوارم ترامپ اولاً: مواضع اش را در مذاکرات لحظه ای تغییر ندهد. ثانیاً:به هر توافقی با ایران دست یافت بدان ملتزم باشد و چندی بعد آن را ملغی اعلام نکند.
«جبهه إصلاحات» به عنوان یک جبهه مرکب از تمامی أحزاب اصلاح طلب باید تمامی این نکات و صدها نکته دیگر را مد نظر قرار دهد تا سیاستی را تجویز کند که به سود «منافع ملی» ایران باشد.
روابط بین الملل عرصه منافع ملی- که به منافع دولتها فروکاسته شده و می شود- است. همه دولتها بسته به قدرتشان- کم و زیاد- برای رسیدن به منافع شان از فریب، نیرنگ، دروغ، ترور، کودتا، جنگ، تجزیه، نظامی گریی، مزدور سازی، و…استفاده کرده و می کنند. آمریکا به دلیل قدرت اش از همه کشورها بیشتر از این ها استفاده کرده است و می کند. روابط بین الملل به هیچ وجه اخلاقی نیست، تابع منافع است، همین منافع موجب شده بود که وزیر خارجه اسبق آمریکا بگوید فلان دیکتاتور وحشی حرامزاده است، ولی حرامزاده خودمان است. ترامپ هم گفت «ژنرال سیسی دیکتاتور محبوب من است». دفاع تمام عیار دولتهای لیبرال دموکراسی غربی از نسل کشی و جنایات جنگی اسرائیل هم براساس منافع شان است. فراموش نکنید که وقتی اسرائیل بمباران ایران و ایران زمینیان را آغاز کرد، صدر اعظم آلمان گفت: اسرائیل این کار کثیف را برای ما انجام می دهد(پروانه فروهر، منیره برادران، و…علیه او شکایت کردند و هنوز به جایی نرسیده است).
✍آمریکای ترامپ خواهان یک «ژنرال سیسی» برای ایران است. «ژنرال سیسی» ای که کاملاً آشنا با نیروهای مسلح و دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی باشد و با آنها رابطه و پیوند داشته باشد. کل اصلاح طلبان فاقد یک چنین فردی هستند. چنین فردی را باید در طرف مقابل جست و جو کرد. احتمالاً حمید رسایی هم همین واقعیت را برخلاف تصور فهمیده است که با رندی اعلام کرد آمریکا قصد دارد حسن روحانی را رهبر ایران کند.
پاسخ ابراهیم اصغرزاده:
سلام آقای گنجی عزیز،
✅نکاتی که شما مطرح کردهاید واجد اهمیت است و از جنس هشدارهای واقعی به سرشت بیرحمانه روابط بینالملل. اما آنچه من از آن دفاع میکنم نه “امید واهی به آمریکا” است و نه “غربپرستی”، بلکه دفاع از عقلانیت استراتژیک و پرهیز از خودزنی در سیاست خارجی.
🔹اول- روابط بینالملل اخلاقی نیست، اما سیاست خارجی خردمندانه میخواهد.
🔺شما درست میگویید که آمریکا امپریالیسم است و بارها حتی با متحدان خود رفتاری سلطهجویانه داشته است. اما این قاعده فقط به آمریکا محدود نیست. روسیه در تجاوز به اوکراین، چین در بهرهکشی از کشورهای آفریقایی، ترکیه در سوریه و حتی اروپا در ماجرای استعمار نو همین منطق را پی میگیرند.
🔺پس نتیجهگیری ما نباید این باشد که چون همه قدرتها فریبکارند، پس ایران به انزوا پناه ببرد. بلکه باید طراحی هوشمندانهای داشت که در این میدان پرمکر، منافع ملی ایران را حداکثر کند.
🔹دوم- مذاکره الزاماً “تسلیم” نیست.
🔺برجام شاهد زنده این گزاره است. ایران توانست با وجود نابرابری قدرت:
-پرونده خود را از ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل خارج کرد،
-تحریمهای شورای امنیت را تعلیق کرد،
-میلیاردها دلار از داراییهای بلوکهشده را آزاد ساخت،
-صادرات نفت و بیمه و کشتیرانی را به مدار بازگرداند،
-و چند سال “تنفس اقتصادی” به دست آورد.
🔺راهبرد عقلانی نه انکار مذاکره است و نه سادهلوحی در برابر پیمانشکنی، بلکه بستن توافقهای مرحلهای و قابل سنجش است تا همزمان با گشودن فضای تنفس اقتصادی، هزینه نقض برای طرف مقابل افزایش یابد.
🔹سوم- بدیلهای رادیکال آزمون خود را پس دادهاند.
🔺بستن تنگه هرمز و خروج از انپیتی ایران را به “کره شمالی دوم” بدل میکند؛ انزوای مطلق، فشار خردکننده و سقوط آزاد اقتصادی، و حذف کامل از چرخه تجارت جهانی.
🔺اتکا به روسیه و چین هم که نتیجهاش فروش نفت ارزان و وابستگی سیاسی به این بلوک گردید. تجربه جنگ اوکراین نشان داد که هزینه ماجراجوییهای روسیه به حساب ایران نوشته شده است.
🔺غنیسازی بالای سقف برجام هیچ آورده اقتصادی و حتی بازدارندگی برای ما نداشته است. فقط اجماع جهانی علیه ایران را بازتولید میکند و صدها میلیارد دلار هزینه بیثمر به کشور تحمیل نموده و خواهد نمود.
🔺این نسخهها بارها آزموده شدند و جز فرسایش توان ملی و فقیرتر شدن مردم دستاوردی نداشتند.
🔹چهارم- راه سوم؛ دیپلماسی فعال و برد-برد نسبی.
🔺جبهه اصلاحات به همین دلیل راه سومی پیشنهاد میکند که نه “تسلیم” است و نه “ماجراجویی”؛ بلکه عقلانیت و حفظ منافع ملی است:
-با تعلیق داوطلبانه و پذیرش سقف مشخص برای غنیسازی در چارچوب نیازهای صلحآمیز و قابل نظارت حتی توسط کنسرسیوم منطقه ای.
-بازگشت کامل به انپیتی و همکاری با آژانس برای کاستن از شائبه نظامی.
-دریافت لغو واقعی و پایدار تحریمهای بانکی، انرژی، بیمه و حملونقل بهگونهای که آثار آن بر معیشت مردم ملموس باشد.
-تعریف ایران بهعنوان بازیگر ثباتساز منطقهای با محور توسعه و امنیت انرژی.
🔹پنجم- فلسفه انتخاب دیپلماسی.
🔺ما “امریکاپرست” و شیفته غرب نیستیم و مذاکره را برای تسلیم نمیخواهیم. فلسفه آن ساده و روشن است:
-هدف ما، توسعه ملی است نه صدور ایدئولوژی یا کسب هژمونی منطقه ای.
-مذاکره ابزاری است برای خرید زمان، کاستن از فشار و تقویت بنیه داخلی.
-هیچ توافقی ابدی نیست، اما هر توافقی میتواند پنجرهای برای اصلاح ساختار اقتصاد و جامعه باز کند.
🔺شما بهدرستی میگویید آمریکا غیرقابل اعتماد است. بله. اسرائیل بر واشنگتن نفوذ دارد. درست. ترامپ بیثبات است. پذیرفتنی.
🔺اما از این مقدمات نمیتوان نتیجه گرفت که مذاکره مهمل و بیهوده است. درست برعکس، هرچه محیط جهانی بیرحمتر باشد، نیاز ایران به دیپلماسی بیشتر است. انتخاب واقعی ایران امروز میان “انزوا و فروپاشی” یا “مذاکره هوشمندانه و گشایش نسبی” است. جبهه اصلاحات مسیر دوم را توصیه میکند، چون تنها مسیری است که میتواند هزینهها را کم و فرصتها را زیاد کند.
🔺راه دیگری نداریم. تحریمهای آمریکا ستون فقرات اقتصاد ایران را نشانه گرفته و بدون توافق مستقیم با واشنگتن رفع نمیشود.
✍نه اروپا، نه روسیه، نه چین قدرت لغو تحریمهای ثانویه آمریکا را ندارند. بنابراین تنها راه توسعه ملی ایران عبور از بنبست دشمنی مطلق و هویتی با آمریکاست. مذاکره تنها ابزار باز کردن این قفل است. روایتهای جنگ سرد، ضدامپریالیسم بلوک شرق، و رؤیای استقلال اقتصادی همگی شکست خوردهاند. تجربه چین و ویتنام نشان داد توسعه بدون رابطه با بازار آمریکا و سرمایه غرب ممکن نیست. نگاه به شرق دولت رئیسی یک خطای محاسبه پرهزینه بود؛ نتیجهاش تخفیف نفتی و بدنامی در جنگ اوکراین شد. ادامه دشمنی آنتاگونیستی با آمریکا تنها ایران را به سمت مدل کره شمالی میبرد: انزوا، فقر، و پایان هر چشمانداز توسعه. تنها مسیر عقلانی، مذاکره مستقیم و صریح با آمریکا برای رفع تحریمها و بازگشت ایران به اقتصاد جهانی است با حفظ خطوط قرمز و سازوکارهای اقدام متقابل.
انتهای پیام
روسیه و چین که ار نظر سیستم حکومتی و ایدئولوژی در مقابل امریکا هستند بهترین روابط سیاسی و تجاری با امریکا دارند چون به نفع انهاست ایراننیز باید از تجارب جهانی دست گرفته سیاستی انتخاب کند که به مصلحت مردم و کشور باشد