تحلیلی از تعییر کارکرد نقش روحانیون | عباس عبدی

«عباس عبدی» تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی در نشریهی «صدا» با عنوان «غلبه حاشیه بر متن | تحلیلی از تعییر کارکرد نقش روحانیون» نوشت:
🔘در تقویم ما آخرین روز مرداد روز جهانی مسجد نامیده شده است. مسجد و روحانی دو عنصر مرتبط به یکدیگر هستند که پیش از انقلاب و پس از آن در تحولات اجتماعی نقش مهمی داشتهاند. ولی نقش و کارکردها این دو عنصر در حال تغییر است و بد نیست که بصورت اجمالی به آن پرداخته شود شاید راهی برای بحثهای جدیتر در این باره باز شود. پس از انقلاب به علل گوناگونی برخی از نقشهای فردی و حتی نهادی دچار دگرگونی شده است. بخشی از این دگرگونی چون کمکم و به مرور زمان رخ داده، ابتدا چیز مهمی به نظر نمیرسید، ولی با گذشت زمان متوجه میشویم که این دگرگونی جزیی به استحاله نقشها نیز انجامیده است. مثل یک مخزن بزرگ آب زلال که از مایعی رنگی به صورت قطرهای به آن اضافه میشود در ابتدا تغییر رنگی دیده نمیشود، ولی در یک مرحله متوجه میشویم که افزایش قطرات رنگی به حدی شده که تغییر رنگ ایجاد کرده است. نمونه مهم این تغییر را در نقش روحانیون و مسجد مشاهده میکنیم. اخیراً ویدیویی منتشر شده که دو روحانی با لباس شیک و زیبا و با همسرانشان که حجاب کامل دارند روی صحنه تلویزیون ظاهر شدهاند و مجری از عشق و علاقه آنان به همسرانشان میپرسد و به نوعی اصرار دارد که بگویند همسرانشان را “دوست” دارند (هر دو طرف به همدیگر بگویند). از سوی دیگر یکی از روزنامهها تصویری از یک روحانی را در ورزشگاه منتشر کرده که با مشتهای گره کرده در حمایت از تیم فوتبال مورد نظرش شعار میدهد. این روزنامه گفتگویی را با این روحانی ترتیب داده که بهتر است بخشی از دلایل او در انجام این کار را با هم مرور کنیم:
🔹”هدف دیگر من آشتی بین روحانیت و مردم بود که به نظرم فاصلهای میان آنها در سالهای اخیر افتاده و نباید بگذاریم این شکاف بیشتر شود… حرف من این است که تا چه زمانی باید روحانیون در مسجد و هیأتها بنشینند و منتظر ملاقات با مردم باشند؟ این دفعه سعی کردم بهعنوان یک روحانی من پاپیش بگذارم… تماشاگران مرا چند دقیقه تشویق کردند و شعار دادند؛ حاج آقا خوش آمدی… از روحانیون دیگر نیز دعوت میکنم که به ورزشگاه بیایند. مطمئن باشید که این اتفاق تأثیر مثبتی در جو ورزشگاههای ما دارد. در همین ۲ بازی جوانها نزد من آمدند و سوالهای دینی پرسیدند و باعث شد وقتشان صرف اتفاقات خوب شود. البته میخواهم به کانون هواداران باشگاه تراکتورسازی پیشنهاد دهم که یک بخش فرهنگی راه بیندازد تا بتوانیم این کار را ادامه دهیم… شاید برخیها نسبت به این موضوع ایراد بگیرند و بگویند که این حرکات با این لباس درست نباشد. با این حال، اعتقاد من چیز دیگری است، چون در صفحههای اجتماعی که نگاه میکنم، ۹۰درصد کامنتها مثبت است. اگر بخواهیم اینطور فکر کنیم، باید بگوییم نباید کسی با لباس روحانیت وارد ورزشگاه شود. شاید این کار تا چند سال قبل خوب به نظر نمیرسید اما باید به اقتضای زمان پیشرفت کنیم. بار دیگر میگویم که تا چه زمانی باید در مسجد بنشینیم تا جوانها نزد ما بیایند؟ اگر من با تماشاگران آنطور شادی و خوشحالی نمیکردم، میگفتند خودت را گرفتهای، پس ما هم مسجد نمیآییم.”
🔘سالهای پیش نیز یک روحانی دیگر به کسوت کارگردانی سینما درآمده بود و از این نوع خرق عادتها زیاد است. این نوع رفتارها در خصوص نهادهای مذهبی بویژه مسجد هم دیده میشود که کارکردهای غیرعبادی و مذهبی پیدا کردهاند. هرچند علل و توجیهاتی برای این کارها ذکر میشد، که مورد نظر این یادداشت نیست، ولی این تحول در نقشها به هر علتی انجام شده باشد تبعات خاص خود را دارد و به نظر میرسد که به نفع روحانیت و مسجد نیست. چرا؟
🔘ابتدا توضیح دهم که روحانی بودن منافی با داشتن شغل مستقل نیست. آنان را از گذشتهها در کسوت استادی دانشگاه، آموزگاری مدارس، کشاورزی یا کارهایی مثل انتشارات، فعالیت مطبوعاتی و… دیدهایم. بجز شغل، حضور در برنامهها و اماکن خاص نیز معمول و طبیعی است. ولی انجام برخی از کارها و حضور در برخی از برنامهها میتواند نافی انتظارات جامعه از نقشهایی باشد که برای آنان در نظر گرفته است. البته این حق آنان است که به عنوان یک شهروند در هر برنامه شرکت و در هر شغل معمولی در جامعه را انتخاب کنند. بنابراین بحث درباره حقوق آنان نیست، بلکه بحث درباره معنا و اثرات رفتارهای آنان است.
🔘برای شرح بهتر ماجرا مصداقی بحث کنیم. فرض کنیم که یک روحانی به هر دلیلی طرفدار یک تیم فوتبال است و میخواهد بازی تیم را از نزدیک ببیند و حتی آن را تشویق کند و از همه مهمتر ابراز احساسات هم بنماید. باز هم فرض کنیم که چنین رفتاری را بتواند به لحاظ مبانی فکری خود توجیه کند، هر چند بعید است که با معیارهای گذشته و سنتی بتوان برای این رفتار توجیهی شرعی آورد. در این صورت میتواند بدون لباس روحانیت به ورزشگاه برود و اعتراضی نیست ولی اگر با لباس روحانیت برود در اینجا هدف دیگری را پیگیری میکند. همان هدفی میشود که از زبان روحانی فوق گفته شده است. در واقع چون جوانان به سمت او نمیروند، او میخواهد به سمت آنان برود. چون مردم کمتر به مسجد و بیشتر به ورزشگاه میروند، پس او نزد مردم میآید. این همان نکتهای است که میتواند مورد نقد و اعتراض باشد. در حقیقت از یک سو با این کار خود صورت مسأله را پاک میکنند. صورت مسأله این است که چرا این افراد به سمت روحانیون نمیروند؟ با آمدن روحانیون به سمت این افراد مشکلی حل نمیشود، بلکه فقط صورت مسأله پاک میشود. از سوی دیگر بجای آنکه روحانیت در نقش هادی و راهنما قرار گیرد، در نقش تابع مردم ظاهر میشود و این خلاف ادعای اولیه آنان است.
🔘در مورد اول ذکر این نکته کافی است که پیش از انقلاب جوانان و مردم خیلی جاها بودند، مثلاً سینما میرفتند، در ورزشگاهها حاضر میشدند، ولی هیچگاه روحانیون با این توجیه به نزد آنان نمیآمدند، بلکه رفتار و کارکردشان به گونهای بود که مردم به مساجد و نزد آنان میآمدند. تقریباً بیشتر مساجد سه نوبت صبح و ظهر و مغرب نماز میخواندند و برنامه داشتند، در حالی که الآن بخشی از این موارد از برنامههای معمول مساجد حذف شده است. این امر معلول تغییر کارکرد این اماکن و متولیان آن در دورهای از انقلاب بود ولی هنگامی که این کارکردها دوباره به نهادهای رسمی منتقل شد، این اماکن از جوش و خروش خود خالی شدند. روحانیون نیز کارکرد اصلی خود را که اشاعه معارف دینی، ارزشها و رفتارهای اخلاقی و معنوی، کمک به مردمان ضعیف و فقیر و… است با کارکردها و نقشهای دیگر جابجا کردند و طبیعی است که نقشهای اصلی آنان در سایه نقشهای جدید قرار گرفت و در نتیجه مردمی که به دلیل نقشهای سنتی به آنان رجوع میکردند، اکنون دلیلی برای این مراجعه مشاهده نمیکنند. و به علل دیگری به آنان مراجعه میکنند که چندان با آن کارکردهای سنتی تطابق ندارد.
🔘مورد دوم نیز به شکل دیگری آنان را از محل رجوع بودن خارج کرده است. ایفای نقشهای جدید و حضور در ورزشگاه شاید برای تماشاگران جذاب باشد ولی این ربطی به جایگاه روحانی بودن و انتظاراتی که از یک روحانی میرود ندارد. فرض کنیم که یک روحانی خیلی خوب فوتبال بازی کند و یا حتی تحلیل ورزشی را خوب انجام دهد و بسیاری هم این وضع برایشان جذاب باشد. این جذابیت چه ربطی به انتظاراتی که از وی به عنوان یک روحانی میرود، دارد؟ هیچ. در واقع یک نقش اصیل قربانی یک مسأله فرعی شده است. علت اصلی نیز این است که به احتمال زیاد آنان نمیتوانند نقش اصلی خود را درست بازی کنند، لذا متوسل به نقشهای حاشیهای میشوند. حاشیهای که همسو با نقش متن نیست، و پس از مدتی نیز این حاشیهها بر متن غلبه میکنند. اینکه یک روحانی جلوی دوربین به همسرش بگوید دستت دارم و همسرش نیز همین را تکرار کند، و حضار نیز کف بزنند! چه معنایی دارد؟ مگر مردم فکر میکنند که روحانیون همسرشان را دوست ندارند که حالا بخواهند این برداشت را اصلاح کنند؟ اگر در ذهن مردم روحانیون تافتههای عجیب و غریبی هستند که مثلاً زنانشان را دوست ندارند و برعکس، باید ریشه این ذهنیت را پیدا کرد، و الا وارد بیان عشق و عاشقی شدن آنان جز اینکه باعث تغییر انتظارات از نقش میشود نتیجه دیگری ندارد.
یکی از خطراتی که نهاد روحانیت و نهادهای دینی را تهدید میکند از یک سو تعریف نقشهای بی تناسب برای خودشان است و از سوی دیگر وارد شدن به نقشهای حاشیهای برای جبران ضعف نقش اصلی است. این راه نتیجهای جز تشدید بحران نقش و کارکرد این دو نهاد ندارد.
انتهای پیام



