ضرورتِ دور کردنِ آتشِ جنگ از کشور | احسان هوشمند

متن کامل یادداشت احسان هوشمند، نویسنده و پژوهشگر، که خلاصهای از آن در روزنامهی شرق منتشر شده را در ادامه بخوانید:
بر اثر جنگِ ۱۲ روزه و حمله و تجاوز اسرائیل به کشورمان، صدها تَن کشته و زخمی شدند. خسارات قابل توجهی نیز به تأسیساتِ نظامی و غیرنظامی کشور وارد شد. تأسیسات هستهای کشور که زیر نظرِ بازرسان آژانس بینالمللی اتمی فعالیت میکردند نیز مورد حملۀ اسرائیل و امریکا قرار گرفت. مقامات اسرائیلی به ویژه، نخستوزیر اسرائیل، در همان ابتدا هدفِ عملیاتِ اسرائیل را “نابودی توان هستهای، موشکی و حتی ایجاد فرصت برای شورشِ عمومی و تغییر رژیم در ایران” اعلام کرد.
با گذشت ۱۲ روز از آغاز تهاجم اسرائیل به ایران، آتشبس غیررسمی و شکنندهای میان ایران و اسرائیل برقرار شد. اما آغاز و تداومِ آتشبس به معنای پایانِ تنشها نیست و هر لحظه ممکن است آتش جنگ، دوباره شعلهور شود. دوازده روز نبرد و جنگ میان ایران و اسرائیل موجب شد تا بخش بزرگی از جمعیت کشور در بسیاری از استانها و شهرستانهای کشور به صورت واقعی، ابعادی از جنگ را تجربه کند.
با پایان موجِ نخست جنگ میان اسرائیل و ایران که به صورت هوایی بود، در هفتۀ گذشته یکی از مهمترین نگرانیهایی که بروز کرده، ابهام در مورد آیندۀ کشور به ویژه احتمالِ بالای بروز موجِ تازهای از درگیریها و جنگ با ابعادی از خسارات، خرابیها و تلفاتِ نامشخص است. آغاز دوبارۀ درگیریهای نظامی و گسترش جنگ میتواند موجب ویرانیهای بسیار و تخریب زیرساختهای اقتصادی، عمرانی، مواصلاتی، ارتباطی، درمانی، بهداشتی و خدماتی و تلفاتِ جانی فراوان شود و به این ترتیب شرایط دشواری را به کشور و ملت ایران تحمیل کند. حتی اگر چنین خساراتی هم به طرف مقابل وارد شود باز اصرار بر جنگ و درگیری و آغاز آن، چندان خردمندانه و واقعبینانه و مطابق با مصالحِ ملّت ایران نیست.
خوشبختانه “مسئولان ایرانی” در این روزها بارها آمادگی خود برای آغاز مذاکرات و استفاده از ظرفیتهای دیپلماتیک بیان کردهاند. اما تنها بیان اینکه ایران مشتاق آغاز دوبارۀ جنگ و درگیری نیست، کافی نیست و باید برای رسیدن به این هدف، اقداماتِ دیپلماتیک زیادی طراحی شود و ابتکار عملی صورت گیرد. نباید اقدمات دیپلماتیک تنها توسط وزیر امورخارجه انجام شود بلکه تمام ظرفیتهای کشور، زیر نظر وزارت امورخارجه باید در خدمت دستگاه دیپلماتیک کشور قرار گیرد.
اگر در این شرایط اسرائیل، قصد تجاوز و آغاز دور تازهای از جنگ و حمله به ایران را داشته باشد یا حملاتی صورت گیرد، دفاع از کشور، وظیفۀ ایرانیان به ویژه نیروهای مسلح است، اما برای اینکه چنین اتفاقی روی ندهد چه باید کرد؟ ممکن است گفته شود که ایران در گذشته میتوانست با تغییر سیاستهای منطقهای از جنگ جلوگیری کند یا اینکه گفته شود در صورت برگشتِ ایران به میز مذاکره در دورۀ ریاستجمهوری حسن روحانی سایۀ جنگ از کشور دور میشد. چنین سخنان و استدلالی میتواند درست باشد اما در این شرایط حساس میباید به فکر آینده بود و برای مواجهه با شرایط جنگی و شروع احتمالی جنگی دیگر علیه ایران همسخن شد. اینک و در این شرایط حساس که هر آن ممکن است دوباره آتش جنگ شعلهور شود. وظیفۀ دولتمردان و نیز نیروها و تشکلهای سیاسی و فکری و فرهنگی ایراندوست چیست؟ آیا میتوان با یقین و دقت و با واقعبینی گفت اگر جنگی روی دهد، خساراتی متوجه ملت ایران و زیرساختهای کشور و جان و مال هموطنان و آیندۀ ایران نمیشود و جنگ تنها متوجه حکومت و سیستم سیاسی حاکم خواهد بود؟
به نظر میرسد هیچ تحلیلگر منصفی نمیتواند با قطعیّت حکم کند که در صورت وقوع جنگ هیچ آسیبی متوجه منافع ملّی نمیشود و مصالح ملتِ ایران با مخاطره روبهرو نمیشود و سرنوشت ایران تحت تأثیر جنگ، قرار نخواهد گرفت. حتی با فرض نادرست و غیرواقعیینانهای مبنی بر اینکه ممکن است کشور حملهکنندۀ احتمالی به ایران قصدی برای تخریب یا تجزیۀ ایران یا از بین بردن زیرساختهای کشور نداشته باشد، نمیتوان حکم کرد همۀ شرایط را میتوان کنترل کرد که خساراتی متوجه منافعِ ایرانیان نشود و غیرنظامیان کشته نشوند و زیرساختهای کشور تخریب نشود و مصالح ملّی قربانی جنگ نشود.
حتی در دوازده روز جنگ و حملۀ اسرائیل به ایران نیز شمار زیادی از هموطنانِ غیرنظامی کشته شدند و اموال گروه بیشتری نیز دستخوش حمله و آسیب شد. کما اینکه زیرساختهای نظامی و امنیتی کشور اعم از نیروی انسانی و دیگر ظرفیتهای دفاعی نیز بخشی از منافعِ عمومی ایرانیان و هر کشوری است و نمیتوان در برابر حمله بدان بیتفاوت بود. یعنی در شرایط حاضر با قطعیّت نمیتوان ادعا کرد که حملات اسرائیل تنها و تنها متوجه سیستم سیاسی است و پیامدهای مخربی برای ملّتِ ایران در پی ندارد. ضمن آنکه مشخص است که همراهی با متجاوز به کشور با هر نیت و هدفی نه تنها اخلاقی نیست و فضیلت محسوب نمیشود بلکه مغایر منافع ملّی است. با یک مثال تاریخی اهمیت این موضوع را یادآور میشوم.
در سوم شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی در حالی که دستگاه سیاست خارجی نتوانست اقداماتِ سیاسی لازم را برای منصرف کردن متفقین انجام دهد، کشورهای انگلستان و شوروی با بهانۀ واهی، ایران را اشغال کردند تا ایران به دالانی برای انتقالِ تجهیزات به شوروی سابق مبدّل شود. ایران اشغال شد و پادشاه قانونی کشور یعنی رضاشاه از سلطنت برکنار شد. آیا به عنوان یک ایرانی، هر چند که گروهی از ایرانیان از بخشی از اقداماتِ رضاشاه هم ناراضی باشند، باز میتوانیم این حق را به متفقین بدهیم که ایران را اشغال و رضاشاه را از حکومت برکنار کنند؟ به نظر میرسد هیچ ایرانی وطنپرستی نه صرفاً به دلیل برخی خدماتِ رضاشاه بلکه بالاتر از آن به دلیل مداخلۀ اجنبی و خارجی نمیتواند با برکناری رضاشاه توسط قوای اشغالگر، موافق باشد و این اقدام را بپذیرد. البته این را هم میدانیم که اشغالِ ایران در سال ۱۳۲۰ در نهایت تنها به برکناری رضاشاه ختم نشد و در سالهای بعد، تخم کینهای در ایران پاشیده شد و با دستور اشغالگران دو جریان ضدِّ ایرانی و وابسته در شمالغرب ایران تأسیس شد.
اینکه گروهی از ایرانیان نارضایتیهایی از رضاشاه داشتند، آیا چنین نارضایتیهایی میتوانست دلیل موجهی برای سکوت یا همراهی در برابر اشغال ایران و برکناری رضاشاه باشد؟ البته باید تصریح کرد که نباید حکومتها هم سیاستی در پیش گیرند که گروهی از شهروندان، آرزوی دخالتِ نیروهای خارجی را داشته باشند و یا اینکه با استفادۀ ابزاری از مفهومِ وطن و یکپارچگی ملّی در شرایط جنگ و بحران، منتقدان و مخالفان نسبت به برخی سیاستهای داخلی و خارجی را به دام بیگانگان هل داد و دو قطبیِ وطندوست – وطنفروش را علم کرد و حقوق اساسی و امنیت و رفاه ملّت را نفی کرد.
با چنین مفروضی میتوان به موضوع دیگری پرداخت. اگر جنگ میتواند خسارات قابلتوجهی به کشور وارد کند و مخاطرات پیشبینی شده و پیشبینی ناشدهای برای ایران ایجاد کند و یک طرف هم قصد دارد دوباره به کشور حمله کند، پس در برابر رفع تجاوز هم وظیفهای داریم که فعلاً بدان نمیپردازم. اما در شرایط موجود که احتمال شعلهور شدن دوبارۀ جنگ میرود وظیفۀ ایرانیان به ویژه نیروهای سیاسی و فرهنگی و احزاب و تشکلهای مختلف چیست؟ آیا تنها با ردِّ سیاست خارجی و منطقهایِ گذشته و سیاست داخلی به ویژه در سالهای اخیر، وظیفهای ملّی و میهنی خود را به درستی ایفا کردهایم؟ یا اینکه باید از تمام ظرفیتهای کشور برای عبور کمخطرِ کشور از شرایط موجود و دور کردن آتش جنگ از ایران عزیز همت کرد و هر کسی به فراخور خود، برای گذر از این شرایط اقدام کُند؟
وظیفۀ دولت در این میانه، بسیار سنگین است. دولت میباید تمام ظرفیتهای کشور را برای حفظ اجماع ملّی و همراهی اکثریت ایرانیان و حفظ حقوق اساسی شهروندان ایرانی بسیج کند تا با انسجام و همبستگی ملّی ایدهای برای گذر از شرایط پیچیدۀ اخیر یافته شود و هزینۀ تجاوز به ایران افزایش یابد و بر زخمهای پیشین که به ملّت ایران وارد شده نیز مرهمی گذارده شود. یکی از فوریترین اقدامات، آزادی زندانیان سیاسی از خانوادۀ پویا بختیاری تا سعید مدنی و مصطفی تاجزاده و … است. شمار زیادی از زندانیان، حملۀ اسرائیل به ایران را محکوم کردند؛ این مهم باید مورد توجه سیستم باشد و زمینۀ فوری آزادی آنها فراهم شود. رئیس شورای عالی امنیت ملی میتواند در اینباره به صورت عاجل، تصمیمهای لازم را اتخاذ کند.
دربارۀ احتمالِ وقوعِ دوبارۀ درگیریهای نظامی نیز دولت میبایست بهدور از هر نوع هیجان و شعارزدگی و یا وهمی، فعالیت دیپلماتیک خود را وقف استیفای صلحی پایدار کند تا آتش جنگ به صورت ریشهای و کلی از کشور دور شود. این یک حقِّ اساسی و بزرگ برای ملّت ایران است. به عبارتی در شرایط حاضر، دیگر حقوق ملّت ایران در ذیل این حق یعنی حقِّ صلح پایدار و عادلانه، معنادار میشود. اگر امنیتی نباشد و زیرساختهای کشور تخریب شود، هم تمامیت سرزمینی کشور با مخاطره روبهرو میشود، هم سایر حقوق کشور و ملّت ایران در معرض نفی و انکار قرار میگیرد.
برخی از نیروهای تندرو استدلال میکنند در این شرایط سخن گفتن از دیپلماسی و مذاکره به نفع متجاوز است و نشانۀ ضعف نلقی میشود. این فرض هم پایۀ مستحکمی ندارد. دیپلماسی هیچگاه حتی در اوج جنگ و درگیریهای نظامی نباید خاموش شود. دیپلماسی استفاده از ظرفیتهای سیاسی و حقوقی برای استیفای حقوق ملّی است. باید از تمام ظرفیتهای دیپلماسی برای پیگیری حقوق مشروع کشور بهره جست. با ابتکار عمل و گرفتن امتیاز و دادن امتیاز میتوان سیاست بُرد – بُرد با طرف امریکایی را در پیش گرفت. اما این همۀ مسئولیتهای کشور نیست که میباید مورد توجه قرار گیرد.
جامعۀ مدنی و نیروها و سازمانها و تشکلهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نیز در این شرایط بسیار متفاوت و حساس، ظرفیتهای کارشناسی و رسانهای و اجتماعی خود را وقف انسجامبخشی بر مبنای مطالبۀ صلح پایدار کنند. دولت و نهادهای بالادستی مانند شورای عالی امنیت ملی باید هر نوع تندروی و لفاظی و اقداماتی را که بهانهساز تنش و تشنج در مناسباتِ خارجی است، در منابر و تریبونها و صداوسیما محدود کند و حضور انحصاری تندروها در صداوسیمای کشور مورد اعتراض رئیس شورای عالی امنیت ملّی قرار گیرد. دور کردن فوری آتش جنگ از کشور نه یک تفنّن بلکه یک وظیفۀ سترگِ ملّی است که حافظِ امنیتِ ملّی و منافع ملّی است. این مهم اولویتِ نخستِ کشور در این روزها است. همه با هم بکوشیم آتشِ جنگ از ایرانِ عزیز دور شود.
انتهای پیام