نصیحه الملوک غزالی برای کدام پادشاه نوشته شده بود؟

کتاب نصیحه الملوک، اثر ارزشمند محمد غزالی است و جایگاه مهمی در تاریخچۀ اخلاق اسلامی دارد. مهدی کهن، متنِ گزارشی مختصر از محتوای این کتاب را در سایت خانه اخلاق پژوهان جوان نوشته است که متن کامل آن را در ادامه می‌خوانید.

معرفی کتاب نصیحه الملوک اثر ابوحامد محمد بن محمد غزالی

«سیاست‌نامه یا سیر الملوک یا نصیحه الملوک عناوین رایج کتبی است که حکما برای اهل سیاست می‌نگاشتند. کتبی که دربردارندۀ مطالبی اخلاقی در باب عقیده و آداب رفتار اهل سیاست با کارگزاران و مردم بود. از طرفی به جهت مسلمان بودن نویسنده، ابتدای کتاب را به شرح عقاید و اصول دین می‌پرداختند و در ضمنِ اشاره به معاد نیز ملوک را تذکر می‌داده و نصیحت می‌کردند. همچنین در خلال شرح آداب حکمرانی، از حکایت‌ها و روایات تاریخی نیز بهره می‌بردند.

زندگینامه نویسنده

ابوحامد محمدبن‌محمد الغزالی الشافعی، ملقب به حجت‌الاسلام زین‌الدین الطوسی و امام محمد غزالی (۴۵۰-۵۰۵ ه‍.ق.) فیلسوف، متکلم و فقیه ایرانی و یکی از بزرگ‌ترین مردان تصوف سدهٔ پنجم هجری است. او در غرب بیشتر با نام‌های Al-Ghazali و Algazel شناخته می‌شود. محمد غزالی به سال ۴۵۰ هجری قمری در توس در نواحی خراسان به دنیا آمد. در دوران کودکی در زادگاهش تعلیمات خود را فرا گرفت.

آیا تمام متن نصیحه الملوک به قلم غزالی است؟

در میان آثار فارسی امام غزالی، پس از کیمیای سعادت، نصیحه الملوک بزرگ‌ترین و مهم‌ترین کتاب اوست. نصیحه الملوک کتابی است دربارهٔ اصول پادشاهی و کشورداری، چگونگی آموزش‌وپرورش شاهزادگان و اخلاق اسلامی که در سال ۵۰۳ قمری به زبان فارسی نوشته شده است این کتاب از مشهورترین کتاب‌های اصول کشورداری، آموزش شاهزادگان و اخلاق اسلامی به شمار می‌رود که از دید فصاحت کلام، روانی انشا و اجتناب از تکلف و تصنع کم‌نظیر است. این کتاب تا حال دوبار به کوشش و تصحیح مرحوم جلال همایی به نشر رسیده است. متن نصیحه الملوک در حدود ۲۸۷ صفحه است که از دو بخش تشکیل شده؛ بخش اول آن ۷۹ صفحه بوده که کمتر از یک سوم کل متن است.

استاد همایی در مقدمۀ خود از بخش اول به‌عنوان مقدمۀ کتاب یاد کرده است، ولی استاد نصرالله پورجوادی در کتاب خود تحت عنوان «دو مجّدد» می‌نویسد: «ولی حقیقت این است که چیزی که بخش اول خوانده شده مقدمۀ نصیحه الملوک نیست بلکه اصل نصیحه الملوک است، چه آنچه بخش دوم نصیحه الملوک خوانده شده است اثر غزالی نیست، بلکه نوشتۀ شخص دیگری است.» وی می‌افزاید: «در مورد اصالت بخش اول می‌توان مطمئن بود، در مورد بخش دوم، به عکس، می‌توان با اطمینان گفت که از غزالی نیست».

از جمله دلایلی که بخش دوم از آنِ غزالی نیست این است که نویسنده در این بخش اشعار فارسی فراوانی نقل کرده است درحالی‌که غزالی معمولاً در آثار خود این کار را نمی‌کند. ذکر مطالب مربوط به پادشاهان قدیم ایران‌زمین مانند گشتاسب و شاپور و اردشیر، و ستایش از قوم ایرانی و پادشاهان قدیم آریانا با روحیۀ غزالی به کلی مغایرت دارد. عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب «فرار از مدرسه» به دلیل تفاوتی که در سبک و نوع مطالب این بخش با سایر آثار غزالی دیده می‌شود ثابت کرده است که بخش دوم نصیحه الملوک که شامل ابواب هفت‌گانه است از غزالی نیست. بعضی از محققان غربی نیز چون پاتریشا کرون انتساب بخش دوم این کتاب را به امام غزالی مردود شمرده‌اند. پاتریشا کرون در کتاب منتشرۀ سال ۱۹۸۷ خود این نکته را واضح می‌سازد که چندین نسخۀ خطی عربی، همان‌گونه که نسخه‌های قدیم متن فارسی فقط بخش اول را دارند، تنها شامل بخش اول هستند.

کتاب نصیحه الملوک چندین قرن پیش به زبان عربی تحت عنوان «التبر المسبوک فی نصیحه الملوک» ترجمه شده است. مترجم این کتاب در هیچ یک از نسخه‌های خطی نام خود را ذکر نکرده است.

«محمدبن علی‌بن‌الفضل گفت: و من هرگز ندانستم که کار خَلْق با کارِ سلطان زمانه پیوسته است، تا دیدم به روزگار ولیدبن‌عبدالملک که مردمان را همه همت، باغ و بوستان و سرای بود؛ و به روزگار سلیمان‌بن‌عبدالملک همّتِ مردمان به خوش خوردن بود و یکدیگر را گفتندی تو چه خورده‌ای و چه پخته‌ای و به روزگار عُمربن‌عبدالعزیز همت مردمان عبادت کردن بود و قرآن خواندن و صدقه دادن و کارهای خیر کردن تا بدانی که به هر روزگار مردم رغبت آن کنند که سلطان ایشان کند؛ از بد کردن و بد گفتن و آرزو و کام راندن!»

نصیحه الملوک برای کدام پادشاه نوشته شده بود؟

نصیحه الملوک محمد غزالی مشتمل بر ۷۱ حکایت است. این کتاب با موضوع حکمت عملی بر مبنای دین در هدایت و راهنمایی پادشاهان، وزیران و درباریان که محمد غزالی آن را به سلطان سنجر سلجوقی (۴۷۹ تا ۵۵۲ قمری) تقدیم کرده است. در مورد این‌که نصیحه الملوک به کدام پادشاه نوشته شده نیز اختلاف نظر است. در ترجمۀ عربی نصیحه الملوک این پادشاه، سلطان محمدبن‌ملکشاه معرفی شده ولی در منابع پارسی ازجمله کتاب «فضائل الأنام» نام سلطان سنجربن‌ملکشاه آمده است. در دیباچۀ بعضی از نسخه‌های خطی نصیحه الملوک آمده است که روزی سلطان سنجر نزد حجه الاسلام رفت و «تا شب در صحبت او بود و وقت را به طاعت و عبادت گذرانیدند. به وقت بازگشتن درخواست که ما را نصیحتی بکن تا برآن رفته آید. شیخ فرمود که چون رکاب میمون به سرای رسد در عقب فرستاده خواهد شد. آنگاه این کتاب را ساخت و فرستاد، و پیوسته این کتاب را سلطان سنجر ملازم خود کردی و از خود دور نداشتی».

فصل‌بندی کتاب

نصیحه الملوک دو بخش دارد؛ در بخش اول با بررسی دو موضوعِ ایمان و عدل، برای هرکدام به‌صورت جداگانه ده اصل بیان شده است. اصول ده‌گانۀ ایمان چنین است:

آغاز اصول اعتقاد که بیخ ایمان است
اصل دوم در پاکی حق تعالی
اصل سوم در قدرت و توانایی
اصل چهارم در علم
اصل پنجم در خواست
اصل ششم در بینایی و شنوایی
اصل هفتم در کلام
اصل هشتم در کردار
اصل نهم ذکر آخرت
اصل دهم در فرستادگان وی تعالی
نویسنده در این قسمت به بیان عقایدی می‌پردازد که لازم است حاکم اسلامی به آن‌ها ایمان داشته باشد. ازجمله اینکه قدرت و علم و اراده خداوند متعال بر همه مخلوقات غلبه دارد و همچنین ذکر آخرت و توجه به روز جزا و اینکه هرکس کردارهای خویشتن ببیند در نامه نبشته، که هرچه کرده باشد همه با یاد وی دهند.

اصول ده‌گانۀ عدل و انصاف با رعیت چنین است:

اصل اول: آن است که والی نخست قدر ولایت بداند.
اصل دوم: آنکه همیشه تشنه باشد به دیدار علمای دین.
اصل سوم: آنکه بدان قناعت نکند که خود از ظلم دست بدارد.
اصل چهارم: آن است که والی غالب آن باشد که مُتَکبِّر بُوَد.
اصل پنجم: آنکه در هر واقعه‌ای که پیش آید، تقدیر کند که او رعیت است و دیگری والی.
اصل ششم: آنکه انتظار اربابِ حاجات را بر درگاهِ خویش حقیر نشناسد.
اصل هفتم: آنکه خویشتن را عادت نکند که به شهوات مشغول شود.
اصل هشتم: آنکه همۀ کارها تا تواند به رِفق کند نه به دُرشتی.
اصل نهم: آنکه جَهد کند تا همه رعیت از او خشنود باشند با موافقت شرع.
اصل دهم: آنکه رضای هیچ‌کس طلب نکند برخلاف شرع.

