مهدی کرباسیان: توسعه ایران نیازمند اجماع ملی است | می‌شود هم کشوری مستقل داشت، هم مردمی مرفه!

سرویس اقتصادی، انصاف نیوز: مهدی کرباسیان تاکید می‌کند که چارچوب کلی حرکت کشور باید توسعه ایران باشد. می‌گوید باید بر سر مفهوم توسعه یک اجماع ملی ایجاد شود که حاصلش، ارتقا رفاه اهالی این کشور است. با ذکر مثال‌های مشخص، نشان می‌دهد توسعه به معنای تسلیم یا استحاله نیست.

آقای کرباسیان، شما چند بار به یک چارچوب کلی اشاره کردید که باید مبنای حرکت نظام تدبیر و حکمرانی باشد. این چارچوب چیست؟ قانون است، برنامه است، دستورالعمل‌های مشخص است یا…

مسیری که در  قانون اساسی پیش بینی شده، این است که سیاست‌های اصلی اداره کشور را رهبری تعیین می‌کنند که در مجمع تشخیص مصلحت تهیه شده است. در خود مجمع تشخیص هم شاهد رفتارهای چپ و راست بوده‌ایم اما در هر حال سیاست‌های کلی را تدوین می‌کند. این سیاست‌های کلی می‌شود مبنای قوانینی که مجلس تصویب می‌کند. ما مجلس سوم را داشته‌ایم، مجلس پنجم طور دیگری بود. بعد مجلس ششم را داشتیم. مجلس کنونی هم چند ماه بعد از این‌که به آقای همتی رای اعتماد داد، او را استیضاح و برکنار کرد. البته من نه انتقادی دارم و نه دفاع می‌کنم. می‌گویم مجلس در حوزه اقتصاد بیشتر سیاسی رفتار می‌کند تا کارشناسی.

بنابراین به نظر می‌رسد باید بر سر یک سری اصول به اجماع برسیم؛ اگر می‌گوییم سرمایه‌گذاری اصل است باید امنیت سرمایه‌گذار تامین شود. فردا یک سایت چیزی نوشت و کسی حرفی زد، نباید سرمایه‌گذار را به دادگاه کشاند بابت قصور. حتی مسئولان دولتی را نباید به دادگاه کشاند در حالی‌که الان یک پای مسئولان دولتی در دادگاه‌هاست. عمده‌شان هم به دلیل قصور دادگاهی شده‌اند و نه تقصیر.

من یادم است در مقطعی بحث سپرده‌گذاری ارزی مطرح شد. عده‌ای هم اعتماد کردند و رفتند سپرده ارزی باز کردند. مدتی بعد، مردم رفتند پول‌شان را پس بگیرند اما بانک مرکزی پول نداشت بنابراین گفتند نه! به قیمت آن‌روز به شما ریال می‌دهیم! نتیجه این رفتار این است که مردم دیگر اطمینان نمی‌کنند. حالا ببینید رفتار با یک سرمایه‌گذار خارجی چقدر حساس است و چقدر باید با ملاحظه و دقت باشد.

متاسفانه خروج سرمایه از کشور ساده و ورود سرمایه بسیار مشکل است.

نکته بعدی چابک‌کردن بروکراسی است. الان سرمایه‌گذار اسیر بروکراسی کشور و کارمندان است، در همه حوزه‌ها. در شهرداری، در وزارت اقتصاد، در وزارت صمت، در بانک مرکزی، در محیط زیست، در گمرک و بدتر از همه در بیمه و مالیات. ما باید بروکراسی را کوچک کنیم و به خدمت سرمایه‌گذار درآوریم.

سوم هم این‌که اقتدار دولت باید بازسازی شود. دولت در حوزه اقتصاد اقتدار پیشین را ندارد. اکثر بنگاه‌های بزرگ خصولتی شده‌اند و از دولت حرف‌شنوی ندارند.

من معتقدم اگر اجماعی برای توسعه و سرمایه‌گذاری ایجاد شود، این مسائل قابل حل خواهد بود.

۶ برنامه توسعه پیش از انقلاب و ۶ برنامه توسعه پس از انقلاب اجرا شده است و اکنون در حال اجرای برنامه هفتم توسعه هستیم. همه هم معترف هستند که جایگاه امروز ایران شایسته امکانات و استعدادهایش نیست. به نظر شما گیر کار کجاست؟ کشتی توسعه ایران را چه کسی باید راهبری کند تا نتیجه بگیریم؟

من بر اساس تجربیات خودم عرض می‌کنم که اصل موضوع، به باور و شعار کل حاکمیت بازمی‌گردد. اگر بگویید هدف توسعه ایران است یعنی رفاه مردم را اولویت می‌دهید. برای توسعه، سرمایه‌گذاری لازم است، برای سرمایه‌گذاری، امنیت لازم است. برای امنیت باید رابطه خوب با دنیا داشته باشید.

الان به هر دلیلی که بخواهید پولی با خارج از کشور جابه‌جا کنید، که اصل کار تولیدکننده‌ها و تجار است، سیستم بانکی‌تان حتی یک دلار هم نمی‌تواند جابه‌جا کند چون عضو FATF نیستید، چون سیستم مالی و بانکی‌تان توسط نهادهای بین‌المللی قفل شده است. نفت می‌فروشید، نفت مورد نیاز جهان است و به هر حال فروش می‌رود اما نمی‌توانید مستقیم بفروشید. باید مسیرش را عوض کنید، کشتی‌اش را عوض کنید. به همه کشورهای جهان نمی‌توانید نفت بفروشید. از همه کشورهای جهان نمی‌توانید کالا بخرید. باید غیرمستقیم عمل کنید. وقتی غیرمستقیم عمل می‌کنید، باید هزینه بیشتری بپردازید. همین عمل‌کردن از سیستم صرافی و پرداخت‌های غیرمستقیم و باواسطه، گاه تا ۱۴ درصد هزینه‌های مالی و قیمت تمام‌شده کالاهای‌تان را افزایش داده است.

به نظر می‌رسد که اول باید بر سر توسعه در کشور به اجماع برسیم و همه بر سر این موضوع توافق کنند که توسعه، یعنی رفاه ناشی از سرمایه‌گذاری هدف اول کشور است. اگر این اجماع حاصل شد، دیگر قوانین مجلس هم خارج از این چارچوب نخواهد بود.

این‌که گفتید برنامه ششم از اهدافش انحراف داشته، ناشی از همین نبودن اجماع بر سر مسیر کشور است. بدیهی است که نمایندگان مجلس به عنوان کسانی که از طرف مردم انتخاب شده‌اند، چه با ۴ درصد آرا چه با ۹۰ درصد آرا، منافع مردم و کشور را باید مدنظر قرار دهد اما نمایندگان مجلس با این‌که وضعیت کشور را می‌دانند، بعضا آرزوهای‌شان را به عنوان قانون تصویب می‌کنند. آمال و آرزو که قانون نمی‌شود، قانون باید با در نظر گرفتن امکان تحقق‌پذیری نوشته شود.

وقتی سالانه ۸ درصد برای رشد اقتصادی هدف‌گذاری می‌کنید اما سازوکارهای سرمایه‌گذاری و جذب سرمایه خارجی را نمی‌بینید، خب، شوخی کرده‌اید و آن رشد ۸ درصدی محقق نمی‌شود. الان ما بودجه را با کسری و عدم تعادل تصویب می‌کنیم. می‌دانیم تحریم داریم و درآمدها به این راحتی محقق نمی‌شود، اما می‌نویسیم و می‌گوییم باید به این هدف برسیم!

این البته مربوط به سال‌های اخیر نیست و چندین سال است که این‌طوری قانون نوشته‌ایم اما بعد از دوره جدید تحریم، طبیعتا فاصله بیشتر شده است.

به هر حال به نظر من با این شرایط و نوع روابط بین‌المللی، اهداف برنامه هفتم غیرواقعی است و ممکن نیست تحقق پیدا کند.

یک عده هم می‌گویند این چیزی که شما می‌گویید ممکن نیست؛ یعنی عادی‌شدن روابط ایران با جهان مستلزم تجدیدنظر در برخی شعارها و آرمان‌هاست و اگر این تجدیدنظر اتفاق بیافتد، جمهوری اسلامی تغییر ماهیت می‌دهد. ما نمی‌توانیم از جبهه مقاوت دست بشوییم، پس روابط‌مان با دنیا عادی نمی‌شود، پس تحریم‌ها رفع نمی‌شود. دچار این دور باطل هستیم…

کشورهای زیادی در دنیا هستند که اصول اعتقادی خود را حفظ کرده‌اند اما رشد اقتصادی بالایی دارند؛ من چند مثال می‌زنم برای‌تان. نمونه اول کشور چین است که نمونه بارزی‌ست. کشور چین کمونیست بوده و هست. الان حزب کمونیست بر آن حاکم است اما از مقطعی، چوئن‌لای و مائو برنامه جدیدی شروع کردند و دنگ شیائوپینگ ادامه‌اش داد؛ گفتند ضمن حفظ اصول مارکسیسم لنینیسم و مائوئیسم، جذب سرمایه خارجی و افزایش رفاه باید در دستور کار قرار بگیرد. خب، چین موفقیت‌های خیره‌کننده‌ای در این زمینه کسب کرده است.

کشور دیگری که به نظرم به ما نزدیک‌تر است، هندوستان است. هند تا چند سال پیش کشور بسیار بسته‌ای بود. شما در هند جنس خارجی نمی‌دیدید و اگر هم می‌دیدید، ان‌قدر گران بود که کسی نمی‌توانست خرید کند. ضمن این‌که آن ناسیونالیسم مشهور هندی هم مصرف کالای خارجی را ضدارزش می‌دانست. امروز شرایط هند کاملا تغییر کرده و جزو اقتصادهایی است که رشد بسیار بالایی را تجربه کرده است.

باز نمونه دیگر و نزدیک‌تر، ترکیه است. من اولین سفرم به ترکیه در سال ۱۳۶۰ بود؛ ما درگیر جنگ بودیم، بندر خرمشهر اشغال شده بود، بندرعباس نیمه‌کاره بود و چند جرثقیل بیشتر نداشت و… ما تصمیم گرفتیم مقداری از کالاهای مورد نیازمان را از طریق ترکیه وارد کنیم. من به خاطر دارم که برای تماس با تهران، سیستم مخابراتی ترکیه ظرفیت نداشت. می‌گفتند بین ۹ تا ۱۰ شب که به مخابرات ایتالیا متصل می‌شویم، می‌توانید با کشورتان تماس تلفنی بگیرید! این وضع مخابراتش در سال ۶۰ بود.

همان ایام من با ماشین تمام مسیر مرز بازرگان تا استانبول را بررسی کردم؛ جاده سمت ترکیه در مقایسه با جاده‌های ما افتضاح بود. در استانبول و حتی آنکارا، شاید یکی دو هتل خوب پیدا می‌کردید. وضع ترکیه واقعا بد بود اما تصمیم گرفتند که اقتصادشان را اصلاح کنند و امروز ترکیه یک قدرت اقتصادی قابل ملاحظه است. ممکن است شما رئیس‌جمهور کنونی ترکیه را دوست داشته باشید یا دوست نداشته باشید اما باور کرده‌اند که ترکیه اول و در همین مسیر هم قدم برداشتند و موفق هم شدند.

کشورهای زیادی هستند که اصول خود را حفظ کرده‌اند اما رشد اقتصادی هم داشته‌اند. شاید آخرین نمونه‌ای که بشود ذکر کرد، ویتنام است. ویتنام در ۱۰ سال گذشته همواره رشد اقتصادی بالای ۷ درصدی داشته و هنوز هم هیات‌های خارجی را به موزه هوشی‌مین می‌برند و جنایات امریکا را نشان می‌دهند اما بیشترین صادرات‌شان هم به امریکاست.

می‌خواهم بگویم می‌شود اصول را حفظ کرد، استقلال کشور را حفظ کرد اما رشد اقتصادی هم داشت به شرط آن‌که حاکمان ما، حاکمان ملی باشند که به لزوم توسعه ایران باور داشته باشند.

به نظر من کسانی که می‌گویند ارتباط با دنیا یعنی از بین رفتن باورها، باورهای ضعیفی دارند.

تاریخ توسعه دنیا نشان می‌دهد کشورهایی مانند هند، مالزی، ترکیه و… تصمیم گرفته‌اند و به فاصله ۲۰ ساله بیشتر یا کمتر به آن رسیده‌اند. به نظر می‌رسد ما هم در زمان مرحوم هاشمی برای توسعه ایران تصمیم گرفتیم اما به آن نرسیدیم؛ مشکل ما چیست؟ اردوغان یا ماهاتیر محمد نداریم یا خاک‌مان مشکل دارد؟! چرا به اهداف توسعه‌ای ایران نرسیده‌ایم؟

نمی‌دانم. نمی‌توانم قضاوتی درباره این پرسش داشته باشم اما باور دارم ایران به عنوان پنجمین کشور ثروتمند دنیا، حتما می‌تواند رفاه مردمش را در بالاترین سطح تامین کند. یک خاطره بگویم، شاید کمک کند. وقتی ایمیدرو بودم، یک معدن را برای کارهای توسعه‌اش بازدید کردم. این معدن نخلک در دل کویر قرار دارد. بالای معدن، یک آتشگاه وجود دارد که حداقل ۱۵۰۰ سال قدمت دارد. یعنی شما ۱۵۰۰ سال پیش می‌دانستید چگونه باید سرب استخراج و از آن استفاده کنید. وسط کویر. این ایران است. این کشوری است که اگر به داشته‌های فرهنگی خودش اتکا کند، هیچ‌گاه تحت سلطه خارجی قرار نخواهد گرفت. کمااین‌که در تاریخ هم ایران هیچ‌گاه مستعمره نشده است.

من باور دارم اگر اصل را بر توسعه ایران قرار دهیم، مسیر کشور اصلاح می‌شود.

سوال آخرم این‌که شما دوره‌ای رئیس هیات عامل ایمیدرو بودید؛ یک سازمان توسعه‌ای که به نظر می‌رسد از ماموریت اصلی خود فاصله گرفته. به نظرتان اگر ایدرو و ایمیدرو منحل شوند، اتفاقی در کشور می‌افتد؟

این‌جا را با شما هم‌نظر نیستم. سازمان‌های توسعه‌ای در کشورهای در حال توسعه، از الزامات هستند. وقتی پیش از انقلاب سازمان گسترش و نوسازی صنایع تشکیل شد، بعضی از ماموریت‌ها را بر عهده‌اش می‌گذارند. سرمایه‌گذاری که آزاد بود اما بخش خصوصی سراغ ماشین‌سازی نمی‌رفت، چون سودآور نبود. سازمان گسترش با حمایت دولت رفت سراغ ماشین‌سازی و دو کارخانه بزرگ ماشین‌سازی تبریز و ماشین‌سازی اراک را تاسیس کرد. مس سرچشمه و… از کارهای این سازمان بود.

ایمیدرو در سال‌های ۱۳۸۰ و ۸۱ با همان قانون ایدرو برای توسعه معادن آغاز به کار کرد. در دوره وفود درآمدهای نفتی، چند طرح را هم آغاز می‌کند مثل سنگان و… از ۸۹ تا ۹۲، این سازمان ۶ رئیس عوض می‌کند و طبیعی است که نمی‌تواند به ماموریت‌های خود عمل کند.

من سال ۹۲ به این سازمان رفتم. ما در سال ۹۱، سالی ۶ میلیون تن فولاد وارد می‌کردیم، در سال ۹۷ که از دولت خارج شدم ۵ میلیارد دلار صادرات فولاد داشتیم. ظرفیت تولید آلومینیوم ۳۸۰ هزار تن بود، رسید به ۸۰۰ هزار تن. ۴۵۰ هزار تن کنستانتره مس تولید می‌کردیم رسید به ۹۰۰ هزار تن.

بدیهی است سازمان‌های توسعه‌ای وظیفه راه‌اندازی طرح‌های بزرگ را دارند که به هر دلیل برای بخش خصوصی جذاب نیست یا توان سرمایه‌گذاری را ندارد. قانون بسیار خوبی هم داریم که می‌گوید حداکثر ۳ سال پس از راه‌اندازی، طرح باید واگذار شود. اتفاقی که افتاد این است که سهام را به بخش خصوصی واگذار کردیم اما دولت پولش را به ما نداد که سرمایه‌گذاری کنیم.

برای این‌که بدانید، کشوری مانند ژاپن هم سازمان توسعه‌ای دارد. من با رئیس این سازمان مذاکره کرده‌ام که برای خودم بسیار جالب بود چون فکر می‌کردم کشور مثل ژاپن نباید چنین سازمانی داشته باشد. رئیس سازمان ژاپنی گفت ما در داخل فقط در صنایعی سرمایه‌گذاری می‌کنیم که در قله فناوری باشند و برای بخش خصوصی امکان حضور در آن فراهم نباشد. کار دیگرمان هم این است که به فراخور سیاست‌های کشور، در کشورهای خارجی سرمایه‌گذاری می‌کنیم.

اگر کشوری مانند ژاپن سازمان توسعه‌ای دارد، برای کشور در حال توسعه‌ای مثل ایران وجود سازمان‌های توسعه‌ای ضروری است. ما در ایمیدرو در حوزه اکتشاف کارهایی کردیم که بخش خصوصی هیچ‌گاه به آن ورود نمی‌کرد.

۱۰۰هزار کیلومتر مربع ما با کمک سازمان انرژی اتمی کار ژئوفیزیک کردیم. برای این‌که مقیاسی داشته باشید، از بدو دوره پهلوی اول تا دوره‌ای که من وارد ایمیدرو شدم، جمعا این میزان کار ژئوفیزیک هوایی در کشور نشده بود. ما ۲۷۰ هزار کیلومتر مربع را کار اکتشافی انجام دادیم و الان سازمان در حال واگذاری این پهنه‌ها به بخش خصوصی است.

در ضرورت وجود سازمان‌هایی مانند ایدرو و ایمیدرو شکی نیست اما این نوع خصوصی‌سازی‌ها این سازمان‌ها را هم ذلیل کرده است. ما باید این مشکل را حل کنیم.

[بخش دوم و پایانی]

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا