مقایسه‌ی پدرسالاری در سینمای ایران با ادبیات کلاسیک جهان

فرهاد قنبری در کانال تلگرامی خود نوشت: «نقد پدرسالاری و مردسالاری در سینما را می‌خواهیم ببینیم فیلم «پدر سالار» برادران تاویانی را ببینیم، «کفش‌های قرمز» مایکل پاول را ببینیم. «جاده» فلینی را ببنیم. «ربکا» هیچکاک را ببینیم. «وارثه» ویلیام وایلر را ببینیم.

نقد پدرسالاری و مردسالاری را می‌خواهیم بهتر بشناسیم سراغ ادبیات کلاسیک برویم. زندگی ژاک تیبو در «خانواده تیبو» را زیر ذره‌بین دنبال کنیم.

رابطه ماریا با پرنس نیکولای آندریویچ در «جنگ و صلح» تولستوی را با دقت بخوانیم. زندگی «سونیا مارملادف» در جنایت و مکافات را مورد توجه قرار دهیم.

نمایشنامه «آنتیگونه» و رابطه کرئون با هایمن و آنتیگونه. نمایشنامه «مده‌آ» و رابطه یاسون و مده‌آ، نمایشنامه «عروسک» ایبسن و زندگی نورا هیملر، نمایشنامه «پدر» اثر استریندبرگ و چیزهایی از این قبیل را بخوانیم.

کتاب «آوریل شکسته» اثر اسماعیل کاداره و یا فیلم «پشت خورشید» اثر والتر سالس (که اقتباسی آزاد از این رمان است) را بخوانیم و ببینیم.

«نامه به پدر» کافکا را بخوانیم.

وقتی اینچنین آثاری را بخوانیم و ببینیم دیگر هر زباله‌ای را به عنوان نقد پدرسالاری و مردسالاری نخواهیم پذیرفت. دیگر رگ گردنمان برای هر زباله‌ای که کارگردان و نویسنده‌اش نه پدر و مادر و خانواده می‌شناسد، نه مفهوم خشونت خانوادگی را می‌فهمد و نه اصولاً در چنین قد و قواره‌ای است، باد نخواهد کرد.

وقتی چنین آثاری را ببینیم و بخوانیم دیگر نقد پدرسالاری را در عربده‌های هیستریک و فاقد مبنا و ادرار در سینک ظرفشویی و سیلی به پدر و نمایش‌های مهوع و نمایش اگزجره از خشونت و زن‌بارگی و اعتیاد و امثالهم جستجو نخواهیم کرد.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا