کوپن‌سوزی «جبهه اصلاحات» در بیانیه‌ی پر ایراد | رضا رئیسی

رضا رئیسی، روزنامه‌نگار در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

پیرو بیانیه‌ی تشکیلات موسوم به جبهه اصلاحات، سیلی از واکنش های سلبی و انتقادی از سوی اقطاب و ارکان مختلف و متکثر سیاسی و اجتماعی در فضای مجازی طنین انداز شد و اعتراضات متنوع و متفاوتی نسبت به مسائل مطروحه در این بیانیه؛ که حالا با این اوصاف می توان آن را جنجالی خواند، جامه عمل پوشید.

از آنجا که این بیانیه در قالب سرفصل نگاری به مسائل مختلف و متنوعی پرداخته که ورود ریز به ریز به آن وقت و حوصله فزون تری از این مقال می طلبد در اینجا به برخی ایرادات و نقدهایی که به کلیت مسائل مطروحه وارد است، اکتفا می کنم.

اول- صدور بیانیه راهبردی (آنچه از فحوای نگارش و قصد و قلم نویسندگان بر می آید) توسط جریانات و طیف های سیاسی در تبیین و تشریح مواضع جریان متبوع به طور معمول در بزنگاه های حساس و تعیین کننده ای جامه عمل می پوشد که کشور و ساختار حاکمیتی در یک گرانیگاه حساس، نیازمند ترسیم نقش راه و تصمیم گیری های مهم و تعیین کننده هستند و به زعم نگارندگان چنین بیانیه‌هایی، برای کمک و تسهیل وضعیت دست به کار شده و در قالب بیانیه نقطه نظرات و دیدگاه های خود را تبیین و تشریح می کنند.

بیانیه فوق الذکر اما در برهه ای تنظیم و انتشار یافته که حداقل نه نظام و ارکان حاکمیتی و نه دولت مستقر در بزنگاه تبیین استراتژی و تنظیم تصمیم گیری نیستند و وضعیت و روند و سیر تحولات آنچنان مشهود و عیان است و اتفاقات آنچنان رقم خورده که می توان گفت راه حل ها نیز اگر ممکن و میسر باشد، بر همگان شفاف و عیان است و اگر هم قرار بود چنین بیانیه‌ای صادر شود، وقت آن الان نیست و موضوعیت خاصی ندارد، یا باید بسیار پیش تر از این حرفها گفته می شد یا اینکه با توجه به سیر تحولات رخ داده در برهه خاص به خود که قرار است، فعل و انفعالی رقم بخورد، مطرح شود. به عنوان مثال سخن از حذف نظارت استصوابی(درست یا غلط) در شرایط فعلی چه موضوعیتی دارد؟ آیا در شرف انتخاباتی هستیم که در این برهه زمانی در این بیانیه مورد اشاره و تصریح قرار گرفته است؟

دوم-کلی گویی و اشاره به موضوعات کلیشه‌ای آنهم با خوانش های قدیمی در بسیاری از موضوعات مورد بحث در این بیانیه مشاهده می شود. مسائلی چون برگزاری انتخابات آزاد، آزادی زندانیان سیاسی یا تغییر در رویکردهای سیاست خارجی، چند دهه است که در سپهر سیاسی کشور مطرح هستند و پیرامون آن در برهه های مختلف شاهد قبض و بسط ها و فراز و نشیب های فراوان بوده ایم و حداقل اکثریت قریب به اتفاق کنشگران سیاسی بر لزوم تغییرات در رویکردها نسبت به چنین موضوعاتی متفق القول هستند و آن را از مسائل حکمرانی می دانند و این بیانیه هیچ چیز تازه ای با طرح کلی و کلیشه‌ای این موضوعات به ارمغان نمی آورد و ایده جذاب و تازه ای مطرح نمی سازد.

