علی ربیعی: بخش بزرگی از فعالیت دولت در جنگ تا کنون روایت نشده است

| مذاکره خیانت نیست، ادامه جنگ به زبان دیگر است |

علی نیلی، انصاف نیوز: علی ربیعی به اعتبار تجارب حرفه‌ای و مطالعاتی‌اش در حوزه‌های امنیتی، اجتماعی و سیاسی، مسائل را از منظر استراتژیک تحلیل می‌کند و می‌گوید ویژگی‌های ذاتی و رفتارهای مسعود پزشکیان و دولتش در یک سال اخیر، به علاوه هوش تمدنی ایرانی عامل مهم و موثری در پشت کردن مردم به دشمن بوده است.

دستیار اجتماعی رئیس جمهور می‌گوید آنان که زبان به انتقاد بی‌جا و بی‌مورد از دولت باز کرده‌اند، دانسته یا ندانسته پایه‌های استحکام نظام را نشانه رفته‌اند.

می‌گوید جریانی که شماتت می‌کند و جریانی که مذاکره را خیانت می‌داند، چون دو لبه قیچی، دستاوردهای ملی جنگ ۱۲ روزه را نابود می‌کنند.

او می‌گوید با شرایط و ابزار پیش از بحران نمی‌توان جامعه پس از بحران را اداره کرد؛ باید مسیرها و روش‌ها و ابزارها متحول شود.

یک روایت خیلی ضعیف و نحیف وجود دارد که می‌گوید نفس وجود دولت چهاردهم به ریاست مسعود پزشکیان، عامل مهمی در جنگ اخیر بوده است. شما این روایت را قبول دارید؟

موضوع کارکرد و دستاوردهای دولت چهاردهم در جنگ ۱۲ روزه، به تبیین و توضیح نیاز دارد. باید شرایط اجتماعی پیش از انتخابات سال گذشته را بررسی کنیم، شرایط اجتماعی یک سال اخیر را هم ببینیم، بعد کارنامه دولت را تحلیل کنیم.

مبدا و مقصد مذاکره، سود و زیان مذاکره

هر چه از پایان جنگ بیشتر فاصله می‌گیریم، صدای انتقاد از دولت بلندتر می‌شود. یک‌عده می‌گویند دولت آن‌قدر دم از مذاکره زد که دشمن جری شد. یک عده می‌گویند این دولت، مناسب جنگ نبود. اعلام آمادگی دولت برای بازگشت به مذاکرات هم واکنش‌های شدیدی را برانگیخته است. نظر شما چیست؟

در پاسخ به این شبهات باید پرسید چه کسی می‌تواند ادعا کند بحث مذاکره تنها در دولت آقای پزشکیان دنبال شده است؟

چه کسی می‌تواند ادعا کند در هر دولتی که بحث مذاکره پیش آمده و پیش رفته است، آن‌چه رقم خورده صرفا به اراده کارگزاران دولت بوده و دولت‌ها و روسای جمهور مستقلا آن را راهبری کرده‌اند؟

کدام دولت را می‌توانیم سراغ بگیریم که بحث مذاکره در آن مطرح نبوده؟ مگر در دولت آقای رئیسی مذاکره انجام نمی‌شده یا حداقل به دنبال آن نبودند.

مگر در دولت آقای احمدی‌نژاد دو جریان مستقل مذاکره شکل نگرفت؟ یک جریان مذاکراتی رفت در قطر و مستقل از دولت مذاکره را پیش برد و اتفاقا هنگامی که رئیس‌جمهور وقت متوجه ماجرا شد، مانع ایجاد کرد و نگذاشت مذاکره به سرانجام برسد.

کدام دولت را می‌توانیم سراغ بگیریم که بدون توافقی کلی در شورای عالی امنیت ملی، مذاکره را پیش برده یا متوقف کرده باشد؟

اساسا انتقاد از دولت بابت مذاکره، یک بحث از مبنا اشتباه است چون همه می‌دانیم مذاکره بدون نظر مثبت حاکمیت اصلا امکان طرح ندارد و بنابراین من اصلا نمی‌دانم این حمله به دولت بابت چیست؟ آیا منتقدین نمی‌دانند چه کسی برای مذاکره مجوز می‌دهد؟ نمی‌دانند این‌گونه نقدهای بی‌مبنا، حاکمیت را متزلزل می‌کند.

پرسش بعدی این است که آیا اساسا مذاکره، به زیان ما تمام شده است؟ به نظر من یکی از نکات مثبتی که باعث شد امروز بتوانیم چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی محکم بایستیم و بگوییم ما دنبال جنگ و جنگ‌افروزی نبودیم، همین مذاکرات بود.

تحلیل من این است که اسرائیل پای امریکا را به این جنگ باز کرد. در امریکا هم تمایل به جنگ وجود داشت اما نه به این شدت. چیزی که باعث شکاف در ادامه جنگ شد و امروز در جامعه امریکا و اروپا، عده‌ای صدای مخالفت با تجاوز به ایران را بلند کرده‌اند، همین حضور جدی ما در مذاکره بود. این نقد جدی الان درون جامعه امریکا وجود دارد که چرا این کشور باید دنباله‌روی اسرائیل باشد و وسط مذاکره، به ایران حمله کند.

من از منتقدین دولت می‌پرسم اگر جامعه با حاکمیت همراهی نمی‌کرد، چه پیش می‌آمد؟ چرا مردم با حاکمیت و دولت همراهی کردند؟ با سنجش دقیق علمی و نه بر پایه مشاهده و احساس، می‌گویم قطعا یکی از دلایل همراهی جامعه و گرایشش به دفاع، همین مذاکرات بود. جامعه به دولت حق داد و گفت این‌ها در مذاکره بودند و این اسرائیل بود که نمی‌خواست مذاکره انجام شود.

چرایی ناکامی دوشنبه براندازی

این فضا را ترسیم کنید که ما به پای میز مذاکره نرفته بودیم، قانون عفاف و حجاب هم داشت اجرا می‌شد، چند درگیری خیابانی هم این‌طرف و آن‌طرف داشتیم. آیا واقعا فضای جامعه امروز چنین بود؟

دوشنبه‌ای که صداوسیما را زدند، قصد ترور بزرگان کشور را داشتند، پیام تخلیه تهران را منتشر کردند، ترامپ و نتانیاهو گفتند پایتخت را تخلیه کنید، اسرائیل در مقابل زندان اوین ۷۰ نفر از ایرانیان را اعدام کرد، هر جا امکان تجمع نیرو می‌رفت بمباران شد و… حتما قرار بود اتفاقاتی در کشور رقم بخورد. بنا بود مردم حرکتی انجام دهند و من در این تردید ندارم، اما بخشی از سناریوی آن‌ها ناکام ماند. حتی در برخی محلات و مناطق تهران شعارهایی داده شد اما کسی همراهی نکرد. این همراه نشدن مردم با سناریوی دشمن بزرگ‌ترین عامل بازدارندگی بود.

سوال من این است که آیا در شرایطی که دولت پزشکیان بر سر کار نبود، همین حالت ذهنی در مردم ایجاد می‌شد؟ اگر دولت در مذاکره نبود و در چالش با جامعه بود، همین اتفاق می‌افتاد؟

هوش تمدنی برای حفاظت از ایران

از این وجه، حداقل‌ترین و حداقل‌ترین فایده بر سر کار بودن دولت پزشکیان این بود که مردم حق را به حاکمیت و دولت دادند و هیچ همراهی‌ای با دشمن نکردند. در جامعه‌ای که همه سنجش‌ها از پایین بودن اعتماد حکایت داشت. در جامعه‌ای که همه نظرسنجی‌ها از نارضایتی خبر می‌داد. در جامعه‌ای که شرایط ۱۴۰۱ را تجربه کرده بود، با دشمن همراهی نشد و آن‌ها را هم دچار خطای تحلیل کرد.

تحلیل شما از رفتار غیرمنتظره مردم چیست؟ چرا اسرائیل چنین پاسخ سردی از ایرانیان گرفت؟

من معتقدم در جامعه ما یک ناخوشایندی تمدنی و فرهنگی نسبت به تجاوز و تهدید اسرائیل وجود داشت و آن هوش تمدنی ایرانی که انسجام ایران را می‌خواهد، درک کرد که هدف ایران است. این جامعه باور نکرد که هدف از این تجاوز، حاکمیت ایران است و کسی با مردم ایران کاری ندارد!

بدون تردید هوش تمدنی ایرانیان به علاوه دولتی که در داخل و خارج دست به تنش‌زدایی زد، در کنار وجود یک رئیس جمهور صادق که روشن می‌گوید نظرش درباره مذاکره چیست، وضعیت کشور چگونه است و… در رقم خوردن موفقیت ایران در جنگ ۱۲ روزه موثر بوده است.

کار دولت ایران، کار دولت اسرائیل

آن‌ها که به دولت نزدیک‌تر هستند، می‌گویند دولت کارنامه درخشانی در جنگ رقم زد. این کار ویژه که دولت چهاردهم را متفاوت و متمایز کرده، چیست؟

بخش بزرگی از فعالیت دولت در جنگ تا کنون روایت نشده است. من با داشتن تجربه کرونا و مسئولیتی که در آن دوره داشتم، با تجربه‌ای که از بحران‌های کوچک و بزرگ در دوره‌های مختلف دارم، به دولت چهاردهم در مدیریت بحران جنگ ۱۲ روزه نمره بالا می‌دهم.

دولت اجازه نداد سیستم کشور دچار توقف و فروپاشی شود. استان‌های شمالی به سرعت تقویت شدند. برای مدیریت مصرف بنزین تصمیماتی گرفته و اجرا شد. همین‌طور روی هوا نبود که کمبود برجسته‌ای در کشور نداشتیم و فضای روانی جامعه به هم نریخت.

باور دارم که اگر دولتی مستقر نسبت منفی با جامعه داشت، شرایط صد مرتبه بدتر می‌شد. کدام رئیس‌جمهور در همین شرایط، ۴ بار در راه‌پیمایی و در میان مردم حاضر شده است؟ آقای پزشکیان وسط میدان بود. جمعه روز آغاز جنگ، دولت جلسه تشکیل داد. مردم این‌ها را می‌بیند. نظرسنجی‌های ایسپا هم نشان می‌دهد افکار عمومی به دولت نمره شایسته‌ای در این زمینه می‌دهد.

غیر از مدیریت بحران، غیر از این‌که کمبود و تنش در جامعه ایجاد نشد، دولت با ویژگی‌های ذاتی‌اش عامل آرام‌بخش برای جامعه بوده است.

من متاسفم که عده‌ای می‌دانند اجازه مذاکره از کجا بوده، می‌دانند این سیاست قطعی کشور در همه این سال‌ها بوده که به رغم بی‌اعتمادی‌های موجود باب مذاکره بسته نشود اما باز دولت را شماتت می‌کنند. اگر کسی تفکر استراتژیک داشته باشد می‌داند که اسرائیل در همه لحظه‌ها نمی‌خواسته است ما با امریکا به تفاهم برسیم و هر وقت توانسته به هم زده است.

در ماجرای مک‌فارلین اسرائیل نگذاشت. در طول جنگ موازنه را تغییر می‌داد. در برجام به شکل وحشتناکی هزینه کرد و نگذاشت به ثمر برسد. این مذاکرات اخیر را هم نگذاشت به نتیجه برسد. خب، کسانی هستند که می‌گویند من اسرائیل و هر گرایشی در جهان را با هم ترکیب می‌کنم و علیه همه می‌جنگم! این تفکر استراتژیک نیست. جامعه هم از این تفکر حمایت نمی‌کند. جامعه باید حس کند شما در هر حال نمی‌خواهی کشور وارد جنگ شود اما اگر جنگی تحمیل شد، می‌ایستد و در جنگ از تو حمایت می‌کند.

مدعی نابلد مسئولیت گریز از جاده چالوس تا پهنه ایران

بگذارید خاطره‌ای بگویم؛ سال ۶۱ مسئولیتی در استان‌های شمالی داشتم. روزی با بکی از دوستان در حال رانندگی در جاده چالوس بودیم که دیدیم جاده بسته شده؛ یک خودرو در هوای برفی تا لب دره رفته است و احتمال سقوط دارد. مردم جمع شده بودند و با هم، یک دو سه می‌گفتند و قسمت انتهایی ماشین را از دره دور می‌کردند. یک‌دفعه آقایی از پشت رسید و پیاده شد و گفت بروید کنار. شما بلد نیستید. نشست پشت فرمان، یکی دو بار گاز داد و خودرو را به سمت دره برد. لحظه آخر خودش پرید بیرون و ماشین آن بندگان خدا به ته دره رفت.

بسیاری از توصیه‌ها و تجویزهای این روزها مرا یاد همین صحنه می‌اندازد. آن یک دو سه آرامی را که مردم می‌گفتند تا خودرو را از لبه پرتگاه دور کنند، متوقف کرد، را به ته دره انداخت و بعد هم سوار شد و رفت! مسئولیت کارش را هم نپذیرفت. رفت دنبال کار خودش.

می‌خواهم بگویم یک عده یا تفکر استراتژیک ندارند و یا ناکامی‌های سیاسی خود را پشت فلسفه‌بافی‌های خیالی پنهان می‌کند. من فکر می‌کنم دشمن این طرز تفکر صندوق رای است، هیچ دشمن دیگری ندارد. این میزان رای است که این تفکر را ناکام می‌کند اما این اخلاقی نیست که ناکامی‌شان در فضای سیاست را با تئوری‌بافی علیه دولت جبران کنند. مگر در دولت‌های خودشان دنبال مذاکره نرفتند؟ شاید به مراتب جدی‌تر هم دنبال کردند. مگر آقای باقری مذاکره نمی‌کرد؟  

دعوا نداریم، ساده اما پرمفهوم

به هر حال رفتار مردم در مقابل دشمن از نظر من، نتیجه این باور بود که این دولت، دولت زندگی است. اهل گفت‌وگوست و نمی‌خواهد در زندگی خصوصی شهروندانش سرک بکشد. این رفتار ذاتی دولت چهاردهم است. آقای پزشکیان از روز اول گفت ما دعوا نداریم. این جمله ساده است اما چند تئوری جامعه‌شناسی سیاسی درونش دارد. چند تئوری روابط بین‌الملل و علوم سیاسی پشتش وجود دارد؛ دعوا نداریم یعنی در داخل با مردم، با جناح‌های سیاسی و با دیگر پایه‌های قدرت دنبال ایجاد تنش نیستیم.

من از نزدیک در یکی از جلسات شاهد بودم آقای پزشکیان چقدر تلاش کرد این طرح‌های تنش‌زا با مردم اجرایی نشود. جامعه هم دید این تلاش دولت را. اعتماد جامعه جلب شد که دولت نمی‌خواهد با مردم بجنگد. این سیاست دولت که تصمیمات و همراهی رهبری هم نقش پررنگ و موثری در اجرایی‌شدن‌ش داشت، مردم را همراه کرد.

دو جریان مضر شماتت و خیانت

افق پیش روی کشور را چگونه می‌بینید؟

متغیرهای تعیین‌کننده متاسفانه بیشتر به بیرون مرزها منتقل شده است. ما قدرت تعیین‌کنندگی‌مان در داخل نسبت به تحولات بیرونی در گذشته بسیار بیشتر بود. شاید باید بگذاریم زمان بگذرد و بعد به تحلیل و تبیین بپردازیم که چرا به این‌جا رسیدیم اما در این لحظه تاریخی، من دو جریان را بسیار مهم می‌دانم؛ یک جریان شماتت که می‌گوید اگر فلان روز فلان کار می‌شد این‌طور نمی‌شد و اگر فلان کار نمی‌شد، امروز این‌طور شده بود. این وجوهی از واقعیت را در خود دارد اما الان زمان مناسب طرح این دست مسائل نیست.

جریان مضر دیگر، جریانی است که هرگونه مذاکره را به نوعی خیانت تبدیل می‌کند. موفقیت این تفکر مانند اثر بومرنگ، دست آخر بازمی‌گردد توی صورت نظام. تفکر بسیار خطرناکی است. هیچ جنگی نیست که با مذاکره به پایان نرسیده باشد. مذاکره به معنای تسلیم نیست. و

ما در این جنگ به پیروزی نسبی دست پیدا کردیم. پیروزی نسبی یعنی دشمن به خواسته‌اش که کوچک‌کردن ایران یا ایجاد هرج و مرج در کشور بود، نرسید. بدون تردید هدف اسرائیل ایجاد یک دموکراسی در ایران نبوده و نیست. آنان اساسا با ایران بزرگ و ایران قوی مشکل دارند. تحلیل‌گران اسرائیلی از سال‌ها پیش هشدار داده‌اند که ایران نباید هیچ‌گاه قدرتمند شود. اسرائیل با ایران قدرتمند مساله دارد و این در خاطرات اسداله علم هم منعکس شده. می‌گوید شاه ایران با این‌که متحد استراتژیک امریکا در منطقه بود، نسبت به تحرکات اسرائیل حساسیت داشت و از دخالت‌های آنان نگران بود. اسرائیل برای رسیدن به آن رویای از نیل تا فرات‌شان، با چند کشور بزرگ تمدنی در منطقه مشکل دارد که ایران در راس آن است.

ما در این جنگ فقط با اسرائیل رو در رو نشدیم، با نظام اطلاعاتی غرب جنگیدیم. با آخرین تکنولوژی‌های تسلیحاتی جهان جنگیدیم تا دست آخر خود امریکا وارد شد اما موشک‌هایی که به ویژه در روزهای آخر شلیک کردیم، آنان را متوجه قدرت ایران کرد و موازنه‌ای به وجود آورد. این موازنه دستاورد کمی نیست.

این جنگ ۲ پایه قدرت ایران را به همه جهان نشان داد؛ قدرت موشکی که از یکی از کارشناسان شنیدم کشورها مشابه ما را هم به تحسین واداشته و هم ترغیب کرده است که برای دفاع از خودشان، دنبال کردن یک برنامه موشکی را در دستور کار قرار داده‌اند.

عامل دیگر قدرت ایران، مردم بودند. ایستادگی مردم و همبستگی ملی این ایام را باید روایت کنیم. پشت کردن مردم به دشمن را باید روایت کنیم. این جوشش از درون ملت ایران شکل گرفته، آن هم با وجود همه نارضایتی‌ها. من مطمئن هستم که جامعه اسرائیل چنین چیزی را تجربه نکرده است.

من فکر می‌کنم باید از دستاوردهای جامعه ایران در جنگ ۱۲ روزه محافظت کنیم و این محافظت با انتقاد بی‌جا و غیرمنصفانه از دولت یا با خیانت‌انگاری مذاکره ممکن نیست.

انتهای پیام  

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. یک سوال
    اگر آقای جلیلی رئیس جمهور بود و جنگ میشد (که به نظر من جنگ نمی شد)، اصلاح طلبان چه کار میکردند؟ به اندازه اصولگرایان نجابت به خرج میدادند؟

    ۱
    ۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا