ایران حسین واقعا تا ابد پیروز است؟ | عمار کلانتری

عمار کلانتری، روزنامهنگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
در محرم امسال که با مقطع پس از تجاوز رژیم اسرائیل به کشورمان ایران همزمان شد، شعار محوری که توسط نهادهای رسمی مثل شهرداری و به عنوان شعار هیئات و محرم امسال تبلیغ شد این بود: «ایران حسین تا ابد پیروز است»
این مفهوم در قالب چند شعر یا شعار و هزاران بیلبورد و پرچم در سطح شهر در نقاط مختلف توزیع شد، شاید با این پیام که چون ایران کشور علاقهمندان و پیروان امام حسین علیه السلام است، پس در همه جنگها و نبردها پیروز است و بر دشمنان غلبه میکند. اما مفهوم این شعار چیست؟ چقدر با واقعیت و مبانی دینی انطباق دارد و تبلیغ و ترویج اینگونه شعارها چه پیامدهای مثبت و منفی خواهد داشت؟
در اینجا تلاش میکنم اندکی درباره این سوالها به بحث و گفتگو بپردازم.
سوال اول درباره شعار این است که ایران حسین به چه معناست؟
شاید مراد یکی از این ۴ مفهوم باشد:
۱- ایرانی که مردمش علاقهمند به امام حسین علیه السلام هستند و مثلاً در ایام محرم برای ایشان عزاداری میکنند؟
۲- ایرانی که مردمانش در عمل پیرو امام حسین(ع) هستند و مجموعه جامعه به درسها و آموزههای ایشان وفادار و عامل هستند.
۳- حکومت امروز ایران منادی شعار امام حسین و مبلغ نام ایشان است.
۴- حکومت ایران پیرو حقیقی و دنبالهرو واقعی اهداف و آموزههای حسین بن علی علیه السلام است.
در واقع صغرای این استدلال، وجود نسبت میان ایرانیان با امام حسین (ع) است؛ موضوعی که به نظر میرسد بسته به این که کدام یک از تفاسیر چهارگانه بالا را از شعار مذکور داشته و درباره آن چه قضاوتی داشته باشیم، نتیجه متفاوتی خواهیم گرفت.
اما محور یا به قول اهل منطق «کبرای» استدلال شعار این است که علاقمندان یا پیروان امام حسین علیه السلام تا ابد در هنگامههای جنگ و نبرد با دشمن پیروز میدان هستند؛ با این حساب، ابهام دیگر در این زمینه، مفهوم پیروزی است. پیروزی یعنی چه؟ آیا معنای پیروزی در جنگ، غلبه بر دشمن، عدم تحمل آسیبهای جدی و زدن خسارات جدیتر به دشمن است؟ یا تنها مفهوم پیروزی معنوی، حقانیت و برحق بودن در یک جنگ از پیروزی مد نظر بوده است.
اگر مقصود از پیروزی معنای اول باشد، این پرسش مطرح میشود که آیا مگر خود امام حسین علیه السلام در جنگ با لشکر شمر و عمر سعد به پیروزی ظاهری دست یافتند؟ واقعیت آن است که امام حسین علیه السلام در این در جنگ کربلا در ظاهر در میدان شکست کاملی از لشکر کوفیان حامی یزید خوردند؛ اما آنچه در تاریخ رخ داد غلبه پیام آزادگی و مظلومیت امام حسین علیه السلام در طول تاریخ بود که آثار خود را در مقطع پس از شهادتشان و همچنین دورههای بعدی گذاشت و هم باعث احیای دین الهی شد و هم در عرصه سیاسی آن روز در طول زمان زمینه ساز افول و فروپاشی بنی امیه شد.
با این وصف، به نظر میرسد مقصود از پیروزی در این شعر و شعارها هم همان پیروزی معنوی است که ناشی از حقانیت یک گروه است. در طول تاریخ بسیار رخ داده که ظالمان از چنگیز مغول و صدام و هیتلر گروههایی از انسانهای مظلوم را به خاک و خون کشیده و بر آنها غلبه یافته و حکومت و قدرت به دست آوردهاند و در عمل مجموعه حق مظلوم واقع شده و شکست خورده است؛ از این رو صرف حقانیت باعث پیروزی نمیشود.
در این صورت باید پرسید چرا این شعارهای مبهم و دو پهلو در جامعه تبلیغ میشود؟ آیا بخش زیادی از مخاطبان اینگونه شعارها، آن را حکایت از پیروزی ظاهری در میدان نبرد نمیدانند؟
نکته بعدی این است که اگر مقصود از ایران حسین ایران علاقمندان و عزاداران حسین باشد، آیا بارها ایرانی که مردم یا حاکمانش از علاقمندان و عزاداران امام حسین علیه السلام هستند، متحمل شکست نشدند؟ به عنوان نمونه در جنگهای ایران و روس چه رخ داده است؟ یا در شکست صفویه از محمود افغان چه گروهی بر کدام دسته پیروز شد؟ اگر مراد از ایران حسین(ع) ایران پیروان حقیقی و حکومت پیرو حقیقی حسین باشد، چه کسی باید این پیروی را اثبات یا تایید کند؟ این که خود ما در این موضوع ادعایی کنیم و بر آن صحه بگذاریم، آیا کافی است؟
سوال دیگر اینکه اطمینان به پیروزی در جنگ با اتکا به حق دانستن خود، چه نسبتی با سیره پیامبر اکرم(ص) دارد؟ آیا مسلمانان چنین رویکردی داشتند و آیا چنین رویکردی مورد تایید پیامبر اکرم(ص) بوده است؟
همان گونه که میدانیم، بعد از پیروزی مسلمانان در جنگ بدر، در جنگ احد سستی گروهی که بر تنگه احد گماشته شده بودند، پیروزی اولیه مسلمانان به شکست تبدیل شد. بخشی از این شکست ناشی از غرور یا خود حق پنداری مسلمانان بود که به دلیل انتصاب خود به خداوند، خود را پیروز قطعی نبرد تلقی میکردند.
این البته طبیعی است که مسلمانان و بندگان خداوند در تمام مسائل مهم از جمله جنگ و جدال با دشمن از خداوند طلب کمک و پیروزی کنند، اما اینکه خود را پیروز صحنه بدانند به نظر میرسد در فرهنگ اسلامی وجود ندارد. قرآن کریم البته وعده یاری به مومنان میدهد، اما معیارهای عینی چون صبر را شرط موفقیت میداند و حتی برای مسلمانان زمان پیامبر نیز حکم ثابت نمیدهد. مثلا در سوره انفال (۶۵-۶۶) ابتدا وعده غلبه ۲۰ صابر بر ۲۰۰ تن (ده برابر) میدهد، اما در ادامه میفرماید: «الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِیکُمْ ضَعْفًا» در اینجا وعده غلبه صد صابر بر ۲۰۰ کافر میدهد.
شاید مهمترین گروه خود حق پندار که خود را قوم برگزیده خداوند و برتر از تمام انسانها میدانستند، بخشی از یهود بودند؛ گروهی که امروز با نحوه رفتار و عملکردشان از ایران گرفته تا فلسطین و لبنان، انواع جنایت و وحشیگری را به ثبت رساندهاند و البته همچنان خود را بر حق میدانند و در راه انجام اهدافشان از هیچ جنایتی فروگذار نمیکنند. البته روشن است که این گروه امروز نسبتی با حق و حقیقت، خداپرستی و آیین موسی کلیم الله ندارند، اما به نظر میرسد بخشی از قساوت و سنگدلی و اصرار آنان بر جنایت، با همین خود حق پنداری دروغین پشتیبانی و تثبیت شده است. اگر امروز به درستی صهیونیستها را بیرحمترین افراد میدانیم که خط قرمزی در اقداماتشان ندارند، توجه به عوامل این رویکرد آنها نیز مفید و عبرت آموز است.
شاید در دفاع از این گونه شعارها در زمان جنگ، موضوع تقویت روحیه هموطنان در مقاطع خاص جنگ و درگیری به عنوان دلیل و انگیزه مطرح شود. البته روحیه رشادت و مقاومت پشتوانه اراده و دفاع است و این قابل فهم است، اما آیا اگر این شیوه بخواهد باعث فهم نادرست یا بی تدبیری و غفلت شود، پذیرفته است؟
به عنوان نمونه این روزها که اسرائیل با سابقه جدی پیمان شکنی و عدم پایبندی به موازین حقوقی و بینالمللی در مقطعی با ایران به آتش بس تن داده، آیا ترویج این نوع نگاه و تفکر در جامعه نمیتواند مانع دوراندیشی و آمادگی برای مقابله با حمله احتمالی مجدد متجاوزان شود؟ این موضوعی است که باید با جدیت به آن اندیشید و در نوع ایجاد شناخت برای مردم و نخبگان تامل کرد.
انتهای پیام
بسیار متنی عالی بود و جای این گونه متن ها واقعا خالی بود تشکر از نویسنده محترم