دور مذاکره را خط بکش! |عباس موسایی

عباس موسایی، عضو دفتر سیاسی حزب توسعه ملی، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
محمدرضا نیکفر، فلسفهورز و روشنفکر ایرانی در تبیین عبارت «دور چیزی خط کشیدن»، دو معنی مراد میکند. معانیای متضاد و نقیض هم؛ «در دو حالت دور چیزی خط میکشیم. یا میخواهیم بر آن چشم پوشیم، از آن صرفنظر کنیم، یا میخواهیم برعکس ببینیمش. در این حالت دوم، وقتی دور چیزی خط میکشیم، آن چیز بهتر نمایان میشود. آن چیز را اکنون در درون حدود و ثغورش میبینیم. به سمتش اشاره میکنیم و میگوییم: این. آن چیز میشود «این» و با «این» شدن زمینهای گشوده میشود برای این پرسش که آیا آن چیز «این» است، همین است و اگر هست به راستی چیست، چه هویتی دارد و چرا چنین است که هست. تردید به جان چیز میافتد، چیز پرسشناک میشود. این امکان پدید میآید که چیز، از اینی که دورش خط کشیدهایم، درگذرد، به آن سوی خط برود».
رشتهی نظام ِ کشورداری و فراتر از آن زندگی عمومی ملت/کشور ایران، بیش از هر زمینه و زمانه ای دیگر در تاریخ این مرز و بوم، به مسئله/مفهوم -واژه ای به نام مذاکره معطوف شده است. در هر جنگ و منازعه ای، مذاکره برای پایان ِ تخاصم و حل مسائل به بخشی از ذهنیت و مطالبهی عمومی تبدیل می شود، اما آنچه در این هنگامه به به برجسته سازی ِ «مذاکره» انجامیده، انتظاری است که از «آن» شکل گرفته است.
این انتظارات را می توان به تأسی از نیکفر در تعریف عبارت ِ «دور چیزی خط کشیدن » بازنمایی و روایت کرد. از این رو وجه مشترک همهی این روایت ها را می توان خط کشیدن ِ دور ِ مذاکره دانست.
در عرصهی بین المللی و پس از شکل گیری ِ مناقشهی هسته ای ایران و غرب، مذاکره برای دست یابی به توافق، بعنوان ِ فصلی جدید از سیاست بینالملل از رابطهی جمهوری اسلامی ایران و دنیا رخ نمایاند. علیرغم تفاوت ِ انتظارات از مذاکره، اما کمابیش حقوق و قوانین بین المللی، نقطهی عزیمت ِ مشترک ِ قدرت های جهانی برای حل و فصل اختلافات بود، به عبارتی مذاکره در چارچوب ِ قوانین و مقررات بین المللی، راهبرد ِ اشتراکی ِ جامعهی جهانی برای وصول به توافق بود.
معاهدهی برجام، محصول ِ هژمونی ِ نسبی ِ پارادایم ِ حقوق و قواعد بین المللی در عرصهی سیاست جهانی بود، همچنان که به قدرت رسیدن ِ دونالد ترامپ و خروج از برجام، نشانهی شیفت پارادایمی از حقوق و قواعد به زور و قدرت بود، کما اینکه رگه های برجسته ای از نئومرکانتلیسم را در خود جای داده بود.
رژیم صهیونسیتی که موجودیت خود را در محدودهای خارج از قواعد و مقررات و در ناوضعیتی مبتنی بر هر آنچه غیر از «حقوق بشر» می یابد، عبور از مذاکره به منازعه را فرصتی مغتنم برای بازیگری/گردانی خود می داند، چنانکه می توان بزرگترین مخالف ِ حاکمیت ِ پارادایم حقوق بین الملل و حل و فصل منازعات از طریق ِ مذاکره و توسل به زور و توحش در عرصهی جهانی را رژیم صهیونسیتی، از بدو تأسیس این رژیم دانست.
در عرصهی داخل نیز، مفهوم ِ مذاکره بعنوان ِ یکی از برجسته ترین عناصر ِ هویتی جناح های سیاسی، نقش آفرینی کرده است، به گونه ای که موافقت/ مخالفت با مذاکره در برهه هایی، به تعیین کننده ترین دال جانبی در کنار ِ دال ِ مرکزی -گفتمانی جناح های سیاسی تبدیل شده است.
تبارشناسی ِ این موافقت/مخالفت، خارج از موضوع این یادداشت است. می توان گفت که آنچه اما اکنون و پس از تجاوز ۱۲ روزه به موضوع ِ اصلی و تعیین کنندهی سیاست در ایران، تبدیل شده است، همین مفهوم ِ مذاکره است. گذر از جنگ و منازعه به دیپلماسی و اهمیت ِ مذاکره در دیپلماسی، برای حل مناقشات و عدم ِ ورود ِ مجدد به جنگ، مهمترین موضوع سیاست به وقت ِ اکنون است. معطوف به همین زمینه و زمانه است که سیاست ورزان ِ ایرانی، هر کدام به نوعی دور ِ مذاکره را خط کشیده اند؛
۱ـ خط کشیدن دور مذاکره، برای راست ِ افراطی ِ داخلی، موضوعی هویت ساز بوده است. نگرش ِ فراملی گرایانه ای که سیاست را عرصه ای عقیدتی و تاریخی ِ محض می بیند. نبردی تاریخی و فراتر از مرزهای ملی و سرزمینی.
