ایران را تنها نمیگذاریم

انصاف نیوز – سعید رضوی فقیه:
آنها که همیشه دهانی برای خوردن و جیبی برای پر کردن دارند و با منطق زیرکانۀ خاصِ خود اهل رصد موقعیتها و بهرهبرداری از فرصتهایند، در این سرزمین کهن خوردنیها را خورده و بردنیها را هم برده و در انبارهای امن آن سوی آب پنهان کردهاند.
سخن گفتن از ویژهخواری و مکیدن خون مردمان بیرمق این آب و خاک، که قرار بود ولی نعمتان ارباب قدرت باشند، موضوع وجیزۀ حاضر نیست و اساسا ضبط فهرستی کوتاه و گزیده از ویژهخواریهای کلان در این سالهای تلخ خود یک دایره المعارف خواهد شد. پس نه فقط در این مجال مختصر بلکه در اوراق مفصلتر نیز بالکل باید از خیرش گذشت.
در حوزۀ نفت و گاز، جنگلها و مراتع و معادن، تسهیلات بانکی، تجارت داخلی و خارجی، صنعت و کشاورزی، دارو و درمان، فرهنگ و هنر، آموزش و پژوهش، گردشگری و ورزش، محیط زیست و … خلاصه در هر عرصه که امکان استحصال بیرویه از ثروتهای ملی بوده؛ زیرکان فرصتشناس خوردهاند و بردهاند و تهِ دیگ را نیز در آوردهاند.
برای مردم عادی حتی رسیدن به حقوق ابتدایی نیز تبدیل شده به امتیازی دستنیافتنی که باید در ازای پرداخت بهای گزاف خرید. این بها نیز در جیب کسانی رفته و میرود که بی هیچ ضابطه و صرفا به یُمن رابطه صاحب امتیازات خرد و کلان شدهاند. اگر قرار باشد روزی با دقت به همۀ حسابها رسیدگی شود معلوم خواهد شد که خشت به خشت هر کاخ بلند رانتخواران را از دیوار کوتاه کدام خانۀ فقیرانه دزدیده و ریال به ریال خزانههای افسانهای و مالامال از ثروت را از جیب کدام ایرانی زحمتکش و شرافتمند کش رفتهاند.
اگر یکی از این صاحبان امتیازات ویژه از سر جهل یا تجاهل مدعی است آنچه دارد به سعی و همت خود و به برکت شایستگیاش کسب کرده، کافیست کار و بار خود را قیاس از صدها و هزاران هموطن همتراز بگیرد که صرفا تاوان محرومیت از خویشاوندی سببی یا نسبی با ارباب قدرت را داده و میدهند. همان کسانی که همۀ شایستگی های لازم را برای کارها داشتند الا همین پیوند سببی و نسبی با از ما بهتران.
منابع و منافع این کشور از منقول و غیر منقول، بر روی زمین و در زیرِ زمین، از مادۀ خام تا محصول و مصنوع، در هر منطقه از جغرافیای ایران و در هر حوزه که قابل تصرف باشد؛ به جیب ژنهای خوب و صاحبان “نفوذ” سرازیر شد؛ روزگاری دور از چشم مردم به جهت ترس و شرم و سپستر در انظار اعیان، بی ترس و شرم. در سالهای اخیر رودربایستی با مردم و هنجارهای اسلامی-انقلابی را هم کنار نهاده با تبختر و تفرعن علنا از برتری ذاتی و جبلّی خود بر مردم عادی سخن راندهاند.
اما چنانکه گفته شد اینها هیچکدام موضوع سخن در این مختصر نیست زیرا این موضوع، که البته درد جانکاه و زخم کاری این سالها بر پیکر کشور ما و مایۀ ضعف و فتورش بوده، مناسبتی با حال و هوای این روزها ندارد. این روزها پس از تجربۀ جنگی بزرگ و میهنی شاید هیچ موضوعی مهمتر از تقویت بنیۀ دفاعی کشور نباشد که البته نیست. و کدام رکن در دفاع از کشور مهمتر از مردم و همبستگی ملی؟ ما درگیر جنگی هستیم که هنوز پایان نیافته. این جنگ اگر نه درعرصۀ نظامی که البته هر لحظه امکان وقوع مجددش هست، اما در عرصههای امنیتی، دیپلماتیک و از همه مهمتر روایی و رسانهای با شدّت و حدّت در جریان است. این جنگِ تعیین کننده و سرنوشت ساز اساسا سالهاست که آغاز شده و جنگی است بر سر هستی و نیستی ما و وطنمان، نه هستی و نیستی حکومت مستقر. شاید بتوان گفت نه فقط ایران به مثابه یک کشور و یک دولت-ملت، بلکه تمدن و هویت ایرانی به مثابه یک امر فرهنگی و تاریخی در خطر است.
اگر تا چند سال پیش اهل نظر تمامیت و کیان ایران را در خطر میدیدند، اما امروز معلوم شده بنمایههای تمدن ایرانی و هویت تاریخی و تمدنی ایران در معرض خطر است. تجزیه و اشغال ایران پیش از این هم رخ داده اما عناصر هویتبخش مدنیت ایرانی باقی مانده و خود را متناسب با شرایط بازسازی کرده. اینکه جنگ حاضر فراتر از ایران به عنوان یک دولت-ملت، بقای هویت تاریخی و تمدنی ایران را به عنوان یکی از دستاوردهای ماندگار تمدن بشری تهدید میکند سخنی یاوه نیست.
کافی است در معرکۀ اصلی که در سطح رسانههای حقیقی و مجازی و در فرآیند بی وقفۀ مفهومسازیها و هنجارتراشیها در جریان است دقیق شویم تا معلوم شود این بار نه فقط ایران بلکه هویت ایرانی آماج تهاجم بزرگ است. از همین روست که بوقچیهای فارسیزبان رسانۀ رسوای صهیونیستی شعور ملی ایرانیان را با هرزهگوییهای جلف و بیمحتوا به اسم گزارش و تحلیل هدف گرفتهاند که البته هر چه در این چند سال رشته بودند در دوازده روز پنبه شد. اینان هر چند به زبان ما، اما به زیان ما و به زیان ایران سخن میگویند. و البته آن گزارۀ احمقانه که جنگ اسرائیل نه با ایران و ایرانیان بلکه با جمهوری اسلامی است، بیهودهتر از آن بود که زهر فریبش در جان جامعۀ ما نفوذ کند.
اگر بگوییم از یک منظر ملی و میهنی نبرد کنونی برای ما ایرانیان نبردی آخرالزمانی است گزاف نگفتهایم. نبردی که بودن یا نبودن ما را در آیندۀ این جهان ناعادلانه و پرتلاطم تعیین میکند. امروز مسئلۀ ما به عنوان ایرانی، مسئلۀ بود و نبود است. “ایرانی بودن” یا “ایرانی نبودن” افراد نیز تابعی است از موضع در برابر بود و نبود “ایران”: هر که در معرکۀ این نبرد کنار ایران نیست البته که ایرانی نیست.
امروز مسئلۀ بود و نبود ایران و تمدن ایرانی در میان است و سکوت برای هیچ ایرانی جایز نیست. مگر آنکه ریشۀ مهر این سرزمین را در دل و جان خویش خشکانده باشد که در آن صورت بیگانهای ناهمدل است و نه بیشتر.
برای یک ایرانی ریشهدار و وطندوست اما بزرگترین سرمایه و ثروت خودِ ایران است و مهر آن در دل همچنان باقی است حتی اگر همۀ ثروتهای این مرز پر گهر را غارتگران رانتخوار از هر جناح و صنف به یغما برده باشند. همۀ امتیازاتِ ویژه ارزانیِ ویژهخوارانی که خون ایران و ایرانیان را مکیدند یا وطن را فروختند و تن را فربه کردند. آنها در این مرتع سیر چریدند و سپس پردۀ وطنداری دریدند و به بیگانه پناه بردند چون صرفا در پی منافع و خواستههای خود بودند. شگفت نیست که امروز مهدی نصیری اصولگرا و اصغر رمضانپور اصلاح طلب هر دو در یک نقطه به هم رسیدهاند.
همان نقطه که رضا پهلوی و پرویز ثابتی و امثال ایشان پیشتر رسیده بودند. در گرماگرم جنگ ایران را بی دفاع رها کردند یا در رکاب دشمن کمر به ویرانیاش بستند. روزگار آنها که ایران را چونان مرتعی مینگریستند سر آمده. امروز اما روزگار دیگران است. روزگار آنهاست که ایران را فقط به عشق خودش و به امید عزتش، و نه برای منافعش، دوست میداشته و میدارند.
همانها که نزاع و اختلافات پیش از این جنگ را تا پایان پیروزمندانهاش متوقف و موقوف میکنند، کینههای تلخ را از دل میشویند، اختلافها را تا اطلاع ثانوی کنار مینهند، میهنی میاندیشند و عمل میکنند، مصالح کشور و منافع ملت را بر هر چیز دیگر مقدم میدارند و رخت سربازی این خاک را به تن میکنند تا در این آزمون بزرگ سربلند باشند. همانها که پس از جنگ نیز برای مطالبۀ حقوق مردم به صدایی بلند و سری بلندتر، بیش از پیش استوار و پیگیر خواهند ایستاد. آنها به رغم همۀ جفاها و محرومیتها در کنار ایران میایستند چون ایرانیاند، چون میدانند کسی که در کنار ایران نمیایستد ایرانی نیست.
انتهای پیام