حسام الدین آشنا: به امثال من اطمینان دهید که حرفمان پخش میشود!

متن گفتوگوی حسام الدین آشنا، مشاور حسن روحانی در دوران ریاست جمهوری، با برنامه “راهبرد” شبکه یک صداوسیما، در پی میآید:
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم. خانمها، آقایان، هموطنان عزیزم؛ سلام، وقتتون بخیر. خوش آمدید به “راهبرد”. یکی از مهمترین موضوعاتی که دشمن در جنگ تحمیلی اخیر در دستور کار خود قرار داده، موضوع “عملیات روانی” است. ما در این برنامه، در گفتوگو با کارشناسان متخصص، قصد داریم به چگونگی و شیوههای اعمالشده توسط دشمن در این حوزه بپردازیم. همچنین، درباره راهبردهای اساسی که باید در دستور کار همه مردم ایران قرار گیرد تا در این جنگ روانی نیز پیروز باشند، صحبت خواهیم کرد. پس با ما در “راهبرد” همراه باشید.
ما اگر تهدید شویم، تهدید میکنیم. اگر این تهدید را عملی کنند، ما نیز تهدید را عملی خواهیم کرد. اگر به امنیت ملت ما تعرض کنند، ما هم به امنیت آنها تعرض خواهیم کرد. این رفتاری است که از قرآن آموختهایم و وظیفهای است که بر عهده ماست.
در این بخش از برنامه “راهبرد”، با جناب آقای دکتر آشنا، استاد محترم سیاستگذاری فرهنگی و ارتباطی در دانشگاه امام صادق (ع) و رئیس اسبق مرکز بررسیهای راهبردی ریاست جمهوری کشورمان، گفتوگو میکنم که امروز میهمان من در “راهبرد” هستند. لطفاً ما را همراهی بفرمایید.
مجری:
آقای دکتر، سلام بر جنابعالی. خیلی خوش آمدید.
حسام الدین آشنا:
متشکرم از لطفتان. خوشحالم که در این برنامه شرکت میکنم.
مجری:
سپاسگزارم. آقای دکتر آشنا، یکی از مهمترین موضوعاتی که به نظر میآید پس از رخداد اخیر و حمله رژیم صهیونیستی به سرزمین عزیزمان باید به آن توجه کنیم، هدف قرار دادن افکار عمومی جامعه و بهطور مشخص، امنیت روانی مردم بوده است. در این زمینه، صحنه را چطور ارزیابی میکنید؟ وضعیت را چگونه میبینید و چه اقداماتی صورت گرفته است؟
حسام الدین آشنا:
تشکر میکنم از سؤالتان. اجازه میخواهم پیش از این، سؤالی مطرح کنم: ما اینجا نشستهایم چهکار کنیم؟
مجری:
ببینید آقای دکتر آشنا، به نظرم اتفاقاً سؤال خوبی است که مخاطبان محترم ما هم با این موضوع، بدون پردهپوشی، آشنا شوند. ما “راهبرد” را در دستور کار رسانه ملی و شبکه سه سیما قرار دادهایم تا همه دوستانی که اهل فضل و دانش هستند و در عین حال مدعیاند صحبتی با مردم دارند – فرقی نمیکند از کدام جناح یا کسانی که ادعای استقلال در سیاستورزی دارند – بیایند و در این شرایط، درباره این مسئله ملی با مردم حرف بزنند. اگر حرفی دارند، بگویند و اگر کسی حرفی ندارد، به نظر من اینجا میتواند ترازوی خوبی باشد و سنجش مناسبی از سوی مردم صورت میگیرد که ببینند چه کسانی در چه جایگاهی قرار دارند. “راهبرد”، راهبرد مردم است. ما در شرایط خاص ملی قرار داریم.
حسام الدین آشنا:
پس شما میتوانید به من و امثال من اطمینان بدهید که این برنامهای است که کسانی که میتوانند در سطح ملی با مردم و مسئولان کشور حرف بزنند، اگر حرفی دارند، بزنند و مطمئن باشند که حرفشان حداقل پخش میشود، حتی اگر شنیده نشود؟
مجری:
یقیناً این اتفاق خواهد افتاد. اما آقای دکتر، شما حتماً درک میکنید که ما در شرایطی هستیم که اگر خدایناکرده کسانی که اینجا حاضر و ظاهر میشوند، خلاف موضوع اصلی برنامه ما – یعنی امنیت روانی جامعه – و همسو با دشمن بخواهند محتواپردازی و رسانهپردازی کنند و این فضا را بستری برای خودشان در نظر بگیرند، بدیهی است که مصلحت کشور این نیست که ما چنین کاری انجام دهیم. اما قطعاً به نظر میآید اینجا جایگاه خوبی برای گفتوگو با مردم و مسئولین و حفظ انسجام بیشتر ملی است.
