برای دموکراسی هیچ بدیلی جز استبداد نیست
برای دموکراسی هیچ بدیلی جز استبداد نیست / تحزب و کار تشکیلاتی از لوازم اجتنابناپذیر دموکراسی است / تحزب نه تنها با تعالیم دینی ناسازگار نیست، بلکه تأسیس احزاب، از باب ضرورت اهتمام به امور مسلمین و امر به معروف و نهی از منکر، امری ضروری و واجب است / تحزب به عنوان پیشنیاز توسعه، یک ضرورت انکارناپذیر است / فوبیای تحزب یا ترس موهوم از تحزب، نتیجه استبداد کهن و تاریخی در کشور ماست / تمامیتخواهی، از مهمترین موانع تحزب است.
حجتالاسلام والمسلمین رحمتاله بیگدلی عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی زنجان و عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی در گردهمایی اصلاحطلبان و احزاب اصلاحطلب استان زنجان که به دعوت شورای هماهنگی حامیان دولت تدبیر و امید و انجمن اسلامی معلمان در شهر تاریخی قیدار برگزار شد، ضمن تبریک میلاد امام حسن مجتبی(ع) با تأکید بر ضرورت حضور فعال و سازمانیافته ی حامیان دولت تدبیر و امید در صحنه به منظور صیانت از دستاوردهای حماسه ۲۴ خرداد ملت ایران در باره «ضرورت فعالیت سیاسی و حزبی و بایستههای آن» سخن گفت.
به گزارش دریافتی انصاف نیوز، متن کامل این سخنان به شرح ذیل است:
● برای دموکراسی هیچ بدیلی جز استبداد نیست
حکومتهای موجود در جهان امروز را در یک تقسیمبندی کلی میتوان به دو نوع تقسیم کرد؛ حکومتهای استبدادی که برای مردم و رأی آنان جایگاهی قائل نیستند و حکومتهای دموکراتیک که به دموکراسی به مفهوم حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش ملتزماند و برای مردم و رأی آنان در مقام عمل احترام قائلند.
امروزه دموکراسی به مفهوم تفکیک قوا و ابتنای واقعی تمامی ارکان حکومت بر رأی مردم به عنوان بهترین شیوهی حکومتی به یک نرم جهانی تبدیل شده و مقبول تمامی انسانهای بدون غرض و مرض است و برای دموکراسی علیرغم سوءاستفادههایی که ممکن است از آن بشود و تمامی نقاط ضعف آن، هیچ بدیلی جز استبداد وجود ندارد.
● تحزب و کار تشکیلاتی از لوازم اجتنابناپذیر دموکراسی است
بدون تردید احزاب و سازمانهای سیاسی و مطبوعات دو رکن رکین دموکراسی هستند که بدون آنها سخن گفتن از مردمسالاری و دموکراسی، فقط به درد موضوع انشای سر کلاس درس میخورد.
براساس تجربیات و دستاوردهای دانش بشری، برای ایجاد جامعهای عاری از استبداد و استثمار و برقراری حاکمیت مردم و جلوگیری از خشونت و انتقال آرام قدرت بر اساس خواست عمومی، تشکیل احزاب توسط مردم، ضرورتی است انکارناپذیر.
امروزه احزاب، کارکرد ایجاد همبستگی عمومی به منظور هدایت آنان به سوی جامعهی مطلوب را برعهده دارند و به عبارتی احزاب، «مدارس دموکراسی» هستند و بار مسوؤلیت سنگین تربیت سیاسی ملت را بر دوش میکشند. در این مدارس، افراد، چگونگی تعامل با دیگران را اعم از درون حزب و بیرون از آن، فراتر رفتن از خواستههای فردی و تمکین در تقابل رأی اکثریت، توجه به افکار عمومی و عقاید گوناگون، بالا بردن سطح ظرفیتها در باب مدیریت و قبول مسؤولیت و… را میآموزند که بدون این امور، امکان تدبیر امور جامعه و کشور به ویژه در عصر جدید امکان پذیر نیست.
●تحزب نه تنها با تعالیم دینی ناسازگار نیست، بلکه تأسیس احزاب، از باب ضرورت اهتمام به امور مسلمین و امر به معروف و نهی از منکر، امری ضروری و واجب است.