این جریان دور مذاکره را خط می کشند تا فضای سیاست عادی سازانه و ملی، امکان ِ ظهور و بروز پیدا نکند. هر شکل و هر نوع از مذاکره را نفی می کند، تا کماکان بازیگر منحصر به فرد ِ عرصه ی سیاست و قدرت باشد. اعوجاج آفرینی می کنند تا اصلاح از بالا صورت نگیرد.
فوبیای تغییر در داخل و مذاکره در خارج را دامن می زنند تا ارادهی معطوف به قدرت بر اراده ی معطوف به تغییر، چیره شود. تئوری بقا بر تئوری توسعه پیشی می گیرد، از این رو امنیت در مقابل ِ توسعه تعریف می شود، آنچه اما در نهایت آسیب می بیند، توأمان امنیت و توسعه ٔ ملی آمد!
۲ـ مذاکره برای راست های افراطی براندازی خواه نیز بهشدت هویت سوز است، از این رو به طرز عجیبی همچون راست های افراطی داخلی، دور ِ آن خط می کشند، تا مبادا یکی از مبانی و مبادی ِ ویرانگر هویتشان، امکان ِ ظهور و بروز و سیاست سازی بیابد. زیست جهان ِ فرصت ساز برای براندازی خواهان، تعطیلی ِ مذاکره و رونق گیری ِ بازار ِ جنگ و منازعه است تا اسقاط ِ نظام، فرصت و زمینه ساز ِ نشستن اینان به تخت سلطنت شود. با استناد به گفتار و کردار ِ قُل راست ِ افراطی داخلی، اصلاح از بالا را ممتنع و مدد از بیگانه برای تغییر را مشروع می دانند. با خون ِ هم وطنی که با تجاوز بیگانه بر زمین ریخته شده است، بر دیوار ِ ویران خیابان مورد ِ تجاوز می نویسد:« آزادی »!
۳ـ جریان ِ عادی ساز ِ ملی هم بیش از هر زمان دیگری دور مذاکره را خط کشیده است. اینان دور ِ مذاکره را خط کشیده اند تا آن را بعنوان ِ راهبرد ِ برتر به وقت ِ اکنون، برجسته سازند. مذاکره برای عادی سازان و بهبود خواهان ِ اصلاح طلب، به معنای بازآرایی ِ راهبردی برای عبور از جنگ و منازعه و بازیابی منطق ِ روزآمد ِ امنیت ملی است. خط ِ تحریم شکنی، از مسیر ِ مذاکره، برای حفاظت از تمامیت ارضی، امنیت ملی و افتادن در ریل ِ توسعه، پیگیری می شود.
آنچه اما در این هنگامهی کم سابقه و با توسل به دانش، عقلانیت و تجارب بشری می توان دریافت آن است که، ایران را باید از گردونهی پر پیچ و خم و هزارتوی ِ مصائب و مخاطرات، رهانید. دفاع از ایران به وقت اکنون، نه حوالت دادن سیاست به توهم گرایی های آخرالزمان گرایانه و فراملی گرایی ِ خیال اندیشانه ای است که در جایگاه ِ مکمل ِ بنیادگرایی ِ حریدی و حسیدی ِ یهودی و آخرالزمان گرایی اونجلیست های مسیحی، نقش آفرینی می کند و نه پای نهادن در مسیر ِ راست افراطی وابسته ای است که برای نشستن بر تخت سلطنت، به جنایتکاران نسل کش و متجاوزان به میهن دخیل می بندد.
عبور از سیاست انسدادی ِ فرقه ای و فراملی و گذار به سیاست ِ گشایشگر و عادی ساز ِ ملی، الزام و اقتضای سیاست به وقت اکنون است. دولتی که نام ِ خود را وفاق ملی نهاده است، اگر نتواند پهنهی امکان ِ وفاق را در سطحی به وسعت ِ کشور ـ ملت ایران بگستراند و همچون گذشته، وفاق را به بازیگری /گردانی ِ راست افراطی داخلی و فرصت طلبان، محدود سازد، در مسیر ِ راست ِ افراطی ِ خارجی و مخالفان ِ امنیت، اقتدار، منافع و مصالح ملی گام برداشته است.
اهل ِ تدبیر و تصمیم در کشور ما، بیش از هر زمانی نیاز به «شجاعت در برابر واقعیت» دارند، از این رو گام نخست خط کشیدن دور ِ افراطی گری برای محدود سازی آن، خط کشیدن دور مذاکره برای برجسته سازی آن و برای خط کشیدن بر نقشه های شوم ِ دشمنان ایران عزیز است.
انتهای پیام