سیاست خارجی و احیای امید: بازگشت جامعه از حاشیه به متن | حمید ابوطالبی

حمید ابوطالبی، مشاور سیاسی دفتر رئیس جمهور در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی، در یادداشتی در صفحهی شخصی خود با عنوان «سیاست خارجی و احیای امید: بازگشت جامعه از حاشیه به متن» نوشته است:
۱. بحران مزمن سیاست خارجی و پیامدهای اجتماعی آن
سیاست خارجی ایران، بهویژه در دو دههٔ گذشته، از یک عرصهٔ تخصصی در خدمت منافع ملی، به کانون بحرانهای مستمر تبدیل شده است. و در حالیکه در اغلب کشورها سیاست خارجی تأثیری غیرمستقیم و محدود بر زیست روزمره دارد، در ایران، معیشت، روان عمومی، افق اجتماعی و حتی هویت فرهنگی مردم، بهشدت متأثر از کشمکشهای این حوزه است؛ تا آنجا که اغلب تعیینکنندهٔ سرنوشت انتخابات ریاستجمهوری نیز بوده است. این تمرکز مزمن، با هزینهای سنگین، جامعه را دچار بحران و از درون دچار فرسایش کرده است: خودبیگانگی سیاسی، فرهنگ تراژیک و روابط اجتماعی ناپایدار.
۲. سهگانههای: خودبیگانگی، تراژدیِ فرهنگ، روابط اجتماعیِ گذرا
با بهرهگیری از نظریات جامعهشناسانهٔ زیمل (Simmel)، میتوان این وضعیت را در سه سطح تحلیل کرد:
• نخست، سیاستورزی داخلی و خارجیِ بینتیجه و پرهزینه؛ که مردم را دچار «خودبیگانگی سیاسی» کرده است. به این معنا که سیاست خارجی، که میبایست بازتاب ارادهٔ ملی باشد، به حوزهای بسته و پیچیده تبدیل شده که مشارکت مردم را حذف کرده و حس تعلق جمعی را تضعیف کرده است. در این وضعیت، خودبیگانگی نهتنها احساس فاصله از تصمیمات سیاسی، بلکه ناتوانی ممتد در تبدیلشدن به کنشگر اجتماعی را در پی داشته است.
• دوم، این خودبیگانگی سیاسی به تراژدیِ فرهنگ هم انجامیده است؛ فرهنگی که ارزشها، اخلاق عمومی و سرمایههای هویتی خود را در منازعات فراملی گم کرده و در تعلیق مانده است. فرهنگ، بهجای آنکه محصولی از پیوندهای زنده و پویای اجتماعی باشد، به نظامی انتزاعی و ازهمگسیخته بدل شده که از زیستبوم جامعه جدا افتاده است. این همان بحران معناست که زیمل آن را نتیجهٔ گسست میان ذهن، نهاد و زندگی میداند.
• سوم، در چنین شرایطی، روابط اجتماعی نیز بهشدت گذرا، شکننده و ناپایدار شدهاند؛ بهگونهای که اعتماد عمومی، همبستگی اجتماعی و انگیزه برای مشارکت در ساخت جمعی تضعیف گردیده است. چراکه گذرا بودن روابط اجتماعی مانعی برای اجتماعیشدنِ پایدار است؛ چون جامعه زمانی شکل میگیرد که روابط میان افراد، معنا، تداوم و انسجام یابد.
در مجموع، این سهگانهٔ پدید آمده، مانع از فرمبندی جامعه بهمثابه یک کلّ فعال، همدل و معنادار میشود. زیرا تا زمانی که سیاستورزیِ داخلی و خارجی ایران از این وضعیت رهایی نیابد، فرآیند اجتماعیشدن نیز در سطحی عمیق مختل خواهد بود؛ و جامعه در نوعی «آستانگیِ ممتدّ» باقی خواهد ماند: نه در گذشته میماند، نه به آینده گام میگذارد، و نه در اکنون، خود را بازمییابد.
۳. لحظهٔ احیا: واکنش مردم در برابر تهدید خارجی
با وجود این بحرانهای فراگیر، واکنش مردم ایران در جریان حملهٔ مشترکِ خصمانه اسرائیل و آمریکا، فصل تازهای به روی کشور گشود. جامعه، به شکلی خودجوش و پرمعنا به صحنه آمد. این حضور نه صرفاً ایدئولوژیک یا عاطفی، بلکه ریشهدار در ترکیبی از «ایرانیّت، اسلامیّت و اخلاق» بود. در این لحظهٔ احیا، جامعهٔ ایرانی بار دیگر «خود» را بازیافت؛ و از سطح روابط پراکنده و مأیوس، به تجربهای فداکارانه از وحدت، معنا و بازشناسی هویت ملّی دست پیدا کرد. این لحظه، نشانهای روشنْ از زندهبودن امید در اعماق جامعه بود.
۴. بازگشت امید، سرمایهای راهبردی
این واکنش مردمی، نه فقط یک شور عاطفی، بلکه خود سرمایهای اجتماعی و راهبردی است. جامعهای که بتواند در میانهٔ تهدید خارجی، «وحدت اخلاقی، دینی و ملّی» خلق کند، ظرفیت بازسازی مشروعیت و انسجام درونی را نیز دارد. اما این سرمایه، نیازمند دیدهشدن و پاسخگویی واقعی است؛ نه با ابزارهای شعاری، بلکه از مسیر بازتعریف رویکرد به همان سیاست خارجیای که برایش بحران آفریده است.
نادیدهگرفتن دوبارهٔ این بازگشت امید، بهمنزلهٔ هدر دادن نشانههای پویایی اجتماعی و سرمایهی راهبردی است.
۵. گام نخست: مردم، سیاستورزی، بازسازیِ هویّت
الف) مردم در جایگاه نخست
اظهارات اخیر رئیسجمهور دربارهٔ آمادگی دولت برای گفتوگو با احزاب و حتی اپوزیسیون، اگرچه در ظاهر نشانهای از گشودگی است، اما در عمل حاکی از نوعی سیاستزدگی مزمن است که دوباره چون پیشینیانْ مردم و مسائلشان را از بطن جامعه به حاشیه میراند. جناب پزشکیان در سخنان روز گذشتهٔ خود، بهجای ایجاد پیوندی پایدار با جامعه، بر مشارکت حزبی و نهادهای رسمی تأکید کرد؛ امری که، با توجه به وضعیت سیاسی – تاریخی جامعه ایران، مصداق همان روابط اجتماعی گذرا است. نگاه بوروکراتیک و زمانبر دولت به اصلاحات، مردم را از تأثیرگذاری بر سرنوشت خود دور میسازد؛ و به خودبیگانگی بیشتر اجتماعی دامن میزند. این در حالی است که رویکرد دولت به اصلاح، بیشتر معطوف به نهادها و ساختارهای رسمی است و از بازسازی فرهنگی و ارزشی جامعه نیز غفلت دارد؛ چیزی که به تداوم تراژدی فرهنگ هم میانجامد. افزون بر این، پرداختن به دیپلماسی منطقهای بدون گشودن گره اصلی سیاست خارجی، بهویژه در رابطه با آمریکا، بهمعنای تداوم بحران در سطحی واقعی و بیسرانجام است.
در همین راستا، دولت باید مردم را در مرکز تصمیمسازی قرار دهد؛ چراکه خواست روشن جامعه برای تغییر سیاست داخلی و خارجی و بازسازی هویت ایرانی-اسلامی، مهمترین منبع برای احیای مشروعیت، انسجام ملی و امید اجتماعی در ایران است. آنچه در سخنان رییس جمهور هیچ جایگاهی نداشت. مردم ایران، در آسمانها سِیر نمیکنند، بلکه با واقعیتهای زندگی روزمره درگیرند؛ لذا گفتوگوی واقعی باید با بدنهٔ هوشیار جامعه آغاز شود.
به نظر میرسد رئیس محترم جمهور، ظاهراً هنوز شناخت روشنی از جامعهٔ پساجنگِ ایران و چگونگی رسیدن به زبان مشترک با مردم ندارند؛ و بر آن نیستند که دولت، تبیینگر و ادامهدهندهٔ رویکرد «ای – ایرانْ بخوان» باشد.
ب) خواست واقعی مردم: تغییر در سیاست خارجی
تجلّیِ «ای – ایرانْ بخوان»، یا آنچه همه از دولت میخواهند، دیگر صرفاً گشایش اقتصادی یا کاهش فشار اجتماعی نیست، بلکه تغییری واقعی و ملموس در سیاست خارجی است؛ سیاستی که بتواند از تنگناهای خود عبور کند و به مصالح بلندمدت کشور، توسعهٔ ملی و حفظ کرامت جمعی ایرانیان پایبند بماند. مردم، نه کنارهگیری از جهان، بلکه تعامل عزتمند با آن را میخواهند؛ و دولت باید «ای – ایرانْ بخوان» را در سطح جهانی بازخوانی کند. شأن این ملتِ بزرگْ نگرانی از آینده، چالشهای مستمر خارجی، تداوم تحریمها، و… نیست.
ج) بازسازی هویت ایرانی-اسلامی در پرتو تعامل جهانی
واکنش اخیر مردم نشان داد که هویت ایرانی-اسلامی، در مواجهه با تهدیدات خارجی، بهشکلی نو به صحنه آمده است. اکنون این هویت، نیازمند سیاست خارجیای است که بهجای تداوم بحران، زمینهسازِ معنا، احترامِ متقابل و امنیتِ پایدار منطقهای و جهانی باشد. گفتوگو با جهان، بخشی از فرایند بازسازی همین هویتِ به صحنه آمده است.
از اینرو و در شرایط کنونی که جامعه آمادهٔ مشارکت و بازگشت به صحنه است؛ وظیفه دولت آن است که این مشارکت را قدر بداند. و از این جهت، باید از تحول مبنایی در سیاست خارجی که معضل اصلی است آغاز کند. مذاکرهٔ مستقیم، هوشمند و جامع با آمریکا، برای حل تمامی مشکلات فیمابین، نه نشانهٔ ضعف، بلکه جلوهای از قدرت درونی، درک لحظه و اعتماد به مردم است.
امروز، زمان آن فرارسیده که دولت از حاشیههای سیاسی عبور کند؛ و با مردم، برای آیندهای نوین، راهی تازه بگشاید.
انتهای پیام