اندک تأملی در تعالیم دینی، جای هیچگونه شبههای را در خصوص ضرورت تأسیس احزاب، از منظر درون دینی هم باقی نمیگذارد. تأسیس احزاب، از باب ضرورت اهتمام به امور مسلمین و امر به معروف و نهی از منکر، امری ضروری و واجب است. در روایتی از پیامبر اسلام(ص): آمده است: «من اصبح و لم یهتم بامورالمسلمین فلیس بمسلم؛ هر کس صبح کند و اهتمام به امور مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نیست.»۱
امر به معروف و نهی از منکر هم چه در ابعاد فردی و چه نسبت به ساختار سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، دینی، اخلاقی، … و تلاش برای اصلاح امور جامعه، واجب مؤکد و از فروع دین است و برای انجام این فریضهی الهی باید مقدمات و زمینههای آن را بر اساس وجوب عقلی مقدمهی واجب فراهم آورد
بدون تردید در عصر جدید، اهتمام به اصلاح امور و امر به معروف و نهی از منکر به مفهوم واقعی، بدون حرکت به سوی تحزب و تشکیل احزاب قدرتمند توسط افراد مؤمن، آگاه و صالح و همبستگی آنان، هماهنگ با شرایط زمان و مکان، ممکن نیست. تشکیل احزاب صالح و قدرتمند هم در دوران فقدان صلاحیت حاکمان و هم در صورت صالح بودن آنان، ضروری و واجب است؛ زیرا احزاب قدرتمند و متدین در صورت عدم صلاح کارگزاران حکومت در مقابل انحرافات و تعدیات آنان میایستند و در اصلاح آنها میکوشند و در صورت صلاح کارگزاران حکومت با سامان دادن انرژیها و پتانسیلهای موجود در جامعه از آنها برای رشد و ترقی و ارتقای حکومت و جامعه استفاده میکنند و مانع پیدایش فساد در سیستم میشوند.
اهتمام به اصلاح امور مسلمانان و تلاش برای ارتقای وضعیت حکومت و جلوگیری از پیدایش فساد در آن، امری است که حتی در حکومت پیامبر و امام معصوم(ع) نیز لازم و واجب است و پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) هم در صدر اسلام از همبستگی عشیرهای برای این منظور استفاده میکردند.
● تحزب به عنوان پیشنیاز توسعه، یک ضرورت انکارناپذیر است
اندک مطالعهای در سیر تحولات جوامع پیشرفته و همچنین تحولات سیاسی چند دههی بعد از انقلاب اسلامی و فراز و نشیبهای آن، جای تردیدی برای فعالان عرصهی سیاست باقی نمیگذارد که تشکیل احزاب سیاسی به عنوان پیشنیاز توسعه، یک ضرورت انکارناپذیر است.
با مرور تاریخ یکصد ساله اخیر ایران متوجه میشویم که در غیبت احزاب صالح و قدرتمند، معمولا برخی از محافل قدرت و ثروت کوشیدهاند که با نفوذ در مراکز قدرت و ثروت بر منابع ثروت و قدرت کشور تسلط یابند و حتی با سوءاستفاده از مطالبات مردم بر موج احساسات آنان سوار شوند و آرای مردم را به بازی گیرند و بر مسند قدرت تکیه زنند، بدون اینکه در قبال مردم و خواستههای آنان پاسخگو باشند. از اینرو باید با تأسیس احزاب صالح قدرتمند و تقویت آنها به تربیت سیاسی ملت همت گماشت و مانع توفیق عوامفریبی و پوپولیسم در فریب مردم و افکار عمومی و سلطهی اصحاب قدرت و ثروت بر مقدرات کشور شد.
امروزه بر همگان روشن شده است که فقدان احزاب صالح و قدرتمند در کشور ما، موجب بروز نابسامانیهای عدیده در عرصهی ادارهی امور جامعه و آسیبهای جدی به منافع ملی و عمومی شده است.
در همین هشت سال اخیر دیدیم که به علت فقدان احزاب صالح و قدرتمند، چگونه عوامفریبی بر مقدرات کشور حاکم شد و چگونه سرمایههای عظیم ملت و فرصتی تاریخی بر باد رفت!
آسیبی که در هشت سال اخیر بر کشور وارد شد، شاید در مدت یک قرن هم قابل جبران و تدارک نباشد!
● فوبیای تحزب یا ترس موهوم از تحزب، نتیجه استبداد کهن و تاریخی در کشور ماست
متأسفانه برخی ضعفها، غفلتها و سوءاستفادههای داخلی و خارجی از مقولهی تحزب، نوعی حزبگریزی را در میان تودههای مردم و حتی بعضا نخبگان دامن زده است که میتوان از آن با عنوان «فوبیای تحزب» یاد کرد. در روانشناسی، بحثی تحت عنوان «فوبیا» مطرح است. روانشناسان میگویند: «تقریبا تمام افراد از چیزی میترسند. کسی که از هیچ چیز نترسد به احتمال زیاد حقیقت را نمیگوید؛ زیرا ترسیدن، فعالیتی بسیار مهم برای سلامت و زنده نگهداشتن افراد است.
برای مثال ترس از ارتفاع، انسان را از پرتاب شدن به پایین حفظ میکند و ترسیدن از موجودات زهردار، انسان را از سم آنان نجات میدهد. نباید فراموش کرد که در این میان البته بعضی ترسهایی که کاربرد مفیدی هم ندارند میتواند عادی محسوب شوند.
ترس غیرعادی یا Phobia، به حالتی گفته میشود که این ترس حالتی غیرمنطقی به خود میگیرد و زندگی روزمرهی شخص را مختل میکند. بعضی افراد ترسهایی چنان شدید دارند که در تمام مدت به چیزی که از آن وحشت دارند فکر میکنند. اشخاصی که دچار ترس از عنکبوت هستند، تمام سوراخهای ریز خانه را پر میکنند تا عنکبوتی نتواند وارد منزل شود! آنها هنگامی که به خارج از خانه میروند بیش از حد خود را میپوشانند تا اگر با عنکبوتی برخورد کردند، پوستشان با آن برخورد نکند! آنها حتی در زمستان که در خارج، از عنکبوتها اثری نیست هم همین کار را میکنند!
میتوانید تصور کنید که چنین موقعیتی برای زندگی تا چه حد آزاردهنده است. به این ترتیب اگر ترسی، شخص را از لذات زندگی دور کند و ذهن او را چنان مشغول سازد که نتواند کار کند، بخوابد یا کارهای مورد علاقه و ضروری خود را انجام دهد، جزو بیماریها محسوب خواهد شد.»
خلاصهی کلام، «فوبیا» به معنای «ترس موهوم» از یک امر خیالی و یا حتی واقعی است و به نظر میرسد که بنا به دلایلی از قبیل سوء استفاده از مقولهی «تحزب» و استبداد کهن حاکم بر کشور که همواره بر اساس سیاست «اختلاف بیانداز و حکومت کن» مانع کار جمعی در میان مردم بوده است، نوعی «فوبیای تحزب» یعنی «ترس موهوم و خیالی» از تحزب در میان ما ایرانیان شکل گرفته است.
اندک تأملی در روانشناسی رفتاری ما ایرانیان، نشانگر آن است که ما از کار جمعی و گروهی گریزان هستیم و معمولا میکوشیم که در عرصههای مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و … به صورت فردی عمل کنیم.
در این میان، از آنجایی که کار حزبی از پیچیدگی و دشواریهای بیشتری نیز برخوردار است و تحمل بسیاری را میطلبد، برخی از تحزب گریزانند و مخالفت با آن را یک ارزش تلقی میکنند، در حالی که این تفکر و عمل بر مبنای آن نه تنها ارزش نیست، بلکه یک ضدارزش است و نشانگر نوعی فرار از کار جمعی است.
● تمامیتخواهی، از مهمترین موانع تحزب است
عوامل متعدد فکری و رفتاری همچون مطلقبینی و مطلقخواهی(تمامیتخواهی) در پیدایش این شیوهی رفتاری نقش داشته است که بازگشت عمدهی آن به حاکمیت استبداد تاریخی حاکم بر کشور ماست.
استبداد کهن، نوعی مطلقبینی را که ناشی از نوعی خودشیفتگی(نارسیسم) است، در میان ما موجب شده است، در نتیجه ما به جای «همه با هم» به «همه با من» میاندیشیم.
اکثریت ما اعم از حاکمان و محکومان، به نوعی مطلقبینی دچار شدهایم و معمولا دنیا را به صورت مطلق یا سیاه و یا سفید میبینیم و به هیچ منطقهی خاکستری هم قائل نیستیم و به طریقاولی، خود را در جانب حق و سفید میپنداریم. این شیوهی تفکر و رفتار یکی از مهمترین موانع کار جمعی است که بدون رهایی از آن تحزب ممکن نیست و معنای محصلی ندارد.
مضاف بر مطلقبینی و تمامیتخواهی، از خصلتهای منفی فردی همچون خودبینی، خودخواهی، منفعتطلبی و برخی دیگر از رذایل اخلاقی نیز میتوان به عنوان موانع کار جمعی و تحزب نام برد.
در نتیجهی این نوع تفکر و رفتار و خصائل اخلاقی منفی است که ما در عرصههای مختلف اعم از خانواده، روابط زناشویی، خانوادگی، فامیلی، اجتماعی و سیاسی به مانند یک مستبد عمل میکنیم و خواهان اطاعت بیچون و چرای دیگران از خود هستیم!
● اصلاح تفکر تمامیتخواهی و درمان خصائل منفی، مقدمهی کار جمعی است
برای توفیق در کار جمعی از جمله تحزب باید قبل از هر چیز به اصلاح تفکر و رفتار تمامیتخواهانه و درمان خصائل منفی بپردازیم تا مانع گلآلود شدن آب از سرچشمه شویم؛ زیرا اگر این بیماری را درمان نکنیم، حتی اگر براساس انتخابی دموکراتیک و آرای اکثریت قریب به اتفاق تودهی مردم هم به حکومت برسیم، نمیتوانیم دموکراتیک عمل کنیم و نوعی دیکتاتوری دیگر را حاکم میکنیم و خواستار اطاعت مطلق و بیچون و چرای مردم از خود میشویم و در درازمدت، حمایت اکثریت را به علت این شیوهی فکری و رفتاری از دست میدهیم.
برای درمان این بیماری و جلوگیری از آسیبها و زیانهایی که از این ناحیه متوجه ما میشود، باید از یکسو به اصلاح فکری و از سویی دیگر تحولی درونی بیاندیشیم؛ زیرا به تصریح قرآن کریم:
«… إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ؛ همانا خداوند آنچه را گروهى دارند [از نعمتها]، دگرگون نکند تا آنگاه که آنچه را در خودشان است دگرگون کنند.»۲
برای رسیدن به همگرایی باید از خودگذشتگی کرد. یکی از بارزترین مصادیق دستور صریح قرآنی: « لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ؛ هرگز به نیکى [راستین] دست نیابید مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید، و هر چه انفاق کنید خدا به آن داناست.»۳، همین جاست.
برای رسیدن به این مهم؛ یعنی همفکری و همگرایی در راستای تأمین منافع ملی و عمومی ما باید تمرین کار جمعی کنیم و در این تمرین از بسیاری از خواستههای خویش بگذریم تا به همگرایی و حرکت جمعی در راستای تأمین مصالح عمومی و منافع ملی نائل آییم.
● اهم بایستههای فعالیت سیاسی و حزبی
فعالیت حزبی به عنوان یکی از مهمترین ارکان جامعهی مدنی و دموکراسی، مستلزم رعایت یک سلسه اصول و بایستههایی است که عدم توجه به این بایستهها در مقام نظر و عمل می تواند آسیبهایی جدی به این نوع فعالیتها وارد سازد و مانع توفیق احزاب در راستای تحقق اهداف و آرمانهای مورد تعقیب آنها باشد.
در این مجال به برخی از بایستههایی که در فعالیتهای حزبی رعایت آنها ضروری است، به اختصار اشاره و تفصیل آن به فراست مخاطب احاله میشود.
۱. ضرورت حرکت علمی
اولین اصلی که هم در مقام تأسیس حزب و هم در مقام فعالیت باید رعایت شود، ابتنای اینگونه فعالیتها بر شناخت، علم و معرفت میباشد. فقدان این اصل در فعالیتهای حزبی، حزب را تبدیل به نوعی باند و هیأت میکند و ماهیت آن را از نوعی پدیدهی مدرن به نوعی محفل ارتجاعی تغییر می دهد.
نباید چنین پنداشته شود که صرف «حق» بودن، موجب موفقیت در فعالیتهای حزبی و … میشود و یاری خداوند را به دنبال دارد؛ زیرا خداوند متعال برای پیروزی و موفقیت و رسیدن به اهداف، یک سلسله سنتهایی را مقرر کرده است که تخطی از این سنتها نه تنها مانع رسیدن به اهداف می شود، بلکه چه بسا خسارات جبران ناپذیری را هم به دنبال داشته باشد.
ضرورت تکیه بر علم و معرفت در کلیهی حرکتها و فعالیتهای انسانی یکی از سنتهای الهی است. همانطوری که صرف اعتقاد و ایمان و توکل به خداوند متعال بدون رعایت اصول کشاورزی نمیتواند موجب توفیق ما در این رشته از فعالیتها شود و برای به دست آوردن محصول خوب از حیث کمیت و کیفیت باید بر اساس آخرین دستاوردهای علوم کشاورزی عمل شود و این فن، امروزه به تخصصهای ویژهی آکادمیک نیاز دارد، هرگونه فعالیت سیاسی، اجتماعی، از جمله فعالیتهای حزبی نیز نیازمند استفاده از یک سلسله دانشهای مرتبط با اینگونه فعالیتها است.
علمیت در زمینهی فعالیت حزبی، یعنی استفاده از مجموعهی دستاوردهای علوم مرتبط با این سنخ فعالیتها از قبیل علم سیاست، جامعهشناسی، مردمشناسی، روانشناسی، آمار، اقتصاد، حقوق و … که برای این مهم، احزاب، نیازمند ارتباطی جدی با مراکز دانشگاهی و آکادمیک و استفاده از دانشها و تجربیات صاحبنظران این علوم و فنون می باشند.
امام علی(ع) فرمود: «ما منحرکه الا و انت تحتاج فیها الیمعرفه؛ هیچ حرکت و کاری نیست مگر اینکه تو در آن به شناخت، نیازمندی.»۴
پیامبر اکرم(ص) نیز فرمود: «من عمل علی غیرعلم،کان ما یفسده اکثر مما یصلح؛ هر آنکس که بدون علم به عمل برخیزد، بیش از آنکه اصلاح کند سبب تباهی و فساد میشود.»۵
طرح یک سلسله شعارهای عوامفریبانه و بدون اساس و پشتوانهی علمی، ممکن است که در کوتاه مدت، دل برخی از سادهلوحان و سطحینگران را برباید و سر و صدایی زودگذر ایجاد کند و مدتی کوتاه عدهای فریبخورده را به خود مشغول سازد، اما به یقین، دیری نمی پاید که چنین رفتارهایی، نه تنها سودی درازمدت را متوجه صاحبان آن و جامعه نخواهد کرد، بلکه از یکسو موجب یأس، سرخوردگی و بیاعتمادی مردم خواهد شد و سرانجام واکنشهای کوبندهی آنان را به دنبال خواهد داشت.
بر این اساس برای کاری جدی در حوزهی فعالیتهای حزبی ما نیازمند به مطالعات جدی علمی در بارهی مسائل تئوریک و پراتیک میباشیم که هر گونه سهلانگاری در این زمینه میتواند موجب نقض غرض شود و خسارات سنگینی را متوجه حزب، مردم و منافع ملی کند.
۲. کسب صلاحیت و شایستگی
هیچ حزبی، حرکتی و جنبشی نمیتواند بهطور طبیعی جانشین نظام، سیستم و یا دولتی شود، مگر اینکه با کسب یک سلسله صلاحیتها و شایستگیها آلترناتیوی مترقی برای رقیب باشد.
خداوند متعال در سورهی انفال بعد از اشاره به سرانجام وخیمی که در انتظار کافران است، آن را نتیجهی اعمال آنان معرفی میکند و رفتارشان را به رفتار آل فرعون و سرانجام وخیم آنان تشبیه میکند و میفرماید:
«ذَٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ، کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ ۙ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ ۚ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ شَدِیدُ الْعِقَابِ، ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَهً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۙ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛
این [عقوبت] به خاطر کار و کردار پیشین شماست، [و گر نه] خداوند هرگز نسبت به بندگان [خود] بیدادگر نیست. همانطور که خوی فرعونیان و کافران پیش از زمان آنها بر این بود که به آیات خدا کافر شدند، خدا هم آنان را به کیفر گناهانشان بگرفت که همانا خدا توانا و سختکیفر است. این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر نمىدهد، مگر آنکه آنان آنچه را در خودهاشان است، تغییر دهند، و خدا شنواى داناست.»۶
معمولا نظامها و دولتهای حاکم با عملکرد خطاکارانهی خویش به طور طبیعی سزاوار شکست میشوند و در این طریق، هیچ حرکتی و جنبشی به طور طبیعی به پیروزی نمیرسد، مگر اینکه با کسب یک سلسله شایستگیها جانشین و آلترناتیوی شایسته و مترقی برای نظامها و دولتهای خطاکار باشد.
البته حساب برخی از پیروزیها و موفقیتهای ناشی از دوپینگ اصحاب قدرت و امدادهای نیروهای غیبی جدا و خارج از این مقولهی مورد بحث است!
منظور از کسب صلاحیت و شایستگی، سه معنی ذیل است:
الف. از خود فراتر رفتن
کسانی در اینگونه فعالیتها میتوانند منشأ آثاری ماندگار برای کشور، ملت و آرمانهای جنبش و حزب باشند که شجاعت از خودگذشتگی و فداکاری در راستای منافع ملی و آرمانهای جنبش و حزب را داشته باشند و منافع خویش را قربانی آرمانهای جنبش و حزب کنند. هیچ حزبی با جمع آوردن عدهای افراد بزدل و ترسو که جز به منافع خویش نمیاندیشند به جایی نمیرسد. هم رهبران و مسؤولان و هم کادرهای مؤثر هر جنبش و حزبی باید از شجاعت کافی در از خود فراتر رفتن برخوردار باشند تا بتوانند هم سخن حق را بر زبان جاری سازند و از حق دفاع کنند و در دفاع از حقوق مردم، مرعوب تطمیعها و تهدیدها نشوند و هم در لحظات و بزنگاههای تاریخی از خود بگذرند و در خدمت آرمان و هدف قرار گیرند.
ب. از مشکلات گذشتن
برخی از احزاب و جنبشها در مواجهه با موانع و مشکلات، دچار رکود و مبتلای به روزمرگی میشوند و این رکود، زمینهی یأس و دلسردی هواداران، مردم و در نهایت، اضمحلال و فروپاشی آنهارا فراهم می آورد. یک حزب، باید در مواجهه با موانع و مشکلات به جای اقدامات نسنجیده و یا توقف و رکود، به دنبال حل علمی مشکلات و برداشتن موانع از سر راه خویش باشد و این نکته را مد نظر داشته باشد که مشکلات و سختیها لازمهی زندگی این جهانی است و با تصحیح بینش و تقویت اراده میتوان، مشکلات را پشت سر گذاشت. خداوند متعال فرموده است: « وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ؛ و کسانى که در راه ما کوشیدهاند، به یقین راههاى خود را بر آنان مینماییم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است.»۷
ج. پشت سر گذاشتن رقیب
هر حزب و جنبشی باید بکوشد که در برنامهها، طرحها، نیروها و راههای تحقق اهداف خود از رقیب هم از حیث کمی و هم کیفی جلوتر و پیشرفتهتر باشد تا بتواند از رقیب عبور کند و حتی در صورت وقوع توطئه از جانب رقیب، با برنامهها و رفتارهای صادقانهی خود مانع غلبهی توطئه بر صداقت و فریب افکار عمومی شود.
از این رو لازم است که هر حزب و جنبشی، رقیب خود را کوچک نشمارد و بکوشد که او را به بهترین شکل ممکن بشناسد و نقاط ضعف و قوت او را دریابد که این امر حتی بعد از پیروزی بر رقیب نیز میتواند مفید به حال حزب و جنبش باشد.
معمولا برخی از احزاب و جنبشها به علت فقدان شناخت صحیح از رقیب بعضاً اگر به پیروزی هم نائل آیند، دچار نوعی افراط و یا تفریط در مقام عمل میشوند و از این طریق، زمینهی سقوط خود را فراهم می آورند. از اینرو باید رقیب را خوب شناخت و بد را بد و خوب را خوب دید، ولو اینکه از جانب رقیب باشد.
علی(ع) در فرمان حکومتی خویش به مالک اشتر فرمود: «هیچ سنت شایستهای را که معیار عمل بزرگان این امت بوده و همبستگی و کار ملت در محورش سامان یافته است، مشکن و هیچ راه و رسم جدیدی که به سنتی از این سنتها آسیب رساند، ایجاد مکن که در این صورت، بنیانگذاران این سنتها را پاداش باشد و تو را به خاطر این سنت شکنی، بار گناهی.»
۳. ارتباط ارگانیک با مردم و درک چگونگی برخورد با آنان
یکی از آفاتی که بعضاً برخی از جنبشها و احزاب بدان دچار میشوند، الینه شدن توسط برخی از مباحث افراطی و تفریطی هورقلیایی روشنفکرانه و یا متحجرانه میباشد که منجر به فاصله گرفتن آنها از مردم میشود.
هر حزب و جنبشی باید بهجای حرف زدن و شعار دادن فانتزی از جانب مردم با حضور در میان آنان و برقراری ارتباط ارگانیک با اقشار مختلف مردم به فهم مسائل مطرح در میان آنان و درک نیازها و مشکلات آنها نائل آید و در راستای حل آنها بکوشد.
فقر و گرسنگی و مشکلات عدیده، عقل و خرد آدمی را از کار میاندازد و نمیتوان در چنین فضایی از مردم انتظار داشت که به ارزیابی معقول مسائل پیچیدهی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و … و نوع مواجههی احزاب و جنبشها برای حل این مسائل بپردازند و تصمیمی معقول اتخاذ کنند.
مردم تشنهی عدالتاند و به دنبال حل مشکلات و نیازهای فراوان شخصی و عمومی خود میباشند.
هر حزب و جنبشی علاوه بر تلاش برای تأمین نیازهای معنوی مردم باید در راستای تأمین نیازهای مادی آنان نیز بکوشد و به این نکته متفطن باشد که برای مردم گرسنه و مبتلای به انواع و اقسام مشکلات زندگی نمیتوان صرفاً شعار داد و از آزادی، توسعهی سیاسی، سازندگی، مهرورزی، معنویت و… سخن گفت، گر چه حل بسیاری از این مشکلات در گرو آزادی و توسعهی سیاسی باشد که هست، اما باید حداقل معیشت مردم را تأمین کرد تا بتوان آنان را علاقهمندانه در صحنه نگهداشت و به پای صندوقهای رأی آورد و از این طریق بهآزادی، توسعهی سیاسی و سازندگی نائل آمد.
احزاب و جنبشها نباید چنین پندارند که مردم به منزلهی مهرههای شطرنجاند و بازیگران هر گونه که بخواهند میتوانند با آنان بازی کنند.
مردم، سرباز، برده و رعیت رهبران سیاسی، و حاکمان نیستند که موظف به اطاعت بیچون و چرا از آنان باشند.
علی(ع) خطاب به مالک اشتر فرمود: «هرگز با خود مگو که مرا فرمانروایی دادهاند، فرمان میدهم و باید بیدرنگ اجرا شود! که این روش، سیاه کنندهی دل، ویرانگر دین و عامل نزدیکی به دگرگونیها و انفجارها است.»
همچنین به او توصیه میکند که: «قلب تو را پوششی باید که تار و پودش مهر مردم و دوستی و لطف به آنان باشد، و مباد که مردم را درندهای خونآشام باشی که خوردنشان را غنیمت شماری، چرا که مردم دو گروهاند؛ یا در دین برادران تواند و یا در آفرینش همنوعانت، از راه میلغزند و به آفتها دچار میشوند و دانسته یا ندانسته به کارهایی دست مییازند و تو باید از گذشت و چشمپوشی، چندان بهرهمندشان کنی که چشمپوشی و گذشت خدا را در مورد خود خواهانی.»
خداوند متعال در بارهی رسول گرامی خویش فرمود:
«لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ؛
همانا براى شما پیامبرى از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به [هدایت] شما حریص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز و مهربان است.»۸
و نیز فرمود: « فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ…؛ پس (ای پیامبر) به (برکت) رحمتی از خدا برایشان نرمخو شدی، و اگر تندخو و سختدل بودی همواره از پیرامونت پراکنده میشدند. پس از آنان درگذر و برایشان استغفار و در کار با آنان مشورت کن… .»۹
جالب اینکه این دستور اکید الهی مبتنی بر عفو و گذشت و استغفار و مشورت، در بارهی کسانی نازل شده است که از فرمان آن حضرت در جنگ احد تخلف و سپاه اسلام را دچار شکستی سخت و آسیبهای جدی از جمله شهادت حمزهی سیدالشهدا کردند!
اتخاذ مواضع خشن در مقابل مردم و رمی آنان به برخی از اتهامات، ولو به خاطر صدور برخی از اشتباهات از آنان موجب فرار آنان میشود و زمینهی فریب و طعمه شدن آنان را برای برخی از جریانات عوام فریب فراهم میآورد. به هوش باشیم که خداوند حتی به پیامبر خویش نیز فرمود:
« فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ، لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُسَیْطِرٍ ؛ پس تذکّر ده که تو فقط تذکّر دهندهای! تو سلطهگر بر آنان نیستی (که بر ایمان مجبورشان کنی).»۱۰
۴. درک شرایط
شرایط و معادلات سیاسی و اجتماعی همواره در حال دگرگونی و تغییر است و هر حزب و جنبشی باید نهایت تلاش خویش را به کار گیرد که به درکی صحیح و واقعبینانه از شرایط و معادلات سیاسی و اجتماعی نائل آید و همراه با رعایت یک سلسله اصول اجتنابناپذیر، براساس شرایط و معادلات حاکم بر جامعه و جهان به اتخاذ مواضع بپردازد. برخورد قشری و متحجرانه و جمود و اصرار غیرعقلانی بر برخی امور بدون درک صحیح از واقعیتها، میتواند خسارات جبرانناپذیری را متوجه حزب، جامعه، کشور، منطقه و بعضاً جهان کند که نمونههای بارزی از آن را در مواضع حزب نازی هیتلری و اخیراً حزب بعث صدامی شاهد بودهایم.
مراجعه به تاریخ پیامبران، سنت پیامبر اکرم(ص) و سیرهی ائمهی معصومین(ع)، اصل راهنمای خوبی در این زمینه است.
ما به تفاوتهای فاحشی در خصوص چگونگی اتخاذ مواضع توسط پیامبران الهی و امامان(ع) بر میخوریم. شیوهی علی(ع) در ظرف زمانی خویش با روش پیامبر متفاوت است.
امام حسن(ع) با معاویه صلح میکند، ولی امام حسین(ع) با یزید میجنگد.
امام زینالعابدین(ع) به دعا پناه میبرد و امام باقر(ع) به شکافتن علم میپردازد و امام صادق (ع) در توسعه و گسترش مراکز علمی و تربیت شاگردان برجسته در رشتههای مختلف علوم میکوشد.
امام رضا(ع) ولایتعهدی مأمون را میپذیرد و… .
قطعاً نمیتوان این اختلاف شیوهها را بر اختلاف اهداف پیامبران و امامان حمل کرد؛ زیرا هدف همهی آن بزرگواران، اقامهی حکم خداوند متعال و اختلاف روشها و شیوهها ناشی از تحولات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و … بود.
پس احزاب و جنبشهای سیاسی و اجتماعی باید متناسب با تحولات جهانی، منطقهای و ملی به برنامهریزی و اتخاذ مواضع بپردازند.
۵. پایبندی به حقیقت در مواضع عملی
در بین روشهای پذیرفته شده برای رساندن پیام و دعوت مردم به سوی آن، آنچه که بیش از هرچیز، مورد توجه است، استفاده از روش غیرمستقیم و انطباق گفتار با رفتار است.
امام صادق(ع) در این خصوص می فرماید: «کونوا دعاه الناس باعمالکم و لاتکونوا دعاه الناس بالسنتکم؛ با رفتارتان مردم را (به دین) دعوت کنید نه با زبانهایتان.»۱۱
هر گونه تضاد بین رفتار و گفتار میتواند موجب سلب اعتماد مردم به گوینده و دعوت کننده شود. مردم، گویندگان و دعوتکنندگان را در درازمدت با سخنانشان محک نمیزنند، بلکه آنان را با کردارشان میسنجند. اگر بنا بود که صرف گفتار و شعار و تبلیغات گسترده بتواند در درازمدت در قلبها نفوذ کند، باید مردم همواره مرعوب و مسحور سخنان و تبلیغات و وعدههای شیرین طاغوتها و اصحاب زر و زور و تزویر میبودند و حال اینکه علیرغم بمباران تبلیغاتی مردم توسط طاغوتها در طول تاریخ، این افراد و جریانها هرگز نتوانستهاند تأثیری ماندگار در جان و روان مردم داشته باشند.
مرحوم دکتر علی شریعتی این حقیقت شگفتانگیز را در بیانی زیبا این گونه به تصویر کشیده است:
«شگفتا از این آدمی که چه اعجوبهای است، اگر هزارها سال در زیر بمباران تبلیغاتی یکنواخت و یکجهت و مستمرش گیرند و تلاش کنند که قطرهای نیز از ابر دیگر و آبی دیگر بر سرش نبارد تا وی نسل اندر نسل در زیر بارش این دروغ بروید و بپرورد و به برگ و بار نشیند، هنگام ثمر که میرسد با وزش نخستین نسیم اسفندی، رسیدن بوی حیاتآفرین بهاری، گلی که بر شاخش میروید، گل حقیقت است، آنچنان که با هیچ حساب و کتاب ظاهری جور نمیآید.
مشهد، شاهد این حقیقت است، علیبنموسیالرضا که بود؟ مردی از علویان در مدینهی آنروز دورافتاده که سرهنگی از سپاه خلیفه – قحطبه- به خانهاش میریزد تا زیور و جامه از تن زنان خانوادهاش به غارت برد و او توان دفاع از حرم و حریمش ندارد، در اوج عزتش هم که مسموم می شود به عنوان بزرگترین تجلیل از مقام وی در کنار خلیفهی بزرگ اسلام- هارون- دفنش میکنند تا به این تقرب مفتخر گردد!
اکنون سیل خروشان عاشقان وی که بر گرد ضریحش میچرخند تنها هنگامی از هارون کبیر! یاد میکنند که در طواف به تنگنایی میرسند که به علت قبر هارون ایجاد شده و عبور انبوه خلایق را دشوار کرده است و تودهی عامی مردمی که از سرزمینهای دور از آن و دور از هم که عاشقانه و سراپا برافروخته برگردش چرخ میخورند، به اینجا که میرسند با خشم و نفرت شعار لعن و نفرین میدهند!
اینان غالباً عواماند، تودههای روستایی و خردهپای شهری فاقد دانش و فرهنگاند، تاریخ نخوانده اند، تحقیق نکردهاند، پس این جبههگیری قاطع و قضاوت صریح را از کجا گرفتهاند؟
علی بنموسی، مردی از یک خاندان محکوم زمان است، پدرش را پوشیده و پنهان از مدینه به زندان بغداد آوردند و در آنجا کشتند، تا هفت پشتش همه محکوم، محبوس، شهید، تنها و اسیر قدرت بودهاند و فرزندانش، برادران و خویشاوندانش همه سرنوشتی چون پدرانش و گاه بدتر داشتهاند، همهی عمر را یا در زندان یا در خانه زندانی، تحت تعقیب، آواره، مخفی، تنگدست، دیدارشان و بردن نامشان جرم، حتی عبور از کنار قبر مردگانشان خطرناک.
و در آن سو، دو امپراتوری عظیم جهانی، هفت قرن پیاپی حاکم بر سرها به نام حکومت و به نام دین، سازندگان بزرگترین تاریخ و پرشکوهترین قدرت و شور و ایمان دینی، غنا و وسعت علمی و فرهنگی و فکری بودهاند و این همه با تمام اسلحه بیوقفه در راه نابود کردن او و محو کردن رسم و راه او و از یاد بردن نام و یاد او و خراب کردن فکر او و لکهدار کردن شخصیت او و پرورش نسلها و آموزش اندیشهها به یاری صدها هزار منبر و محراب و مدرسه و مسجد و خانقاه و کتاب و رساله بدان گونه که خود میخواستهاند.
حریف مستقیمش- هارون- که به ابر خطاب میکرد که: «کجا می روی؟ هر کجا بباری از قلمرو حکومت من بیرون نیست»! و مأمون که هم نیروی اندیشهی جهان را به استخدام قدرت خویش گرفته بود و هم قدرت سلاح و ثروت جهان را.
و اکنون به این تودههای مسلمانی که اسلام را از هم آغاز از دشمنان او و خاندان او، مکتب فکری او گرفتهاند و در طول قرنهای پیوسته همواره در دستگاههای تبلیغاتی و مغزشویی خلافتها و سلطنتهای هماهنگ، پرورش یافتهاند، کدام آموزگاری آموخته است که این همه دروغ بود، و حق نه در این نظامیههای مشهور جهان، نه در این مسجدهای پرشکوه، نه در این دارالخلافههای هزار و یکشب بغداد و دمشق، نه در این سپاه بیکران مجاهدان تکبیرگوی که پرچم توحید را بر پشت زمین میگردانند و بر قلههای کفر شرق و غرب عالم به اهتزاز در میآورند و نه در انبوه این کتابخانههای عظیم با میلیونها کتاب، نه در این همه فلسفهها و تاریخها و حدیثها و تفسیرها و خطبهها و منبرها و کلامها و فقه و اصولها که از اندلس تا ماوراءالنهر نام خدا و خلیفه را به هم در میآمیزند، بلکه در پس آن خانهی گلین و متروکی است که چند صباحی، مردی در زیر انبوه درد، ساکت نشسته و در کنارش زنی نالان، دستمالی بر سر بسته و آب از کوچه به خانه میآورد و دستاس میچرخاند تا فرزندانش را به سختی سیر کند.»۱۲
اندک تأملی در تاریخ، نشانگر این است که خداوند عالمیان، جهان را اینگونه بیحساب و کتاب نیافریده است که عدهای از سر بیدردی و بخار معده سخن بگویند و گفتار آنان، آتش در خرمن خلایق بزند و تأثیری ماندگار و جاودانه در تاریخ بشری داشته باشد.
اینکه پیامبران الهی توانستهاند علیرغم بیشمار موانع موجود، فلک را سقف بشکافند و طرحی نو در اندازند، به این خاطر بوده است که آن بزرگواران بدانچه که میگفتند، پایبند بودند و خود قبل از مردم بدانچه که آنان را بدان میخواندند عمل میکردند و حتی عمل آنان بیش از اندازهای بود که خداوند از سایر مردم خواسته است. لذا گفتار ورفتار انبیای الهی به ویژه پیامر اکرم(ص) و عترت پاک او بهترین الگو و سرمشق برای این گونه فعالیتهاست.
ارجاع ها:
۱. بحارالانوار ج، ۷۱ ، ص۳۳۷
۲. الرعد/ ۱۱
۳. آلعمران/ ۹۲
۴. الحیاه ۱/۳۷
۵. الحیاه ۱/۱۹۹
۶. الانفال/آیات ۵۱-۵۳
۷. العنکبوت/۶۹
۸. التوبه/۱۲۸
۹. آل عمران/۱۵۹
۱۰. غاشیه /۲۱و۲۲
۱۱. بحارالانوار/ ج ۵/ص ۱۹۸
۱۲. مجموعهی آثار دکتر علی شریعتی/ ۲۹ / ۵۸۴-۵۸۶
انتهای پیام
