ما و این جنگ کبیر میهنی | سعید رضوی فقیه

انصاف نیوز – سعید رضوی فقیه:

از بامداد بیست و سوم خردادماه که اسرائیل تهاجم نظامی خود را علیه ایران (تاکید می‌شود علیه “ایران”) آغاز کرد، حجم بسیار زیادی از محتوا در رسانه‌های ایران و جهان (و بخصوص رسانه‌های فارسی‌زبان برای مخاطبان ایرانی) تولید و منتشر شد.

جنگ روایتها به موازات جنگ موشکها و بمبها، و در واقع به عنوان مکمل آن، با همان شدت و گستردگی در جریان بود. این تولیدات خرد و کلان از حیث قالب بیان و نیز از حیث بستر رسانه‌ای طیف وسیع و متنوعی را در بر می‌گرفت: از خبر، تحلیل، گفتگو، گزارش، بیانیه، تا یک تصویر بدون شرح در اینستاگرام یا یک عبارت کوتاه در ایکس؛ در انواع رسانه‌ها از مطبوعات و شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی تا سایتهای اینترنتی و شبکه‌های اجتماعی.

این پیامها لحظه به لحظه و چون رگباری از کلمات و تصاویر، چشم و گوش و ذهن مخاطبان را هدف می‌گرفت.

مجموعۀ این پیام‌ها را که در قالبها و رسانه‌های متعدد و گونه‌گون منتشر شدند، از حیث مضمون و محتوا اجمالا می‌توان در سه مقوله دسته‌بندی کرد:

نخست بیان احساسات و عواطف حامیان هر دو سویۀ کارزار؛ اعم از شادی، خشم، نفرت، اندوه، ترس، نگرانی، امید، غرور، سرخوردگی، افسوس، احساس تحقیرشدگی و موارد دیگر. داده‌های ذیلِ این مقوله را می‌توان در جای خود از سه منظر جامعه‌شناختی، روانشناختی و سیاسی مورد بررسی و تحلیل قرار داد که احتمالا به نتایج جالب توجه و البته بسیار مهم منتهی خواهد شد.

دوم توصیف، توضیح و تبیین رویدادها؛ چه غرض‌ورزانه و چه بی طرفانه. بخش مهمی از محتوای رسانه‌های عمومی و حتی رسانه‌های خصوصی در شبکه‌های اجتماعی ذیل همین مقوله می‌گنجد که آن هم باید از سوی پژوهشگران و تحلیلگران در سه حوزۀ ارتباطات، جامعه‌شناسی و دانش سیاست مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد.

بررسی و مطالعۀ عمیق و دقیق هر دو مقولۀ یاد شده برای ما ایرانیان امری حیاتی است. در باب مقولۀ نخست و شگفتیها و غافلگیریهایش البته در مجالی دیگر بسیار سخن می‌توان گفت. اما در باب مقولۀ دوم همینقدر باید اشاره کرد که اولا بخش مهمی از احساسات و عواطفِ موضوع مقولۀ نخست محصول کار رسانه‌هاست و ثانیا همین تاثیرگذاری بر افکار عمومی و عواطف فردی و جمعی اگر از عملیات نظامی آفندی و پدافندی مهمتر نباشد کم اهمیت‌تر نیست.

کافی است یک لحظه با خود بیندیشیم اگر خواب آشفتۀ دشمن در همان روزهای نخست حتی در گستره‌ای محدود تعبیر شده بود چه تلخکامی مضاعف و مکرری بر آسیبها و تلفات خسارتبار این تجاوز وحشیانه افزوده می‌شد. راستش آن است که رسانه‌ها چه در جریان تهاجم اخیر و چه در تهاجمات پیوسته اما پنهان طی چند سال اخیر، نقشی مهم و بی بدیل در زمینه‌سازی، توجیه، برجسته‌سازی و نیز لاپوشانی مسائل و رویدادها داشته‌اند. رسانه‌های فارسی‌زبانی که پیمانکار و کارگزار دشمنان ایران بودند و هستند، در این ده سال و اندی نه تنها ذهن مخاطبان بلکه روح و روان و عواطفشان را نیز دستکاری کردند وگرنه چه کسی باور می‌کرد جمعی از ایرانیان، حتی اندک‌شمار، برای باخت تیم ملی فوتبال کشورشان جشن بگیرند و هلهله سر دهند یا از آن بدتر شوق حملۀ منفورترین دولت و ارتش جهان و وحشی‌ترین دشمن ایران را در دل بپرورند؟

اما مقولۀ سوم عبارت است از موضعگیری اشخاص (چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی)، گروهها، دولتها و نیز نهادهای بین‌المللی. بلافاصله پس از شبیخون وحشیانۀ ارتش اسرائیل افراد، گروهها و نیز نهادهای مختلف دولتی و بین‌المللی موضع صریح یا تلویحی خود را در برابر این رخدا آشکار کردند. گردآوری، دسته‌بندی و بررسی و تحلیل مجموعۀ این موضعگیریها یا دستکم اهم آنها نیز همچون دو مقولۀ نخست برای همۀ ایرانیان بنا به جهات مختلف راهگشا و ضروری است. البته نباید این نکتۀ ظریف را از نظر دور داشت که در مواردی خاص سکوت برخی از افراد و جریانات نیز ذیل همین مقولۀ اعلام موضع می‌گنجد. کسانی که خود را در ساحت کنشگری سیاسی واجد جایگاهی ملی و کشوری می‌انگارند و در مواردی مشابه، یا حتی بسیار کم‌اهمیت‌تر، همگان چشم انتظارند تا سخنی از ایشان بشنوند یا بخوانند؛ سکوتشان نیز گویا، معنادار و بنابراین در معرض ارزیابی، نقد و داوری است.

