بزرگترین خبط سیاسی اشرف قوام السلطنه

علی مرادی مراغه ای، پژوهشگر تاریخ، در کانال تلگرامی خود نوشت: «در دوران پهلوی کمتر رجل سیاسی می توان پیدا کرد که به اندازه مصدق بزرگ و در عین حال پاکدامن باشد. شاید بتوان قوام را مقایسه کرده اما قوام نیز مثل برادرش وثوق الدوله که با رشوه ایران را با قرارداد ۱۹۱۹ به انگلستان فروخته بود اهل رشوه بود.
شکی نیست که قوام یکی از بزرگترین سیاستمدارانی است که ۲۴ بار وزیر و ۵ بار نیز نخست وزیر شده بود اما در آخرین بار، بزرگترین اشتباه زندگیش را مرتکب شد! و این زمانی بود که در اختلاف مصدق با شاه بر سر کسب وزارت جنگ، مصدق استعفا داد و قوام نخستوزیری را پذیرفته و با اعلامیه تندِ«کشتیبان را سیاستی دگر آمد» دست به بزرگترین قمار زندگیش زد و با قیام ۳۰ تیر بزرگترین ضربه زندگیش را خورد!
قوام در دوران نخست وزیری اش در جریان فرقه دمکرات و سفرش به روسیه و دیدارش با استالین خوب درخشیده بود اما در فروردین ۱۳۲۷ش در مجلس مطرح شد که او متهم شده به اخذ میلیونها تومان رشوه از تجار چای و …
آنقدر پول جمع کرده بود که پس از قیام سی تیر، مجلس می خواست با مصادره اموال او، تمامی خونبهای شهدای سی تیر را پرداخت کند!
اما در مقابل، مصدق هر چه داشت در دوران نخست وزیری اش بخاطر کشور از دست داده بود حتی حقوق نمی گرفت و با پول خودش به دیوان لاهه می رفت، بیخود نبوده که مادرش نجم السلطنه به همسر مصدق گفته بود «این با کارهایش آخر سر تو را به گدایی می اندازد برو یک کاری بکن تا بلکه احمدآباد را بنام تو کند».
و در آخر عمرش نیز همین احمدآباد مانده بود که بنام زنش کرده بود!
حضرت اشرف (قوام) پس از عزل از چهارمین دوره نخست وزیری، میانه اش با شاه بهم خورده به سبب یا بهانه بیماری از ایران خارج شد و این زمان، اشرف پهلوی نیز که بخاطر دسیسه هایش با اصرار مصدق از ایران اخراج شده بود، در خارج به هم نزدیک شدند.
حضرت اشرف(قوام) شبی در قمارخانه ای با فاروق قمار کرده چهار میلیون فرانک از او برد و مقداری زیادی از این پول را به عنوان دستخوش به اشرف داد، بدین ترتیب روابط شان گرمتر شده و اینجا بود که اشرف از حضرت اشرف(قوام) پرسید چرا نخست وزیر نمی شود؟!
قوام گفت من قبلا در دوره نخست وزیری بخاطر طرفداری از امریکا، انگلیسی ها را رنجانده ام و آنها مخالفت خواهند کرد. اشرف پیشنهاد کرد که قبل از رفتن به تهران با انگلیسی ها مذاکره کنید و قوام قبول کرده به لندن رفت. انگلیسیها که می خواستند از شر مصدق راحت شوند کسی بهتر از قوام نیافتند!
قوام به تهران آمد و در کاخ سعدآباد با شاه دیدار کرد و این زمان مجله تایم نوشت:
«انگلیسیها پیرمرد ۷۷ساله قوام السلطنه را در نظر گرفته اند».
اشرف پهلوی نیز در ۱۵ تیر ۱۳۳۱سراسیمه خود را به تهران رساند و به همراه مادر به کمک قوام شتافتند.
حالا قوام هم دربار هم مجلس و هم انگلستان و آمریکا را پشت سر داشت اما تنها مهمترین قدرت یعنی مردم را نداشت!
پس از کناره گیری مصدق، با فرمان شاه، قوام نخست وزیر شده با صدور بیانیهٔ تهدیدآمیزی اعلام کرد: «کشتیبان را سیاستی دیگر آمد».
اما با قیام سی تیر«کشتیبانی» او چهار روز بیشتر دوام نیاورد!
در شبی که که مجلس رای تمایل به قوام داد، قوام در منزل علی اقبال نماینده مجلس مشغول بازی پوکر با دکتر اقبال، عباس اسکندری، سلمان اسدی و حسن اکبر بود، اقبال در خاطراتش از آنشب می نویسد که:
«در زمان بازی پوکر خبردار شدیم که مجلس نیز با رای اکثریت به قوام رای تمایل داده و به او گفتم حال که نخست وزیر شده ای پاشو برو بخانه ات. و قوام با خونسردی تمام گفت:
گور پدر نخست وزیری، بیا پوکرمان را بزنیم»!
آن شب قوام در بازی پوکر از همه برد اما در آن بیرون در قیام سی تیر از اراده مردم بشدت باخت و این بزرگترین باخت زندگی حضرت اشرف شد!
رجال و سیاستمداران ایرانی کمتر یاد گرفته اند بموقع و در اوج از قدرت خداحافظی کنند، آنها آنقدر در صندلی قدرت تعلل میکنند که حتما باید زحمت برخاستن شان را جناب عزرائیل بکشد!
پیران جامعه ما آن سخن ویکتور هوگو را هرگز باور نداشته اند که:
«مردان پیر برای این آفریده شده اند که به موقع بیرون روند».
انتهای پیام