نصیحه الملوک غزالی برای کدام پادشاه نوشته شده بود؟
نصیحه الملوک غزالی برای کدام پادشاه نوشته شده بود؟

در این قسمت نگارنده به نحوۀ رفتار عادلانه و منصفانه حاکم با مردم می‌پردازد. تذکر نکاتی همچون استفاده از منصب حکومت برای کمک به مردم و رفع مشکلاتش آن‌ها، توجه به نحوۀ رفتار کارگزاران با مردم، دوری از ظلم و توجه به حاجات مردم. دوری از شهوت‌رانی و درشتی در حق زیردستان. «آنکه رضای هیچ‌کس طلب نکند برخلاف شرع، که هرکه از مخالفت شرع ناخشنود خواهد شد آن ناخشنودی او را زیانت ندارد.»

ایشان بعد از ذکر اصول ده‌گانۀ ایمان و عدل، به دو شناخت دیگر نیز تذکر می‌دهد که منجر به رشد ایمان و تقویت قوۀ عدالت می‌شود. غزالی معتقد است شناخت ماهیت دنیا و درک روزگار قیامت دو عامل تأثیرگذار و مهمی است که درخت ایمان را آبیاری می‌کند.

در بخش دوم کتاب غزالی شیوۀ سیاست‌ورزی حاکمان با کارگزاران و اطرافیان را تشریح می‌کند. وی با ذکر حکایت‌های تاریخی از حاکمان و پادشاهان گذشته و روایت‌هایی از بزرگان دینی، فلسفه و غایت هر باب را برای خواننده روشن می‌کند. نثر روان و گویای غزالی در این کتاب بر شیرینی مطالب بیان شده می‌افزاید و این کتاب را جدای از موضوع آن، جذاب و خواندنی کرده است.

بخش دوم کتاب نصیحه الملوک با هفت باب ادامه و پایان می‌یابد:

باب اول: در عدل و سیاست و سیرت ملوک و ذکر پادشاهان پیشین و تاریخ
در باب اول صحبت از عدالت و رفتار عادلانۀ حاکم با رعیت است. از نظر نویسنده عدالت سبب پایداری حکومت‌هاست و زوال و دیرپایی حکومتِ هر حاکمی ناشی از ظلم و بی‌توجهی به حقوق مردم است. نگاه نویسنده به عدالت، نگاهی اساسی است از این رو آن را در ابتدای این بخش ذکر کرده است.

باب دوم: در سیاست وزارت و سیرت وزیران
در باب دوم، حاکم را توصیه می‌کند تا وزیری باکفایت برای خود انتخاب کند، چراکه لازمۀ هر حاکمی مشاوری امین و داناست. همچنین لازم می‌داند رفتار او با وزیر دارای چند ویژگی باشد؛ لغزش او را فورا مورد عقاب قرار ندهد، بر اموال او طمع نکند و دیگر آن که حاجت او را برآورده کند. همچنین وزیر باید در هر حالت بتواند حاکم را ملاقات کند، سخن بدگویان دربارۀ او را نپذیردو از او رازی را پنهان نکند.

باب سوم: اندر ذکر دبیران و هنرمندی ایشان
ملوک باید علاوه بر وزیری دانا، دبیرانی هنرمند و اهل فن داشته باشند. افرادی که در زمینه های مختلفی تخصص و اطلاع کافی دارند تا در مواقع لازم به حاکم کمک کنند.

باب چهارم: اندر همت ملوک و بلندهمتی
نویسنده توصیه می‌کند به بلند همتی حاکمان. هم اینکه کاری نکنند که دیگران بر آن‌ها عیب و اشکال کنند. از تنگ‌نظری و خساست در انجام کارها بپرهیزند و امور را به نحوی که شایسته یک حاکم است انجام دهند.

باب پنجم: در حکمت حکیمان و ذکر حکمت
در این باب بیشتر به ذکر حکایت‌ها و حکمت‌های اخلاقی پرداخته شده است. نگارنده به ذکر هرآنچه در باب صلاح دنیا و آخرت آدمی مفید است، پرداخته است. گویا مناسب می‌داند فرمانروا به حکمت حکیمان آگاه و در به یادآوری آن‌ها مشغول باشد.

باب ششم: شرف خرد و خردمندان
در باب خرد نیز مانند حکمت به فضلیت آن اشاره شده است و به طور تلویحی لازمه هر حاکمی را خردورزی و تعقل می‌داند.

باب هفتم: اندر صفت زنان و خیر و شر ایشان.
در مورد زنان نیز به توصیۀ نویسنده، باید از مکر و حیله زنان دوری کرد و تنها زنان پارسا هستند که شایسته همسری‌اند. توصیۀ نهایی در این باب احتیاط کردن در امر همسرگزینی است و عمل به امر «و شاوروهنّ و خالفوهنّ».

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا