حکایت این سه نفر

هوشنگ صدفی در روزنامه اعتماد نوشت: «خبر زندانی شدن دکتر صادق زیباکلام؛ روشنفکر؛ منتقد و استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در آستانه فرهنگیترین رویداد ایران؛ بازگشایی نمایشگاه کتاب؛ مایه تاثر و تاسف شد. هر چند دکتر صادق زیباکلام؛ اولین و آخرین منتقد سیاستهای حاکمیت نیست که با حکم قضایی بازداشت و به زندان برده شده است.
اما انتخاب زمان بازداشت او توسط ضابطان قضایی برای اجرای حکم پروندههای قبلی مایه شگفتی دوستدارانش شد، چون در آستانه رونمایی از کتابش با نام «چرا شما را نمیگیرن و آخرش چی میشه» احضار و زندانی شد. زیباکلام در سال ۱۳۹۳ به دلیل اظهاراتش درباره سیاست هستهای نظام و نحوه برخوردهای قضایی با متهمان اختلاس ۳ هزار میلیارد تومانی به ۱۸ ماه حبس تعزیری محکوم شده بود که دادگاه تجدیدنظر حکم محکومیت او را به پنج میلیون تومان جریمه نقدی تبدیل کرد.
بعدها ارسال دو نامه سرگشاده صادق زیباکلام به حسین شریعتمداری؛ سردبیر کیهان باعث شد دادستان به عنوان مدعیالعموم علیه او به اتهامات «فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی، نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و توهین به قضات و مسوولان دستگاه قضایی» تشکیل پرونده دهد. همچنین پس از مصاحبه با بخش فارسی دویچه وله در مورد اعتراضات دی ۱۳۹۶ ایران به تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی متهم شد.
البته ماجرای صادق زیباکلام به این پروندهها ختم نشد و در سال ۱۴۰۱ در آستانه بازگشایی دانشگاهها از تدریس محروم شد. سپس در پروندهای دیگر در خرداد سال ۱۴۰۲، به ۶ ماه حبس و پرداخت جزای نقدی محکوم شد. این محکومیت در پی مصاحبهای با عنوان «۲۱ شباهت و ۶ تفاوت جمهوری اسلامی و رژیم شاه» با خبرگزاری انصافنیوز بود. بالاخره صادق زیباکلام در۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ برای سه پرونده به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و «نشر مطالب خلاف واقع» زندانی شد.
فارغ از پیشداوری درباره سرانجام پروندههای سیاسی استاد وزین دانشگاه و مبارز دوره نظام شاهی باید گفت؛ انصاف نیست او و سایر منتقدان حاکمیت به صرف داشتن عقیده مخالف و بیان آزاد افکار و برخلاف اصول ۲۳ و ۲۴ قانون اساسی که تصریح میکند: «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مواخذه قرار داد. همچنین نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند…» به زندان روند!
شاید در منظر افکار عمومی نیز این نکته مطرح شود چرا احمد زیدآبادی و سید مصطفی تاجزاده به خاطر بیان عقاید و انتقاد از وضع موجود در زندان یا ممنوعالقلم هستند اما صادق زیباکلام با وجود پروندههای مفتوحه همچنان آزاد و رها باشد؟ البته هیچ انسان آزادهای؛ از آزادی منتقدان حاکمیت و دیگر نحلههای فکری شاد نیست، اما باید پذیرفت رعایت انصاف در دادخواهی یا دادرسی برخی افراد به دلایلی نامعلوم متفاوت هست.
احمد؛ احمد است!
احمد زیدآبادی؛ مثل دکتر صادق زیباکلام، تحصیلکرده علوم سیاسی است، اما او روایت دیگری دارد؛ هر جا که در سیاستورزی سور و سوگی بوده احمد پاسوز آن شده است؛ عزیزنسین؛ قصه طنز تلخی دارد که افراد جامعه علیه هم در پاسگاه و محاکم قضایی طرح دعوا میکنند؛ عزیزنسین؛ به ناچار بدون آنکه نسبت به کسی غرض و مرضی داشته باشد از دیدن شخصی که به سرعت از کنار پاسگاه ژندارمری عبور میکند از اوشکایت میکند؛ قصه احمد زیدآبادی دست کمی از این ماجراهای عزیزنسین ندارد با این تفاوت که احمد زیدآبادی؛ بهرغم فحاشی و بدبیراه گفتن علیهاش؛ از کسی شکایت نکرده است؛ در طول این سالها اگر منتقدان در بزنگاه سیاسی محاکمه و زندانی شدهاند احمد زیدآبادی جزو آن دسته از زندانیان بوده است؛ او در سال ۱۳۷۹ به جرم تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و علیه حاکمیت ۱۳ ماه را در زندان به سر برد.
همچنین ۲۴ خردادماه در پی حوادث انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ مجددا دستگیر و به همراه سایر منتقدان و اصلاحطلبان اینبار به ۶ سال زندان، ۵ سال تبعید به گناباد و محرومیت مادامالعمر از هر گونه فعالیت سیاسی و شرکت در احزاب؛ مصاحبه و سخنرانی و تحلیل به صورت کتبی یا شفاهی محکوم شد. البته این روزها با وجود بروز حوادث مختلف سیاسی از جمله انتخابات مجلس دوازدهم؛ وعده صادق و حملات ارتش اسراییل به غزه و رفح؛ مطلب یا نوشتهای از او منتشر نمیشود شاید دوستان مشاور گفتهاند مدتی را سکوت کند!
برخلاف دکتر صادق زیباکلام؛ احکام قضایی احمد زیدآبادی به فوریت اجرا و صدالبته گاهی قبل از محاکمه و اجرا دستگیر میشد مبادا که سلولش خالی نباشد. البته احمد زیدآبادی مثل کویر بزرگ ایران؛ انسان دریادلی است که با تمامی سختیها و دشواریهای زندگی در مجالس؛ رسانهها و افکار عمومی با وجود تلخکامی و فحاشی منتقدانش در داخل و خارج؛ همچنان با حوصله و صبر استراتژیک مینویسد؛ تحلیل میکند و در رسانهها درباره مسائل چالشی جامعه و سیاست مصاحبه میکند. هر کس جای او بود قطعا در برابر این همه ناملایمتی روزگار و حاکمیت از درون میپاشید، اما احمد سرد و گرم چشیده روزگار است. اما با این وجود میخواهم بدانم چگونه احمد، بالیدن فرزندانش را در طول محکومیت در زندان به تصویر میکشید؟!
شنیدن این جمله از احمد زیدآبادی؛ انسان را به وجد در میآورد: «زندگی به اندازهای زیباست که همه چیز را میتوان قربانی آن کرد، مگر شرافت را که عزیزتر و زیباتر از زندگی است و لایق آنکه زندگی را قربانی آن کرد. این اصل اساسی زندگی من است و هر کس لحظهای در این باره تردید کند هرگز مرا نشناخته است.»
و اما سیدمصطفی تاجزاده؛ با وجود آنکه سالهاست در بین ما نیست و بر اساس محکومیت قضایی دوران زندان را سپری میکند؛ شخصیت نازنینی است که تاوان سخنان و مواضع سیاسی خود را طی این سالها در میدان و زندان پس میدهد؛ شخصیت مبارزی که جزو حلقه اولیه اصلاحطلبان بوده و با وجود داشتن پستهای سیاسی و حاکمیتی هیچگاه شیفته پستهای چرب و شیرین نشد و توانست در بزنگاههای تاریخی عقاید و اعتقادات خود را بهطور شفاف در رسانهها و افکار عمومی بیان کند.
در اواخر دهه ۷۰ در آستانه وقایع کوی دانشگاه تهران؛ به عنوان خبرنگار شاهد گفتوگوهای انتقادی سید مصطفی تاجزاده؛ معاون وزیر کشور با دانشجویان معترض بودم، او که از مواجهه با دانشجویان خشمگین و مطالبهگر واهمهای نداشت در مقابل نردههای در اصلی وزارت کشور با دانشجویان معترض گفتوگو میکرد تا به نحوی آنان را آرام سازد. انصاف نیست صرفا به دلایل نگاههای انتقادی یا بیانیههای سیاسی؛ عمر مفید خود را در زندان سپری کند.
حجتالاسلام اژهای؛ قاضیالقضات این مرز و بوم میداند سید مصطفی اگر منتقدی صریح و صادق است، اما هیچگاه در ردیف طالبان شاهزاده نیست و اگر هم اینک در زندان تمشیت میبیند ناشی از طرح ایدهها و آرمانهای اصلاحگرایانه نسبت به سرانجام انقلاب اسلامی؛ چالشهای سیاسی و اقتصادی سرزمین پهناور ایران و آرزومندی سعادت برای مردمانش هست حال اگر سید مصطفی؛ صادق و دهها منتقد نظام در جامعه آزاد باشند بالطبع خناسان نمیتوانند برای ایران عزیز توطئه چینند.
اگر سیدمصطفی دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه تهران نمیشد شاید سرانجام بهتری نسبت به پدر و اجداد روحانیاش پیدا میکرد و در قامت روحانی دینپژوه و آزادهای عرض اندام میکرد؛ اما سیدمصطفی راه دشوار و پرتنش سیاستورزی را انتخاب کرده و همچنان با وجود زندانی بودن نگاههای سیاسی خود را منتشر میکند و البته جز سربلندی ایران اسلامی آرزوی دیگری ندارد. امیدوارم مدیران ارشد نظام؛ برای این سرمایههای سیاسی و فرهنگی کشور سرنوشت دیگری رقم زنند، چون زندان زیبنده سیاستورزان خوشنام و علاقهمند ایران اسلامی نیست.»
انتهای پیام