حسام الدین آشنا:
آقای مهدیقلی، تشخیص این با کیست؟
مجری:
ببینید آقای دکتر آشنا، شما خودتان با این حوزه آشنا هستید. من نه از این جناح هستم و نه از آن جناح. با رؤسای جمهور مختلف، رؤسای مجالس و سیاسیون کشور و نمایندگان گوناگون گفتوگو کردهام. شما روحیه این عضو کوچک خانواده بزرگ رسانه ملی را به طور مشخص میشناسید؛ اهل پردهپوشی و سانسور نیستیم، اما باید یک درک عمیقی هم داشته باشیم از اینکه کشور در شرایط بسیار حساسی قرار دارد. الان وقت نقد کردن مطالبات گذشته و بهرهبرداری، یا به بیان دقیقتر، سوءاستفاده از شرایط نیست. ما امروز در شرایط تهاجم به امنیت سرزمینمان قرار داریم. تشخیص این موضوع یقیناً با سیاستگذاران و مسئولان رسانه است، اما به نظرم قبل از اینکه این مقام تشخیص را به سیاستگذاران مسئول رسانه واگذار کنیم، باید مسئولیت حرفهایشان را به خود مهمانان برنامه واگذار کرد. آنها باید مسئولیت آنچه را که اکنون در مقابل ملت ایران مینشینند و میگویند، بپذیرند. این یک واقعیت است.
حسام الدین آشنا:
شرایط خاص کشور باعث شده که صداوسیما باور کند میتواند فضای خود را بازتر کند. و طبیعتاً، افرادی که فعالیت سیاسی انجام میدهند یا میخواهند کار تخصصیشان را در تلویزیون ارائه کنند، باید به این اقناع رسیده باشند که امکان ارائه نظراتشان در سیما وجود دارد. برای من، این یک مثال و یک تجربه خواهد بود؛ بعد از اینکه این اتفاق افتاد، ببینیم چقدر از آن قابل پخش بوده و چقدر میتوان به مردم و دیگران توصیه کرد که برنامههای شما را با باور ببینند. آقای مهدیقلی، این گفتوگوی دوسهدقیقهای که اکنون با هم داشتیم، بخش بسیار مهمی از چارچوبی است که باید برای کشور در شرایط جنگ ترسیم شود. یعنی کاری که دشمن انجام میدهد این است که به شما بهعنوان رسانه بگوید که بیننده ندارید، به من بهعنوان کارشناس بگوید که تو جایی در رسانه ملیات نداری، و به مردم بگوید که این تلویزیون ارزش دیدن ندارد و نمیتوان به آن اعتماد کرد. به سیاستگذاران ملی کشور هم بگوید که این ابزار از کار افتاده و فایدهای ندارد. این بخش بسیار مهمی از “جنگ شناختی” است که یک دشمن باید برای دشمنش در سطح ملی و در کشور هدف طراحی کند. کاری که الان دارد انجام میدهد این است که شما امروز باید بهعنوان مخاطب و کاربر تصمیم بگیرید که تسلیم “لشکر رسانهای فارسیزبان اسرائیل” شوید، به بیبیسی اعتماد کنید، به یورونیوز فارسی که در حال راهاندازی است گوش کنید، به VOA که تعطیل شده بود و دوباره فعال شده توجه کنید، یا به رسانه ملی و پلتفرمهای داخلیتان اعتماد کنید. این مسئله اصلی است. تمام موشکهایی که ایران شلیک میکند، تمام موشکهایی که او شلیک میکند—موارد زمین به زمین ایران و هوا به زمین دشمن—عملاً و علناً روی افکار عمومی کشور مقابل و کشور ما مینشیند یا نمینشیند. به تعبیری، اگر نظام پدافند نظامی ما به هر دلیلی دچار ضعف شده باشد، پدافند شناختی ما نباید دچار ضعف شود. این سازمان، پدافند و آفند شناختی ما را سامان میدهد. این را باید سازمان صداوسیما، مردم، مسئولان عالی نظام و نظامیان قبول کنند. منظور من این است آقای مهدیقلی که سازمان، آن ساختمانی نیست که شیشههایش ضربه خورد. سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی یا بر قلبها و اذهان مردم ایران نفوذ دارد یا اینکه واقعاً شیشههایش شکسته است. یک صحنه از تمام آن حادثه کافی بود تا بخش مهمی از اعتبار سازمان صداوسیما جبران شود؛ آن صحنه حماسی خانم امامی. اما این کافی است؟ لازم بود، اما کافی نیست. وقتی کافی است که مردم خودشان را در سازمان صداوسیما و رسانه ملیشان ببینند. یعنی “ملیتر شدن رسانه ملی” شرط اعتماد عموم مردم به این رسانه است. مردم ایران چه کسانی هستند؟ بخش قابل توجهی از آنها در سختترین شرایط در نمازهای جمعه سراسر کشور حرفشان را زدند. در شرایطی آمدند که احتمال بمباران بالا بود. در شرایطی که بیشترین فشار اقتصادی، معیشتی، امنیتی و فشار بر سلامت مردم وجود دارد، آمدند تا بگویند “ما هستیم”. این مردم احترام میخواهند. باید به کسانی که در این شرایط به نماز جمعه آمدند، احترام گذاشت و از آنها قدردانی کرد. قدردانی ما نسبت به آنها چیست؟ سازمان صداوسیما باید زندگی این آدمها را نشان دهد. نشان دهد که اینها از برجهای قیطریه و الهیه نیامده بودند. اینها از کوچههای تنگ و تاریک شهرها و جنوب شهرها آمده بودند. اینها همان “کوخنشینانی” بودند که امام گفت من همه دنیا را با اینها عوض نمیکنم. الان سر ماه، حقوق اینها مهم است، بیمهشان مهم است، بن معیشتیشان مهم است. دولت اولویت اولش را به اینها داد، یعنی تمام پرداختهایش را انجام داد. دولت، دولتی است که مراقب بود تا آخرین ریال خرید تضمینی گندم را زودتر از موعد در این شرایط سخت انجام دهد؛ این یعنی احترام. ملت ایران همه به نماز جمعه نیامدند، اما آیا اینها ملت ایران نیستند؟ چرا. آقای مهدیقلی، ملت ایران آن دختری است که به قول حضرت آقا ممکن است کمحجاب باشد، اما جلوی دوربین برای ایران خوانده و میگوید “من ایرانیام، هر کجا که باشم”. ایرانی، آن کسی است که زندان بوده و محکومیت داشته و علیرغم اینکه ناراضی و گلهمند است، میگوید “امروز بحث ایران است”. ایرانی، آن ایرانی خارج از کشور است که علیرغم اینکه برایش پروندهسازی شده بود و از کشور خارج شده بود و حتی مالش را از کشور خارج کرده، اما میگوید “دلم پیش ایران است”. ما باید فهممان را از جمهوری اسلامی ایران بالا ببریم. هم “جمهوری” است، هم “اسلامی” است و هم “ایرانی”. خیانت را کسانی کردند که این سه را در مقابل هم قرار دادند. و امروز یک فرصت دوباره است که اینها را با هم ببینیم.
مجری:
آقای دکتر آشنا، اولاً من ارج مینهم به این چشمان تَر شما در مقابل دیدگان میلیونها بیننده که اینگونه برای نام ایران و سربلندی ایرانی بر گونههایتان جاری میشود. اشکهای شما برایم بسیار ارزشمند است. سکوت کردم چون فکر میکردم آنچه در پاسخ باید بیان میکردم، در کلام شما مستتر بود. به نظر من، رسانه ملی این روزها سعه صدر خود را نشان میدهد و باید بهتر از این نیز نشان دهد. این بحث بسیار جدی است. حضور افرادی از جناحهای مختلف و با سلایق گوناگون سیاسی که امروز حرفی برای گفتن دارند، راهبرد ماست و ما در حال انجام این کار هستیم. اما آنچه در فرمایش شما و در آن پاسخ نهفته بود و تا اینجای کار، من را متمرکز به کلام شما کرد، همین “عمق جانی” بودن کلمه “ایران و ایرانی” است. آقای دکتر، ما با یک واقعیت انکارناپذیر مواجه هستیم: آنها آمدهاند تا اتفاقاً این تفکیک را انجام دهند. من خواهش کردم آقای دکتر آشنا در برنامه “راهبرد” حاضر شوند؛ بهعنوان شخصی که سالهاست در حوزه سیاستگذاری فرهنگی و ارتباطی تجربه دارد، سالهاست در عرصه رسانه حرفی برای گفتن دارد و در دانشگاه تدریس میکند، امروز بیایند و این موضوع را برای ما تشریح کنند. این یک اتفاق نیست آقای دکتر، یک فکر و یک راهبردی است که طراحی شده است. من از دوستانم که پشت صحنه برنامه را صحنهگردانی میکنند، نمایندگی میکنم. آقای دکتر، بیشتر برایمان از مردم ایران و آنچه دشمن هدف قرار داده بگویید و از اینکه ما چه باید بکنیم. بخشی از مسئولیت با رسانه ملی است و بخش دیگر با دستگاههای متولی و مسئولان مختلف.
حسام الدین آشنا:
ببینید، وقتی شما به بخش رسمی عملیات دشمن توجه میکنید، متوجه میشوید که با یک امر سهبخشی مواجه هستید. به آن “تریسی” (C3) میگفتند: Command, Control, Communication (فرماندهی، کنترل، ارتباط). این قبلاً در سلسلهمراتب نظامی کاملاً معنا داشت و بخش “کامیونیکیشن” (Communication) عمدتاً به ارتباطات نظامی مربوط میشد؛ یعنی کسی باید فرمان دهد، این فرمان باید هم ترمز داشته باشد، هم کلاژ و هم گاز، یعنی بتواند جریانش را کنترل کند، و بین فرماندهی و نیروها هم باید یک سیستم ارتباطی امن وجود داشته باشد. این “تریسی” شناخته شده بود. امروز این مفهوم به “تریسی” دیگری، یعنی “کانتر، کانتنت، کنترل، کامند” (Counter, Content, Control, Command) تحول پیدا کرده است. به این معنا که نظام فرماندهی، محتوای پیامها را کنترل میکند. فرماندهی سیاسی، فرماندهی نظامی و فرماندهی شناختی از یک نقطه کنترل میشود. یعنی همان کسی که دستور اجرای عملیات نظامی را صادر میکند، همان دستور اجرای عملیات روانی را هم میدهد. وزندهی به این پارههای عملیاتی به گونهای است که وزن عملیات روانی کمتر از وزن عملیات نظامی نیست. معنایش این است آقای مهدیقلی عزیز، F-35 نظامی، F-35 ارتباطی هم دارد. جریان پیجرهای حزبالله، جریان عملیات روانی را هم کنار خود داشته است. حالا وقتی ما با چنین ارتش مجهز به مدیریت محتوایی روبهرو هستیم، باید آن را بشناسیم.
اولین کاری که آنها کردند، جدا کردن “جمهوری اسلامی ایران” به مثابه یک نظام رسمی از واقعیت سیاسی خودش و تبدیل کردن آن به “رژیم” بود. “رژیم جمهوری اسلامی” در مقابل “نظام جمهوری اسلامی” شکاف ایجاد کرد. یعنی گفتند این نظام نیست، این رژیم است. رژیم هر چیزی میتواند باشد، یعنی خواستند مشروعیت سیاسیاش را بگیرند.
گام بسیار مهم دومی که برداشتند، این بود که گفتند “جمهوری اسلامی، ایران ندارد”. اگر در تمام اینترنشنال نگاه و دقت کنید، یک بار واژه “جمهوری اسلامی ایران” به کار نخواهد رفت. آنها تقابل میان “جمهوری اسلامی” و “ایران” را درست کردند، یعنی “ما جمهوری اسلامی را میزنیم، ایران را نمیزنیم”. جواب بسیار مهمی که آقای دکتر محمد فاضلی به این ایده دادند، این بود که از زمان قاجار، هرچه از ایران جدا شده، از نظامش جدا نشده، بلکه از ایران جدا شده است. وقتی بحرین جدا شد، وقتی هرات جدا شد، وقتی شهرهایی در شمال کشور جدا شدند، اینها از قاجار جدا نشدند، بلکه از ایران جدا شدند. تفکیک نظام سیاسی از کشور، خودش یک عملیات خائنانه روانی است.
سومین کاری که از نظر من انجام دادند، “ایرانزدایی از ایرانی” است. یعنی اگر من دارم رشت را میزنم، یک جای نظامی را میزنم، ولی خب یک عده هم کشته میشوند. به آن “تلفات جانبی” میگویند. این تلفات جانبی، شروع یک سلسله عملیاتی است که بعداً همین “جانبیها” اصلی میشوند. اتفاقی که در غزه، جنوب لبنان و ضاحیه افتاد، یعنی “عادیسازی کشتن مردم عادی”. عادیسازی کشتن مردم عادی به اسم اینکه “ما گفتیم تخلیه کنید، خب نمیخواستید تخلیه نمیکردید”. یعنی لیاقت کشته شدن دارید، یعنی مستحق کشته شدن هستید. این دارد با ذهن شما بازی میکند. میگوید “منطقه ۱۸ را تخلیه کنید”. منطقه ۱۸ یعنی ۳۰۰ هزار نفر و ۱۵ دقیقه هم وقت دارید. یعنی کجا بروم؟ معنایش این است که اصل برای من کشتن شماست و دنبال بهانه میگردم. دنبال این هستم که اگر گفتند “چرا کشتی؟” بگویم “من هشدار تخلیه دادم”. پس من این سه مرحله را کمی باز کردم تا روشن باشد که او چه میکند.
مسئله بعدی که از نظر من فوقالعاده مهم است، این است که به شما بگوید “همه مسئولان شما فاسد هستند”. پروژه “فاسدنمایی مسئولان کشور” یک پروژه بسیار پیچیده است. تلاش برای اینکه بگوییم همه فاسدند، همه دزدند، همه خائناند، برای این است که ملت ایران احساس کند “پس چه کسی بالای سر ماست؟” و “ما چه اعتمادی داریم؟”. ببینید، شما الان همینجا نشستهاید و با من مصاحبه میکنید، به چه چیزهایی اعتماد کردهاید که اینجا نشستهاید؟. شما اعتماد کردهاید که دوربین کار میکند، صدا کار میکند، نور کار میکند، سردبیر برنامه کارش را انجام میدهد، کارگردان، تهیهکننده؛ همه اینها دارند کارشان را میکنند تا ما دو نفر بنشینیم و با هم حرف بزنیم. به هر کدام از اینها که اعتماد نداشته باشید، جریان مختل میشود. او در “زنجیره اعتماد” شروع به اخلال کرده است. کسانی هم در داخل به او کمک کردهاند؛ برخی به اشتباه و برخی با نیت خوب، ممکن است من هم کمک کرده باشم. اما مسئله این است که وقتی اعتماد سلب شود، اعتماد به سه چیز سلب میشود:
- اعتماد به اینکه “این اصلاً میداند دارد چهکار میکند؟”؛ شما به دانشش تردید میکنید.
- اعتماد به اینکه “این اصلاً میخواهد کاری بکند؟”؛ به ارادهاش تردید میکنید.
- اعتماد به اینکه “میتواند کاری کند؟”؛ به تواناییاش و در کل به صلاحیتش تردید میکنید.
این دیگر قابلیت و لیاقت اداره کشور است. عین همین کار را با نیروهای مسلح کردند؛ یعنی اینکه نیروهای مسلح یک کشور را به اصطلاح “پادگفتمان” تبدیل کنند، یعنی آنها را به “نظامیان در مقابل مردم” تبدیل کنند. اصطلاح “نیروی سرکوب” را چه کسی ساخت؟ این نیروها از جان خود شما تشکیل شدهاند و برای حفاظت از خودتان هستند. حالا به چنین روزهایی میرسیم. در چنین روزهایی، شما به حمایت صددرصدی ملت از نیروهای مسلح احتیاج دارید، غیر از این است؟ و از آن طرف میبینید آن کسی که ایستاده کیست. آن نیروی مسلح [و] ملت است: “ملت فدای ارتش، ارتش فدای ملت”. این شوخی که نبوده. “سپاه فدای ملت، ملت فدای سپاه”. امام که فرمود “اگر سپاه نبود، کشور نبود”، این شوخی نیست. اینها الان معلوم میشود. الان شما فکر میکنید اگر ما نیروی هوافضای سپاه را به این قدرت نداشتیم، خاک ایران را به توبره میکشیدند؟ آقای دکتر، تعارف ندارد. ملت ما امروز اتفاقاً من میخواهم بگویم تازه باید یک قدم محکمتر برداریم و بگوییم: “اگر کم هزینه دفاعی کردیم، باید پاسخگو باشیم.”
مجری:
درود بر شما. ببینید آقای دکتر، ما یک عمر، و واقعاً یک عمر است، یعنی حدود ۳۶-۳۷ سال پس از پایان دفاع مقدس، دوباره درگیر یک جنگ تحمیلی شدهایم. در گذشته زد و خوردها، تهدیدها و اتفاقات مقطعی وجود داشت، اما این تهدید و تعرض مستقیم که اکنون چند روزی است ادامه دارد، پدیدهای نو پس از دفاع مقدس است. امروز ما تازه معنای برخی چیزها را میفهمیم و باید بازگردیم به این سؤال که آیا آن نقدها و مطالبات گذشتهمان درست بود؟ آیا برداشتمان صحیح بود؟ امروز فرصت بررسی این مسائل و در عین حال یک بازآفرینی است. من در گفتوگو با مقامات سیاسی کشور، در این چند روز یک نکته را مکرراً تکرار کردهام و عاجزانه خواهش میکنم که به آن توجه شود: “قدر این ذخیره فرهنگی-اجتماعی که برای ما ایجاد شده را بدانید.” قدر این وحدتی که امروز بین همه ایجاد شده و میتواند موتور پیشران پیشرفت عالی کشور در همه عرصهها باشد را بدانیم. یک اتفاقی در حال رقم خوردن است که خوب نیست؛ جنگ بسیار مذموم و تلخ است و کشتار انسانها در هر کجایی که باشد، خوب نیست. اما اولاً ما آغازکننده نبودیم، ما پاسخدهنده هستیم. غیر از این بحث روایت، نکته دوم این است که یک انسجام بیبدیلی ایجاد شده است؛ این را حفظ کنیم. بس است این دعواهای غیرضروری. بحث آن چیزی که سبب شده است امروز ما واقعاً به گذشته برگردیم و بگوییم چرا در آنجا نباید بیشتر هزینه میکردیم و… و مسائلی که شما در ادامه برای ما خواهید گفت. اتفاقاً ما از حضور آقای دکتر آشنا چنین توقعی داریم؛ بررسی موشکافانه عملکرد دستگاه عملیات روانی دشمن و آنچه افکار عمومی را هدف قرار داده است.
مجری (ادامه میدهد):
(توجه: بخش زیر را به عنوان ادامه صحبتهای مجری و مقدمهای برای بخش بعدی در نظر میگیریم)
شما [مخاطبان] برنامه “راهبرد” را از رسانه ملی و شبکه سه سیما دنبال میکنید. گفتوگو میکنم با آقای دکتر آشنا، استاد محترم سیاستگذاری فرهنگی و ارتباطی دانشگاه امام صادق (ع). فکر میکنم مباحثی که تا الان مطرح شده، حتماً مورد توجه شما دوستان عزیز بیننده قرار خواهد گرفت، چرا که در جهت آن چیزی است که شما بهعنوان یک راهبرد اساسی این روزها به ما یاد میدهید. شما به همه ما در هر دستگاهی یاد میدهید که باید انسجام داشته باشیم، وحدت داشته باشیم و متحد باشیم برای حفظ ایران بزرگ اسلامی. ما هم انشاءالله در جهت راهبرد شما سربازان خوبی باشیم.
آقای دکتر آشنا، به بررسی آنچه دشمن انجام میدهد و آنچه تا الان هدف قرار داده بود، پرداختیم. اینکه چقدر محقق شد یا نشد را واقعاً ارزیابی نکردیم، اما به نظرم میآید مهمتر از این اندازهگیری، این است که بگوییم “چه کار باید بکنیم؟”. ما در چنین شرایطی باید چهکار کنیم؟ من میگویم مردم واقعاً چیزهایی را به ما یاد دادند. این حضور در صحنه، که شما نماز جمعه را مثال زدید و تشییع شهدای ما در این چند روز در شهرستانهای مختلف که انجام شد، برای ما بسیار جالب توجه بود. آقای دکتر، رفتارهایی را میبینیم؛ مثلاً حضور مردم برای آرامشبخشی در جاهای مختلف، در صفوف پمپ بنزین. آقای دکتر شاکری در یکی از برنامهها مثال زدند که وقتی لوله آب در منطقه تجریش مورد تعرض قرار گرفت و ترکید، مردم سعی میکردند آرام رانندگی کنند که حداقل آب پاشیده نشود، به هم لبخند میزدند و… اتفاقاتی را مردم مدیریت میکنند که ما باید یاد بگیریم. خب این بخشی است که در بدنه و لایههای مختلف جامعه اتفاق میافتد، اما آن فرماندهی واحد باید در مقابل این جنگ روانی که دشمن در پیش گرفته، چهکار کند؟
حسام الدین آشنا:
خیلی متشکرم. من در بخش قبلی اشاره کردم که نظام کنترل محتوا و فرماندهی کنترل محتوا در عملیات روانی در دنیای امروز کاملاً شناخته شده است و حالا میخواهم اشاره کنم که اگر ما در جمهوری اسلامی بخواهیم همین مسیر را طی کنیم، در بخش فرماندهی نیروها و پیامهای داخلی خود، نیازمند ایجاد یک نظام واحد فرماندهی عملیات روانی “تثبیتی و ایجابی” برای کشور هستیم. جایگاه این فرماندهی قاعدتاً در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی است که در زمان جنگ، مسئولیت هماهنگی بخشهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را با بخش نظامی بر عهده دارد. من میخواهم خواهش کنم که همه توجه داشته باشیم که چنین فرماندهیای باید قدرتی در حد فرماندهی نظامی و سیاسی داشته باشد.
مهمترین کاری که این فرماندهی باید انجام دهد، رسیدن به هفت هدف مشخص است که اگر اجازه دهید، آنها را یک به یک از روی متن ذکر میکنم. اولین کار، “تثبیت روایت رسمی و مشروعیت فرماندهی کشور” است. یعنی باید بپذیریم که نظام جمهوری اسلامی از طرف ملت ایران وارد جنگ شده است. نه به خاطر خواسته عدهای یا هوس کسی یا کوتاهی افراد. ببینید، در آن طرف چه اتفاقی افتاد: جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا بهصورت غیرمستقیم وارد مذاکراتی شده بودند که شش دور پیگیری شده بود و داشت به سرانجام میرسید. در همین حین، کابینه بنیامین نتانیاهو در آستانه فروپاشی و سقوط بود و نتانیاهو برای نجات خودش عملاً یک جنگ را به منطقه و شاید جهان تحمیل کرد. ما باید بهجای اینکه کشور و مسئولان نظام خود را به کوتاهی، نادانی یا ناتوانی متهم کنیم، طرف دشمن را محکوم کنیم. این خیلی مهم است که ما این باور را بپذیریم که نظام ما وارد یک “جنگ مشروع” یا “دفاع مشروع” شده است. من به بعضی از دوستان گفتم و الان هم میگویم که ما در “دفاع مقدس ۲” هستیم، نه “عملیات وعده صادق ۳”. دو مفهوم: به کشور تجاوز شده و ما داریم از تمام موجودیت این کشور دفاع میکنیم. پس اولاً روایت رسمی باید وجود داشته باشد. این روایت رسمی باید تثبیت شود و مشروعیت فرماندهی این جنگ باید در تمام پیامهای ارتباطی که رسانههای مختلف ارسال میکنند، تقویت شود.
دومین هدف، “تقویت روحیه امید در مردم و نیروهای مسلح” است. اگر مردم یا نیروی مسلحی هیچ امیدی به پیروزی نداشته باشند، دلیلی برای جنگیدن وجود ندارد. امید به پیروزی بسیار مهم است. کاری که دشمن میکند این است که دادههای راست و دروغ را در اختیار جامعه بگذارد یا با تکرار و اصرار، به جامعه بباوراند که امکان پیروزی برای طرف خودی وجود ندارد. ما باید برای مردم روشن کنیم که امکان پیروزی وجود دارد. مفهوم پیروزی نیز بسیار مهم است. من عرض میکنم که در فرهنگ استراتژیک مردم و راهبردی ایران، پیروزی به معنای نابودی دشمن نیست، برخلاف فرهنگ استراتژیک آمریکاییها و اسرائیلیها. “ناتوان کردن دشمن از ادامه حمله”، برای ما همیشه پیروزی بوده است. این یک مفهوم نسبی است، نه مطلق. ما در دفاع مقدس به این معنا پیروز شدیم؛ نه بغداد، بصره، نجف و کربلا را گرفتیم، اما جنگ به جایی رسید که صدام دیگر امکان پیروزی به معنای تصرف ایران را نداشت. یعنی اگر بتوانیم کاری کنیم که دشمن به اهداف اعلامشده خودش نرسد، ما پیروزیم. ما باید امید به پیروزی را در ملتمان حفظ کنیم و پیروزی امری نسبی است، نه مطلق.