هیچ ایرانی وطندوست نمی‌تواند در برابر جنایات تروریستی اسرائیل علیه ایران (تاکید می‌شود علیه “ایران”) در چندین و چند سال گذشته و بخصوص در حملۀ مستقیم اخیر بی‌طرف یا بی‌تفاوت باشد. همچنانکه هیچ مسلمان باورمند به هویت جمعی و پیوند استوار اجزای جامعۀ بزرگ اسلامی، و هیچ انسان متعهد به ارزشهای بنیادین اخلاق و مدنیت انسانی؛ نمی‌تواند در برابر زنجیرۀ جنایتهای اسرائیل از آغاز پیدایش نامبارکش در قلب خاورمیانه بی‌طرف یا بی‌تفاوت باشد. جنایات وحشیانۀ اسرائیل در غزه طی یک سال و نیم گذشته حجت را بر هر وجدان سالم و بیدار تمام کرده. از سوی دیگر می‌توان گفت که هیچ ناظر و تحلیلگر مسائل منطقه و جهان نیز نمی‌تواند چشم بر اهمیت حوادث خونبار سالهای گذشته در این منطقۀ توفانی و مشتعل ببندد. حوادثی که سالها بعد اسرار پشت پرده‌اش آشکار خواهد شد و وجدان بشری را شرمسار خواهد کرد. و آخرین حلقه از این زنجیرۀ شوم حملۀ سراسری قدرتهای بزرگ دو سوی اقیانوس اطلس به ایرانِ تن‌خسته از فشار تحریمهای ناعادلانه و فرسایشی بود.


بنابراین بررسی و تحلیل ابعاد و اجزای آنچه در این ماهها گذشته هم ارزش نظری و خبری محض دارد و هم ارزش عملی و حیاتی برای ایرانیان وطندوست، مسلمانان باورمند و همۀ انسانهای متعهد به ارزشهای اخلاقی. این تکلیفی است که هر کس به قدر وسع و طاقت خود باید انجام دهد. تا خدا چه خواهد.


پ. ن. یکم: عبارت جنگ کبیر میهنی نه مَجاز بلکه حقیقت است و هیچ مبالغه‌ای در آن نیست. در جنگ بودنش که شک نیست و در میهنی بودنش نیز، البته اگر غافل نباشیم یا بدتر از آن خود را به غفلت نزنیم. در بزرگی‌اش نیز چندان تردید نمی‌توان کرد اگر اهل مطالعۀ تاریخ و سیاست باشیم و اندازه‌ها را حتی به تقریب تشخیص دهیم. فقط کافی است به حجم تلفات و خسارات در همان ساعات اولیۀ شبیخون نظر کنیم یا به حجم ویرانیهای تل آویو و حیفا، که در تاریخ اسرائیل بی سابقه بوده.

به علاوه اگر در جنگ هشت ساله بخشهایی از ایران در معرض خطر بود و دشمن ادعای پاره‌هایی از این پیکر زخمی را داشت، در این جنگ نه تنها تمامیت ایران بلکه اساسا هویت ایرانی و عناصر بنیادین تمدن ایرانی در خطر بوده و هنوز هم در خطر است.

در پی هجوم متفقین به ایران در شهریور ۱۳۲۰ نیز که ما نجنگیدیم و کشور با تسلیم بی‌قید و شرط خاندان نالایق پهلوی اشغال شد. تبعات آن اشغال خفتبار برای ایرانیان بسیار تلخ و سنگین بود اما در هر صورت جز درگیریهای پراکنده از سر مقاومت میهن پرستانۀ برخی یگانهای کوچک ارتش ایران، جنگی در کار نبود. از همینرو جنگ حاضر را جنگ کبیر میهنی می‌توان نامید. البته این جنگ نه در بیست و سوم خرداد بلکه سالها پیشتر آغاز شده و در سوم تیر نیز پایان نیافت و همچنان در جریان است و تا رسیدن به موازنه‌ای پایدار معرکه‌های دشوار در راه است.

پ. ن. دوم: استفاده از تعبیراتی چون توحش، بربریت، جنون آمیز و امثال آنها در توصیف رفتار اسرائیل نه از سر نفرت و به قصد ناسزاست و نه چندان مبالغه‌آمیز. راهبردسازان اسرائیل در گذشته و حال به اعتراف خود ترجیح داده‌اند چنان رفتار کنند تا چنین در نظر آیند. علاوه بر آن که اگر بنیاد مدنیت را بر اخلاق و قانون استوار بدانیم، اسرائیل که بنیاد خود را بر نقض قواعد اخلاق و قوانین شناخته شده نهاده خارج از دایرۀ مدنیت حتی به معنای متعارف امروزین در فرهنگ غربی است. از همین روست که افکار عمومی مردم دنیا، به رغم جریده‌روی ریاکارانۀ دولتها، با مشاهدۀ چهرۀ عریان و مکشوف اسرائیل یکباره از آن متنفر شده‌.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا