مصطفی تاجزاده و رؤیای شوراها

محمدحسین غیاثی، در یادداشتی تلگرامی نوشت: «در سالهای نخست اصلاحات، روزی برای پیگیری موضوعی به دیدار مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وقت وزارت کشور، رفتم. در پایان گفتگو، تاجزاده گفت: «اگر بتوانم قانون شوراها را اجرا کنم، رسالت خود را در وزارت کشور انجامشده میدانم.»
امروز بهطور همزمان با دو خبر مواجه شدم:
نخست، تماس تلفنی آقای تاجزاده از زندان با همسرش که در آن گفته تعدادی از زندانیان با آقای میرحسین موسوی تماس تلفنی داشتهاند.
و دوم، شعاری در صحن علنی شورای شهر تهران: «مرگ بر آمریکا.»
تحول در جوامعی مانند ما، پیچیدهتر از آن است که گمان میکنیم. ما تصویری از توسعه در ذهن داریم، اما این تصویر در عمل گاه به ضد خود تبدیل میشود—چنانکه برای محمدرضا پهلوی رخ داد. او زیرساختهای صنعتی و مدرن فراهم کرد، اما همین توسعه، در نهایت به سقوطش انجامید.
خاتمی در پی اجرای قانون بود، اما همان قانون به دستگیری حامیانش منجر شد. آرمان تاجزاده اجرای یک اصل قانون اساسی بود، اما امروز همان اصل، در بزنگاههای حساس، به خوراک تبلیغاتی برای دشمنان بدل میشود؛ تا مثلاً نتانیاهو آن را برای ترامپ بفرستد و بگوید: «ببین، ایرانیها ذاتاً خطرناکاند.»
چگونه میتوان در کشوری سرمایهگذاری کرد که شورای شهر پایتختش، کمتر از «مرگ تو» را نمیپذیرد؟
تاریخ پر است از آرمانگرایانی که با رؤیاهای خود جوامع را به حرکت واداشتند، اما سرانجام، ثمره آن حرکت نصیب فرصتطلبانی شد که از دل ساختار برآمدند و آن را به ابزار منفعت شخصی بدل کردند.
کم نیستند شوراهایی، که در آنها، آدمهایی از پایینترین لایههای فرهنگی و اقتصادی، ناگهان با آسانسور قانون به رأس هرم قدرت رسیدند؛ و بهجای خدمت، با برخی از بالادستیها برای کلاهبرداری از مردم همدست شدند.
هرازگاهی رسانهها گزارش میدهند: «تمام اعضای شورای فلان شهر به اتهام فساد مالی بازداشت شدند.» اینها شوخی نیست.
آقای تاجزاده، شوراها را خاستگاه تحول میدید، اما کم نیستند شوراهایی که موجب تأسف ملتاند و ابزار و بازیچهای برای تعمیق و تداوم رنج مردم. همان مردمی که اینها ادعا میکنند با رأی آنها به آنجا رسیدهاند.
به گمان من، در هر شورایی—چه شهر، چه روستا، چه کارخانه— اگر عضوی مشغول سوءاستفاده از قدرت است، چنانچه پاسخ کوبندهای دریافت کند دیگر هرگز مجال تکرار نخواهد یافت.»
انتهای پیام