سومین نکته، “پاسخ سریع و مؤثر به جنگ روانی دشمن” است. سامانه عملیات روانی ایجابی کشورمان باید بهگونهای باشد که هیچ ابهامی در ذهن مردم باقی نماند. شما نگاه کنید، کانالی تلگرامی به اسم “وحیدآنلاین” و “مملکت” دارید—من اسم اینها را میبرم تا ببینم شما سانسور میکنید یا نه. اینها کانالهای عملیات روانی دشمن هستند. اسمش “مملکت” است، اسمش “وحیدآنلاین” است، اما پشت آن یک نفر یا یک گروه نیست؛ پشت آن یک ساختمان چهارطبقه در تلآویو است. ظاهرش یک کانال تلگرامی است، اما کارش یک عملیات روانی بسیار دقیق و مؤثر است. کارش این است که “تبلیغات خاکستری و سیاه” دشمن را وارد اذهان جامعه ما کند. شما نگاه میکنید و میبینید که ارتش اسرائیل یک ویدیوی کوتاه منتشر کرده؛ یک چیز مبهمی است. کمی نگاه میکنید، به نظرتان یک لانچر است، بعد میبینید این لانچر رفت هوا. این میشود سند اسرائیل برای اینکه لانچرهای ما را زده است. چقدر طول میکشد تا شما بهعنوان یک کارشناس رسانه چنین کلیپی بسازید؟ بچههای تدوینگر در همین استودیو، شاید زیر ده دقیقه این کار را انجام دهند. اما این میشود سند، چون “وحیدآنلاین” آن را گذاشته است. شما تعداد زیادی ویدیوی زیر سی ثانیه میبینید که میگوید “آی یا ابوالفضل، زد!”. هرچه نگاه میکنید، چیزی از آن درنمیآید. از نظر یک آدم ساده، این یک خانم یا آقایی بوده که دوربینش روشن بوده و چیزی ضبط کرده، اما واقعیت این است که این یک اجرا است. وقتی دوربین روشن است و اصابت را میگیرد، این صد درصد با برنامهریزی است. این تبلیغات جنگی دشمن است. حرف من این است که کسی که شلیک میکند، با کسی که فیلمبرداری میکند و کسی که پخش میکند، یک تیم هستند. ما باید بتوانیم با سرعت پاسخ روانی بدهیم. یعنی هر گزارش اینترنشنال، هر پست “وحیدآنلاین” و هر شبنامه پاسخ میخواهد. گاهی ما میگوییم اینترنت را میبندیم و “آش با جایش تعطیل شد”، امیدوارم حل شود، ولی جدی نگیرید! چرا؟ برای اینکه امروز شما میتوانید در خانهتان اینترنشنال نگاه کنید یا نه؟ وقتی اینترنت را میبندید، یعنی کل مردم را به استقبال اینترنشنال فرستادهاید، چون نتوانستید پارازیت بیندازید. وقتی کل اینترنت را میبندید، معنایش این است که امکان پدافند خودتان را بستهاید. چون او کانالهای مختلف برای ارائه دارد، اما شما کانالهای مختلف خودتان برای دفاع را بستهاید. لذا باید مدیریت کرد و پاسخهای سریع داد.
بند بعدی، “نمایش انسجام ملی و وحدت اقوام و مذاهب” است. شما سخنرانی مولوی عبدالحمید در زاهدان را در دفاع از کشور ببینید. آیا سخنرانی مولوی عبدالحمید باید بیست بار در تلویزیون پخش شود یا نه؟ از نظر من باید پخش شود. همه کسانی که در کشور بهعنوان ناراضی یا دگراندیش هستند، اگر کسی از ملت، حاکمیت یا ایران دفاع میکند، چه در داخل و چه در خارج، باید در تلویزیون ایران دیده شود. به این معنا، دفاع عبدالکریم سروش از جمهوری اسلامی ایران باید از طریق تلویزیون ایران دیده شود. علتش این است که او وقتی میآید و جلوی دوربین حرف میزند، یعنی دارد “هزینه” میکند؛ این هزینه باید اینجا جواب داده شود. از این بدهبستانی که شما با آدمهایی که از شما ناراضی هستند میکنید، چتر شما گستردهتر میشود. داستان آن قارچ زیر باران که حیوانات کوچک مختلف زیرش میرفتند و هرچه باران میآمد، قارچ بزرگتر میشد و حیوانات بیشتری زیرش جا میگرفتند را خواندهاید؛ این همان داستان است. یعنی در شرایط سخت، صفها جدا میشوند. ممکن است گله داشته باشند، اما پای ایران ایستادهاند.
نکته بعدی، “الگوسازی از قهرمانان گمنام و ناشناخته” است. مردم ایران شهید حاجیزاده و شهید باقری را میشناسند، اما خیلیهای دیگر هستند که دیده نشدهاند. شاید این حرف تندی باشد، ولی ما باید شهدای بمبارانها و اتفاقات را همانطور که بودند نشان دهیم تا همه مردم بدانند ایرانیها “عدد” نیستند، ایرانیها “انسان” هستند. ممکن است در روزهای آینده تعداد شهدا افزایش پیدا کند؛ ما نباید از شهدا “انسانزدایی” یا “چهرهزدایی” کنیم.
مجری:
یک نکتهای گفتید که من چند روز است به آن فکر میکنم. آنچه نباید اتفاق بیفتد این است که ما مثل زمان کرونا، آمار اعلام کنیم و بگوییم این تعداد را امروز از دست دادیم. این “آمارسازی” و “عددسازی” است. هر یک قطره خون ایرانی باید پاسخی سخت داشته باشد. باید فریاد زده شود که “اینجا ایران است”. دشمن باید متوجه باشد که با یک سرزمین تمدنی وارد رویارویی شده و قطعاً شکست میخورد. ما وظیفه داریم هر کدام از ما این موضوع را در یک پویش جدی ملی به نمایش بگذاریم. آقای دکتر آشنا، به نظر من اینکه “ایرانیها عدد نیستند” نکته بسیار قابل تأملی است. تمام حرفهای شما قابل تأمل است، نمیخواهم ارزشگذاری کنم، اما این نکته مهمی است که نباید عادت کنیم. اتفاقاً راهبرد دشمن این است که جنگ را عادیسازی کند، بمباران را عادیسازی کند و تلفات را عادیسازی کند.
حسام الدین آشنا:
خیلی متشکرم از اینکه تحمل کردید.
مجری:
اختیار دارید آقای دکتر. خیلی متشکرم از حضور شما در برنامه “راهبرد”. حضورتان بسیار مؤثر و انشاءالله کاربردی بوده و امیدوارم مورد توجه بینندگان ما قرار گرفته باشد. قبل از اینکه من کلام پایانی را عرض کنم، خواهش میکنم شما، شاید در یک دقیقه یا کمتر از یک دقیقه، مستقیم با مخاطبان عزیز رسانه ملی و مردم عزیز ایران، آنچه در دل دارید را بیان کنید.
حسام الدین آشنا:
من مدتی پیش مطلبی در مورد “لیبی نباشید” نوشتم و توضیح دادم که “لیبی نخواهیم شد”. حالا میخواهم بگویم چرا ایران لیبی نمیشود. ایران لیبی نمیشود چون شما مردم هستید. ایران لیبی نمیشود چون شما انقلاب کردید، شما “جمهوریت” را در مقابل “سلطنت” به ایران آوردید. شما پای جنگ ایستادید. شما بودید که در انتخابهای مختلف نظر خودتان را تثبیت کردید و شما هستید که امروز تصمیم میگیرید با همه گلایههایی که از مسئولان دارید و با همه نارضایتیهایی که وجود دارد، سر سفره خانگی خودتان بنشینید و در خانه خودتان زندگی کنید، یا اینکه کشور را به کسانی بسپارید که نه آنها را میشناسید، نه به آنها اعتماد دارید و نه تجربه موفقی در کشورهای دیگر داشتهاند. کسانی که جمهوری اسلامی ایران را تهدید میکنند، دلشان نه برای “جمهوریت” ما سوخته، نه برای “اسلامیت” ما و نه برای “ایرانیت” ما. ستون خیمهای به اسم جمهوری اسلامی ایران، عمود خیمهای به اسم جمهوری اسلامی ایران، مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قواست. امروز اگر همه ما هستیم، به خاطر وجود نازنین آن فرمانده است. همه کسانی که خودشان را مدیون ایران و مدیون جمهوری اسلامی ایران میدانند، باید در اطاعت از فرامین ایشان پیشقدم باشند.
مجری:
متشکرم آقای دکتر آشنا. سپاسگزارم از حضور شما. بله، گفتوگو کردم با آقای دکتر آشنا، استاد محترم دانشگاه و رئیس اسبق مرکز راهبردی ریاست جمهوری کشورمان. مباحثی که مطرح شد، به نظر میآید مباحث جدیای هستند که این روزها بیش از هر زمان دیگری لازم است به آنها توجه کنیم و انشاءالله راهبرد اساسیمان را همچنان حفظ کنیم. ما به تبعیت از شما مردم که راهبردتان حفظ وحدت کلمه، انسجام و انشاءالله پیروزی نهایی است، هر جای ایران بزرگ اسلامی که هستید، بهترینها را برایتان آرزو دارم. پیروز باشید و پایدار. خدانگهدار. خیلی ممنون.
انتهای پیام
صحبت های اقای اشنا هم مانند دیگران بود چه چیز ایده جدیدی در ان یافتید؟