اگر خطاب این بیانیه حاکمان هستند که در واکنش به طرحی به عنوان آشتی ملی پیش تر مواضع خود را اعلام کرده اند و اگر هم قرار باشد، تغییری عطف به چنین بیانیه ای از خود نشان دهند، چه راهکار و مشوق و طرح و ایده ای در این بیانیه مورد تصریح و اشاره قرار گرفته است؟ اعضای این تشکل با کدام پشتوانه عملی و راهبرد مشخصی حاکمیت را تشویق و ترغیب به تغییر رویکرد می کنند و خودشان در این مسیر چه پویایی و تغییر و تحرکی از خود نشان داده اند؟

سوم-وقتی چنین بیانیه هایی به عنوان راه حل عبور از چالش های بنیادین خطاب به حاکمان و تصمیم گیران پیشنهاد و تدوین می‌شود، طرح موضوعات چالشی و حساسیت برانگیز که قاعدتا با واکنش منفی طیف مقابل روبرو می‌شود، سالبه به انتفاء موضوع و نقض غرض است، چرا که مخاطب چنین بیانیه هایی شهروندان و بدنه اجتماعی موافق با چنین موضوعاتی نیستند که از این بیانیه استقبال و آن را تایید و تشویق کنند، بلکه جریان های مخالف و تصمیم گیران در سطوح مختلف مخاطب اصلی این بیانیه هستند. و باید، طرح موضوعات با دقت و ظرافت و توام با حسن نیت و راهکارهای عملی و ملموسی باشد که آنان را ترغیب به تغییر در رویکردهای فعلی و استراتژی های آتی در راستای خیر جمعی و همگانی و منافع ملی کند وگرنه طرح یکطرفه موضوعات آنهم در قالب شعار به جای ایجاد همدلی، منجر به واکنش منفی و سلبی می شود که شرح آن بعد از واکنش ها به بیانیه، نیاز به شرح و تفصیل ندارد.

چهارم-دوستان عزیز و ارجمند در جبهه اصلاحات گویی در اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه هشتاد هجری شمسی فریز شده اند و با سیر تحولات پرشمار و دگرگونی های پر تعداد تاریخ معاصر داخلی و خارجی جلو نیامده اند. فی الواقع اگر تاریخ صدور این بیانیه را از مطلع آن حذف کنیم و به یک مخاطب نامطلع از کم و کیف آن نشان دهیم، اگر بگوییم به عنوان مثال این بیانیه در آذرماه سال ۸۲ صادر شده است، گمان نکنم که خواننده شک کند و برای او باور پذیر است که صادرکنندگان بیانیه آن را در فضای آن روزها نوشته اند.

پنجم-به خصوص در حوزه سیاست خارجی و موضوع مذاکرات هسته ای، نویسندگان دچار سانتی مانتالیسم مثبت نگرانه اوایل دوران اصلاحات نسبت به جهان غرب و اروپا هستند و هنوز که هنوز است در آن عوالم سیر می کنند، گویی که همه این سال ها و تجربیات سخت و مهلک را به فراموشی سپرده و نگاه فانتزی به حوزه سیاست خارجی دارند. در حالیکه معادلات جهانی و منطقه ای نه آن چیزی است که در آن دوران جاری و ساری بود و نه بازیگران جهانی در بلوک های مختلف دوران معاصر عطف به مقتضیات گذشته و سپری شده تبیین راهبرد و استراتژی می کنند که ما فرض کنیم با راهبرد تنش زدایی می توانیم مسائل خود در عرصه سیاست خارجی را حل و فصل کنیم.

به هر تقدیر، می توان گفت که بیانیه جبهه اصلاحات هم در مسئله ظرف زمانی و موضوعیت تاریخی دچار انحراف از موقعیت حال است و هم در طرح موضوعات دچار اعوجاج. مضاف بر اینکه هیچ راهکار مشخص و عملی که بتوان آن را دستمایه وحدت رویه و اتفاق نظر پیرامون موضوعات کلان و مرتبط با منافع ملی آن را بر شمرد در بیانیه قابل رصد و مشاهده نیست.

مختصر و موجز اگر بخواهیم منطبق بر مانیفست یک خطی اصلاح طلبی (کنشگری مسالمت آمیز در مسیر تغییر وضعیت موجود به آینده مطلوب) این بیانیه را تحلیل کنیم، آن را نمی توان منطبق با این مانیفست و پارادایم اصلاح طلبانه خواند و هیچ دستاورد و ارزش افزوده‌ای برای وضعیت فعلی و چشم انداز پیش رو برای بهبود وضعیت عمومی و خیر جمعی به دست نداده و مزیتی برای تشویق و ترغیب به تغییر رویکرد حاکمیت هم ندارد و به نوعی سوزاندن کوپنی بود که بسیار بهتر و بیشتر از این قابلیت طرح و ارائه داشت.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا