ایرانیهایی که خود را ارزان میفروشند!

علی مرادی مراغه ای، پژوهشگر تاریخ، در کانال تلگرامی خود نوشت «ابتدا باید بگویم منظورم همیشه بخشی از ایرانیان بوده نه همه.
در فرهنگ ما، اصطلاحات متعددی برای رشوه وجود دارد مانند «خر کریم را نعل کردن» یا «سبیل کسى را چرب کردن».
برخی مواقع بدان «مداخل» می گفتند و برخی مواقع «حق العمل» یا «پیشکشى» یا «زیر میزی»…
اما در همه حال در ایران کلید حل تمامی معضلات و درهای بسته بوده و در میان تمام طبقات از شاه گرفته تا گدا رواج داشته است.
حتی امروزه نیز بسیاری، این پدیده زشت را نوعی زرنگی دانسته با آب و تاب به همدیگر تعریف می کنند!
به دوران مشروطیت و پس از آن بقول عین السلطنه، روزنامه نویسها آنرا می گرفتند تا به کسی فحش دهند!
(روزنامه خاطرات عین السلطنه …ج۳.ص۱۸۲۷)
وقتی محکومی رشوه زیادی برای خلاصی اش نمی توانست بدهد، لااقل رشوه کمی به فراش می داد تا ضربات شلاق را آهسته تر بزند! (ایران و قضیه ایران…ج۱. ص۵۹۴)
حتی علت حقیقى سقوط سلسله صفویه را رشوه و ارتشائى دانسته اند که در کل ایران جریان داشت! (ایران در زمان نادرشاه…۴۰۹)
اما خود شاه بیش از همه رشوه خور بود وقتی میخواست برای ولایات حاکم تعیین کند آنرا به مزایده می گذاشت و رقم نهائى رشوه بین چند داوطلب، تعیین کننده بود. البته پس از خرید ولایت، مدت نگهداری آن نیز نیاز به رشوه دادن داشت. (ایران و قضیه ایران…ج۱ص۵۷۲)
و خریدار مالکِ مطلقِ جان و مال و ناموس رعایای آن خطه می شد. بیهوده نبوده که حاج سیاح در اشاره به حاکم سنندج و زیردستان او در سقز و بانه می نویسد که در کوچه ها «چقدر مردم دست و پاى بریده دیده می شوند که نمونه اعمال او بودند»!
رشوه چنان قباحتش را از دست داده بوده که حتی اعتمادالسلطنه دانشمند! از رشوه دادن و رشوه گرفتن نه تنها ابا نداشته بلکه در خاطراتش به کرات به آن اشاره کرده! (خاطرات اعتمادالسلطنه…ص۱۴)
اما برجسته ترین نمونه که من آنرا محشر می دانم میرزا ابوالحسن خان شیرازى سفیر ایران در انگلستان بود که از انگلیسیها مستمری می گرفت!
بدون شک، او درک درستی از این مستمرى نداشت و نمی دانست که در قبال آن چه خدمات گرانبهایى باید برای انگلیس انجام دهد. آن زمان بدلیلِ عدمِ اطلاع از پیچیدگیهاى دیپلماسى، گرفتن مستمرى از انگلستان اصلاً قبح شمرده نمیشد تا نیازى به کتمان باشد، حتى فتحعلیشاه وقتى از آن باخبر میشود نه تنها ناراحت نشده بلکه حتی او را تشویق می کند:
«آفرین، آفرین، ابوالحسن تو روى مرا در مملکت بیگانه سفید کردى، من هم روى تو را سفید خواهم کرد. تو از نجیب ترین خانواده هاى مملکت من هستى، من تو را به مقامهاى بلند اجداد تو خواهم رساند»!
اما خنده دار است که این میرزا ابوالحسن خان در وصیتنامه اش نیز وصیت مى کند پس از مرگش، وارثین نماز وحشت خوانده و قرآن بر سر قبرش ختم کنند، البته پول آنها را نیز از همین منبع وطنفروشى بپردازند!
«چون اجل موعود رسید اولاً امین تعیین کنند عالم به احکام شرعیه تا متوجه تجهیز شود و غسل را نیز، به مرده شور وا نگذارند بلکه عالم عادلى را به جهت آن معین کنند، اجراى فاتحه خوانى بکنند و نماز وحشت به اشخاص ظاهرالصلاح از قرار نمازى هزار دینار بدهند و تا هفت روز طعام بسیار کنند و هیچ مضایقه ننمایند… و به همراهى نعش، شش نفر قارى روانه نمایند و قهوه و غلیان و آنچه لازم است، به ایشان بدهند…و این مخارجى که در اماکن مصرف میشود با سایر مخارج به تفصیلى که در نوشته جداگانه مندرج است و در ذیل آن، به خط عالیجاه شیل صاحب ایلچى دولت بهیه علیّه انگلیس است کماً و کیفاً بدون زیاده و نقصان، باید از آن قرار معمول دارند…»!
ابوالحسن خان شیرازى در طول ۳۵ سال اشتغال خود در مسند سفارت و وزارت خارجه، خدمات گرانبهایى به انگلیس کرد البته بذل و بخشش انگلیسیها نیز هیچوقت قطع نشد. ضرب المثل شده بود که انگلیسیها به آسانى هدیه می هند و پول خرج می کنند اما نمی دانستند که «گردو در خانه قاضى فراوان است اما حساب و کتاب دارد»! (سالهای زخمی، مرادی مراغه ای…ص۳۶۶)
در زمانِ کودتای ۲۸ مرداد، هم کرومیت روزولت و هم ریچارد کاتم و اسناد ویلبر نشان می دهند که مقالاتی بر ضد مصدق در آمریکا نوشته می شد و تنها با پرداخت ۴۰ دلار در مطبوعات ایرانی به چاپ می رسید یعنی به این ارزانی خود را می فروختند!
زمانی زعمای چین برای در امان ماندن از حملات مهاجمان دیوار بزرگی به عظمت ۲۱۱۹۶ کیلومتر را ساختند اما دشمنان و مهاجمان چین، بجای زحمتِ بالا رفتن از آن دیوار، تنها با پرداخت رشوه ای اندک به دروازه بانان آن دیوار، توانستند به آسانی از در وارد چین گردند نه از بالای دیوار!
هیچ دیواری برای محافظت از یک کشور و منافع ملی اش، به مانند پرورش انسانها و رجول سیاسی سالم نیست، بقول امیر، آدم تربیت کنید…!»
انتهای پیام