نقش سیاستگذاریها در بیآبی امروز

جبار رحمانی، انسانشناس، متنی مربوط به هفت سال پیش را در کانال تلگرامی خود بازنشر کرده است که متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
«سالهاست صدای بحران آب در ایران بلند شده است، اما هفته پیش در میدان تره بار اصفهان، هندوانه کیلویی سیصد الی چهارصد تومان معامله میشد و مردی با وانت آمده بود تا هندوانههای بیکیفیت را برای تغذیه دامهایش بخرد.
شاید اندکی این موضوع طنز به نظر برسد، اما نشانهای است از یک بیماری فراگیر در ساختار معیشتی و سیاست حکمرانی ما. مدتهاست محققان و صاحب نظران دلسوز، خبر از بحران آب میدهند. در حوزه علم جغرافیا، استاد کردوانی سالهاست این بحران را گوشزد کرده اخیراً هم با تاسف فراوان تاکید کرده که «چرا باور نمیکنید آب نیست».
در سخنرانیهای دیگری نیز ابعاد مختلف این بحران را تشریح کرده و به خوبی نشان داده که چگونه در ساختار سیاسی ما فهم نادرستی از آب هست و حتی در جایی با تأکید گفته است که «هر استانی را میخواهید نابود کنید، به آن آب بدهید»، زیرا درمان غلط مساله آب و تصمیمهای نابخردانه منجر بر فروپاشی حیات روستایی-کشاورزی و هجوم به شهرها شده است.
به عبارت دیگر سیاستهای غلط آب، منشأ موثری برای بیعدالتیهای اجتماعی و تشدید بحرانها شده است. چندین دهه است که در علوم اجتماعی دکتر مرتضی فرهادی و دکتر جواد صفینژاد بر این مساله حیات اجتماعی آب در ایران و سیاستهای غلط نظامهای تصمیمگیری تاکید کردهاند.
مقالات و کتابهای این استادان در شیوههای غلط مدیریت آب و به ویژه در نقد سدسازی، مدتهاست این فاجعه آب را به جامعه و مسئولان گوشزد میکنند. در حوزه اقتصاد هم دکتر رنانی اصفهانی همان تاکید استاد کردوانی را به زبانی مشابه داشتهاند که «مسئولان هنوز بحران آب را باور ندارند» و مهمتر از همه آنکه چگونه مسئولان از این مسئولیت خود فرار کرده و مردم را متهم کردهاند. به نظر او، سیاستمداران با خطاهای فاحش ما را به بحران آب رساندهاند.
به نظر میرسد که در پس این نقدهای بسیار جدی متخصصان علوم انسانی (جغرافیای انسانی، علوم اجتماعی و اقتصاد) میتوان نکتههای کلیدیای را برای فهم اینکه چرا با وجود اهمیتی که عالمان اجتماعی گوشزد میکنند بازهم ما شاهد فرآیندهای نابخردانهای هستیم که هندوانه را برای تغذیه دام، آن هم در یکی از بحرانیترین استانهای کشور از لحاظ مساله آب، تولید میکنیم. میتوان برای فهم این مساله دو نکته کلیدی را بیان کرد.
نکته اول را میتوان از دل صحبتهای این صاحبنظران و اشارات ضمنی آنها به نقطهای کلیدی برای فهم سیاستهای غلط آب فهمید. آنچه که در صحبتهای آنها بطور ضمنی مورد نقد قرار گرفته، رویکرد مهندسی به مدیریت آب در ایران بهویژه سدسازی بوده است.
آنگاه که دانش کور مهندسی بر گنج منابع مالی اقتصادی به بهانه سدسازی چنبره زد، و بر طبل خودکفایی و نمایشهای سیاسی آن کوفت، کسی فکر نمیکرد این دانش کور فقط ما را به فاجعه نزدیکتر میکند. سدسازی که سالهاست نسبت به آن تذکر داده میشود، یکی از فجایع اصلی مدیریت آب در ایران بوده و ترکیب قدرتمند مهندسان-سیاستمداران حتی امروزه هم مانع شنیده شدن صدای منتقدانش میشود.
هنوز هم در کشور ما ردیف بودجههایی برای سدسازیها هست، گویی یکی از افتخارات هر شهر داشتن سد است و مسئولان به آوردن سدسازان به شهرشان مینازند و فخر فروشی میکنند. مهندسان سدساز پولشان را میگیرند و سیاستمداران هم تبلیغاتشان را دارند.
تفاوت ماهوی رویکرد علوم انسانی و مهندسان سیاسیشده، در تاکید اولی بر کیفیت و پایداری و تاکید دومی بر قدرت تبلیغی و آماردهی، سبب شده صدای گروه اول نه تنها شنیده نشود بلکه در عرصه رسانهای سرکوب نیز بشود. فاجعه امروز ناشی از گوشهای ناشنوای مهندسان –سیاستمداران به تذکرات عالمان علوم انسانی است.
به عبارت دیگر فاجعه آب، نتیجه مهندسی شدن و کمیتگرا شدن ساختار سیاسی مدیریت آب بوده است. دانش مهندسی عمیقاً کارکردهای مثبت خودش را ایفا کرد: جیب مهندسان پر از پول شد و تریبونهای سیاستمدران پر از تبلیغات و فخرفروشی سیاسی. دانش مهندسی به خدمت ایدئولوژی در آمده بود، قربانی این ترکیب، مردم بوده و هستند.»
انتهای پیام