روزنامهخوانی با انصاف – ۱۳ اسفند ۹۶
و بالاخره خیاط در کوزه افتاد!

«محمد توکلی»، انصاف نیوز: در صفحهی یک روزنامههای ۱۳ اسفند ۹۶ موضوعاتی مانند صدور حکم جلب سعید مرتضوی، پیشنهاد اعضای شورای شهر تهران برای تغییر نام خیابان «کارگر شمالی» به «دکتر مصدق» و پاسخ صریح رسول خادم به انتقادات برخی مقامات سیاسی و نظامی بیشتر از سایر موضوعات جلب نظر میکند.
در سرمقالهی روزنامهی ابتکار میخوانیم: کمیسیون فرهنگی شورای شهر تهران پیشنهاد داده که نام خیابان «کارگر شمالی» به خیابان «مصدق» تغییر کند. البته مسئله نامگذاری یک خیابان به نام «دکتر محمد مصدق»، موضوع تازهای نیست و به خصوص پس از آغاز به کار شورای پنجم شهر تهران بارها عنوان شده و محل بحث و گفت و شنودهای فراوان قرار گرفته است. تقارن این پیشنهاد با ایام سالمرگ نخستوزیر ملیگرای ایران، در ۱۴ اسفند، از جمله مسائلی است که ابعاد تازهای به این پیشنهاد میدهد. جالب آنکه این خیابان تقاطعی هم با خیابان «فاطمی» دارد. یار وفادار مصدق که سر در راه وطن داد. البته این نخستین باری نیست که نام «مصدق» در خیابانهای تهران نقش میبندد. در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و در بحبوحه تلاشها برای تعمیق فرهنگ انقلابی، یک بار نام «مصدق» بر خیابانی که امروزه «ولیعصر» خوانده میشود، نقش بست. اما درست در کوران مبارزات گروههای انقلابی و نزاعی که برای به دست گرفتن قدرت درگرفته بود، محمدرضا مهدوی کنی ـ وزیر کشور وقت ـ در سیام خرداد ماه سال ۱۳۶۰ تصمیم گرفت نام «مصدق» را از پلاک خیابانهای شهر تهران پاک کرده تا دیگر خیابانی به نام او در تهران نباشد. از همان زمان مقاومتها برای نامگذاری خیابانی به نام «مصدق» در تهران و دیگر کلانشهرهای ایران آغاز شد. مقاومتی که هیچ دلیل منطقی و محکمهپسندی برای آن وجود نداشت. تمام اینها در حالی بود که طی ۳۹ سال گذشته نامهای متعددی بر خیابانهای تهران نقش بسته است که صاحبان آن نامها یا خدمتی در اندازههای «مصدق» به کشور نداشتهاند و یا از اساس ارتباطی با ایران و ایرانی نداشتهاند.
علیرضا صدقی در ادامه نوشته است: این همه مخالفت با نامگذاری خیابانی به نام «مصدق» چرا و چگونه شکل گرفته است؟ مسئولان کشور را چه پیش آمده که از زمان تصدی وزارت کشور توسط محمدرضا مهدوی کنی به این سو، توان و جسارت نامگذاری خیابانی به نام یکی از بزرگترین قهرمانان ملی کشور را پیدا نکردهاند؟ آیا خدمات «بابی ساندرز» به ایران بیشتر از «محمد مصدق» بوده است؟ آیا نامگذاری خیابانی در قلب پایتخت به نام «خالد اسلامبولی» محل منازعات دیپلماتیک برای دولتمردان ایران نشد؟ چرا بزرگان قوم حاضر شدند تا همه این مشکلات را تحمل کنند ولی به خواسته بخش قابل توجهی از مردم برای نامگذاری خیابانی به نام «محمد مصدق» بیاعتنایی کردند. جالب آنکه «مصدق» را نه میتوان به چوب تندروی نواخت و نه این امکان هست که او را «جاسوس» یا «وطنفروش» خواند.
نویسنده این دیدگاه را در این باره مطرح میکند که: بخشی از مدیران کشور در تلاش بودند تا علاقهمندی به «وطن» را آن گونه که «مصدق» میخواست و به آن پایبند بود، از میان بردارند. گویی تصور این عده بر عدم تطابق روحیه ملیگرایی با ذات دینداری قرار گرفته بود. آنها تصور میکنند کسانی که ایران را دوست دارند و به آن عشق میورزند، لاجرم در تضاد و تعارض با دین مبین اسلام و حقایق قرآنی قرار میگیرند. قربانی اصلی این جریان جزماندیش اندیشه و حتی نام «مصدق» و امثال او است. آنها که نه درک صحیحی از دین دارند و نه ملیت ایرانی را به خوبی شناخته و درک میکنند به مخالفت جدی با هر نوع اندیشه ملیگرایانه و وطندوستانه بر میخیزند. کمااینکه همین موضوع نامگذاری خیابانی به نام دکتر «محمد مصدق» در شوراهای اسلامی سوم و چهارم شهر تهران یا مطرح نشد و یا رای نیاورد. به هر روی این اقدام دیرهنگام شورای اسلامی شهر تهران را باید به فال نیک گرفت و از آن به هر قیمتی دفاع کرد. گرچه توجه به مشی و مرام و سلوک سیاسی و اجتماعی و اقتصادی «مصدق» به مراتب مهمتر و کارآمدتر از نقش نام او بر یک خیابان باشد.
روزنامهی جوان به نقد پیشنهاد نامگذاری خیابانی در تهران به نام دکتر مصدق پرداخته است: در بازار مکاره سیاست وفرهنگ در این روزگار، گاه اخباری به گوش میرسد که شنونده هرچند با حداقلی از اطلاعات تاریخی و سیاسی، یا بدین نتیجه میرسد که تصمیم گیرندگان از ابتداییترین و درعین حال مشهورترین مبانی نظری نظام بی خبرند و یا به طریق خیانت گام نهادهاند. شاهدان سیاست در مقطع اوجگیری انقلاب اسلامی به یاد دارند که درآن دوران و یکی دوسال پس از آن، ملی گرایان که درصدد ایجاد رهبری موازی با امام خمینی بودند، به گونهای گسترده به بازآفرینی یاد وخاطره دکتر مصدق پرداختند و در این طریق، هیچ فرصتی را فرونگذاردند. این تلاش ناکام اما، دیری نپایید و با موضع گیری آشکار وفاداران به مصدق علیه مسلمات احکام اسلامی، جوهره فکری آنان برملا گشت. رهبر انقلاب در سخنرانی شدیداللحنی ضمن اعلام ارتداد جبهه ملی و هشدار قاطع به مروجان تفکر این گروه، مصدق را نامسلمان خواند ودیدگاه خویش درباره وی را که پیش از آن به دلیل حفظ وحدت نیروهای سیاسی مکتوم نگاه داشته بود بر ملا ساخت.
به نوشتهی شاهد توحیدی: حدود دو دهه بعد و پس از رویداد دوم خرداد۱۳۷۶، متولیان این رویداد که سکولاریزه کردن نظام اسلامی را وجهه همت خویش قرار داده بودند، با طرح مجدد نام مصدق، راه را براین گروه رانده شده از سیاست ایران گشودند و عرصه فرهنگ، سیاست ورسانه را به میدان تاخت وتاز مصدقیها تبدیل کردند. با این همه ، با مقاومت نیروهای وفادار به انقلاب وامام، مصدقیان با همه تکاپویی که در احیای مراد خویش نشان دادند، از این عرصه مغبون بیرون آمدند ونتوانستند نظام را به تجلیل از وی متقاعد کنند.
این روزنامهی تندرو در نهایت میپرسد: آیا اعضای کمیته مورد اشاره به ماهیت رفتارخود وآثار فرهنگی وسیاسی آن اندکی اندیشیده اند؟یا مثلا تصور کردهاند که برداشتن نام مصدق از یکی از خیابانهای شاخص تهران در سال ۱۳۶۰، از سرهوسرانی یا بی دلیل انجام شده است؟ آیا آنان از نقش مصدق در سرکوب جریان مذهبی در نهضت ملی و ملکوک نمودن نام آنان بی خبر ماندهاند؟ آیا این جماعت نمیدانند که این فرد با زیاده خواهیهای قانونی، عملاً یک نهضت پیروز را به شکستی کنسرسیومی کشید؟ و از همه مهمتر آیا این جماعت که از مواجهه با عوارض بارش یک برف در تهران یا آتش گرفتن یک ساختمان ناتوان ماندهاند، هنری جز اینگونه رفتارهای پوپولیستی و پوچ ندارند؟
صفحهی اول روزنامهی سازندگی
حیدر مستخدمین حسینی در روزنامهی آرمان مینویسد: وزیر اقتصاد و اصولا مقامات اقتصادی باید صحبتهایی که جنبهی عمومی دارد را با شاخ و برگ امید مطرح کنند تا ناامیدی را از چرخه نگاه مردم به سازمانها که مهمترین آن هم نظام بانکی است، حذف کنند اما نکتهای که وجود دارد و در بین جامعه مطرح است و بهخصوص فعالان اقتصادی و کسانی که در حوزه بازار سرمایه کار میکنند از نزدیک با تراز بانکها آشنا هستند و هر ماه آن را مشاهده میکنند، این است که از وضعیت نامطلوب بانکها اطلاع دارند هرچند که وضعیت ورشکستگی نیست.
به نوشتهی سرمقالهی این روزنامه: نظام بانکی در چند سال گذشته از بابت شرکتداری و سهامداری به لحاظ رکودی که در حوزه اقتصاد و بهخصوص حوزه مسکن وجود داشت، نفع بالایی بهدست نیاورد. یعنی درواقع در تراز بانکها سود عملیاتی نسبت به مجموع سود دریافتی برای سالهای ۹۵ و ۹۶ پایینتر از سالهای قبل است. اما اینکه بگوییم نظام بانکی ورشکست شده هم حرف درستی نیست. به لحاظ اینکه میزان داراییهایی که در حال حاضر نظام بانکی ما دارند، در قبال زیانهایی که دادهاند یا سودهایی که ندادهاند، قابل تامل است. ضمن اینکه این وضعیت به دولت و وزارت امور اقتصاد و دارایی که تنظیم کننده روابط اقتصادی است و به بانک مرکزی و مقامات اقتصادی دولت هشدار میدهد که هشیار باشند و تکالیف جدید و دستوری را به نظام بانکی ندهند.
این اقتصاددان در نهایت بر این باور است: رتبهبندی بانکها در شرایط فعلی که این مهم را اکثر بانکها دربر ندارند و هنوز خدمات واقعی خودشان را عرضه نمیدارند، نمیتواند کارساز باشد. چنانچه قانون عملیات بانکی بدون ربا توسط مجلس و دولت مورد بازنگری قرار بگیرد و بانکها با قوانین روز و مورد انتظار جامعه شکل بگیرند، میتوان بر مبنای قانون جدید رتبهبندی را اجرا و پیاده کرد. در شرایطی کنونی نظام بانکی ما دچار مشکل جدی است و ارائه خدماتش عمومی نیست بلکه هر بانکی مشتریان خاص خودش را دارد و ارائه تسهیلات و خدمات را به آن مشتریان خاص میدهد به طوری که فضا برای حضور مشتریان جدید همچنان مه گرفته است. با اصلاح نظام بانکی میتوان امیدوار بود بحث رتبهبندی و بسیاری از شاخصهای دیگر مثل شاخص کارآیی یا بهرهوری و امثالهم اجرا و پیاده شود تا مردم از آن نفع ببرند.
در روزنامهی اعتماد میخوانیم: مساله امروز اقتصاد ما فقط بیکاری دهه شصتیها نیست، اقتصاد ما برای کدام گروه سنی توانسته است اشتغال ایجاد کند که برای دهه شصتیها بتواند کاری کند؟ دهه شصتیها نسبت به هفتادیها فقط مشکلات مضاعف داشتهاند، چرا که در این دوره رشد جمعیت بالا رفته است و سیل جمعیتی که وارد بازار کار شده با مشکل بیکاری مواجه شده است. ناتوانی اقتصاد ایران در زمینه ایجاد اشتغال ناشی از فضای نامساعد کسب و کار به دلیل وجود تنش در داخل و در روابط با کشورهای همسایه است که به کاهش سرمایهگذاریهای مولد و اشتغالزا و افزایش نرخ بیکاری در میان جوانان تحصیلکرده منجر شده است. متولدین دهه ۶۰ که اکنون حول وحوش ۳۵ سال سن دارند ولی به دلیل نبود چشمانداز درست به آینده و نااطمینانی در زمینههای مختلف، امکان یافتن شغلی پایدار در بنگاههای دولتی و خصوصی برای آنان پایین است؛ در عین حال بسیاری از آنان انگیزهای قوی برای شروع فعالیت و ایجاد کسب و کار مستقل ندارند.
به نوشتهی زهرا کریمی: رفع مشکلات اقتصاد ایران به تنهایی توسط دولت مقدور نیست. مثلا برای ایجاد ثبات در بازار ارز باید مشکل ایران با نظام بانکی بینالمللی حل شود. در این مساله هماهنگی و تفاهم میان دولت، مجلس، قوه قضاییه و حتی شورای نگهبان برای اتخاذ تصمیمی سخت ضروری است. برای حل مشکلات اقتصاد ایران، بهویژه مساله نگرانکننده بیکاری، کل حاکمیت باید تحولات بنیادینی را در ساختارهای اقتصادی- سیاسی کشور اعمال کند. در رابطه با ایجاد اشتغال برای دهه هفتادیها، هم میتوان به آینده امیدوار بود و هم میتوان نسبت به آینده بسیار نگران بود. در حال حاضر چالش مهم در بازار کار ایران حفظ فرصتهای شغلی موجود است. چرا که تداوم شرایط موجود میتواند به معنای تعطیلی گروهی دیگر از بنگاهها و از دست رفتن فرصتهای شغلی مولد و رشد و گسترش مشاغل کاذب با مزدهای پایین و افزایش سهم شاغلین فقیر در کشور شود. عاملی که به تشدید آسیبهای اجتماعی خواهد انجامید.
و بخش پایانی این یادداشت: به قول مینسکی، اقتصاددان معروف امریکایی زمانی که مشکل اصلی بازار کار در طرف تقاضا است، تاکید روی سیاستهای مهارتآموزی مثل این است که اسب را پشت درشکه ببندند. اینکه افراد جویای کار باید مهارتهای خود را افزایش دهند برای بهبود وضعیت اشتغال لازم است ولی اصلا کافی نیست و تا زمانی که چشمانداز اقتصاد ایران به سبب شرایط نامساعد داخلی و بینالمللی مبهم است و صاحبان منابع مالی گرایشی به سرمایهگذاریهای اشتغالزا نشان نمیدهند، افزایش تقاضای نیروی کار و ایجاد فرصتهای شغلی جدید بسیار محدود خواهد بود.
محمدرضا ثقفی – روزنامهی شرق
ابوالقاسم قاسمزاده در روزنامهی اطلاعات نوشته است: پوتین در سخنرانی سالانه خود، گزارشی از قدرت جدید نظامی ـ اتمی روسیه ارائه داد که در آمریکا و اروپا شوک خبری شد. اگر چه مسئولان «پنتاگون» و «کاخ سفید» چند ساعت بعد از انتشار سخنرانی رئیس جمهور روسیه و فیلمهایی که از بازسازی فرضی حمله با موشکهای جدید به کالیفرنیای آمریکا نشان داده شد، تلاش کردند تا آن را بیاهمیت جلوه دهند؛ اما همه کارشناسان و استراتژیستهای نظامی غربی در آمریکا و در اروپا، سخنان پوتین را شوک نظامی ـ سیاسی علیه غرب تفسیر کردند و از آغاز دوره جدیدی از مسابقه تسلیحاتی ـ اتمی و سلاحهای جدید تخریبی در غرب (آمریکا) و شرق (روسیه) خبر دادند. ترامپ تلفنی با رؤسای کشورهای آلمان، فرانسه و انگلیس درباره سخنرانی پوتین صحبت و گفتگو کرد.
در ادامهی این یادداشت میخوانیم: اگر چه برخی از تحلیلگران غربی سخنرانی پوتین را برای پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری روسیه دانستهاند که تا دو هفته آینده انجام خواهد گرفت، اما اینگونه برداشتها بیشتر جنبه تبلیغی و رسانهای در غرب دارد.آنچه که با سخنرانی پوتین کلید زده شده است عبارتست از بازگشت به رقابت برتری تسلیحاتی روسیه و آمریکا بعد از سالها از پایان «جنگ سرد» و قدرتنمایی جهانی با تعریف دو ابر قدرت شرقی (روسیه) و (آمریکا). تا قبل از این سخنرانی تمامی تحلیلگران سیاسی ـ نظامی دو کانون یکی در منطقه شرق آسیا (دریای چین) و دستیابی کره شمالی به کلاهکهای هستهای و تولید موشکهای دوربرد (بالستیک)، همچنین در خاورمیانه قدرت موشکی ایران را مرکز تقابل و برنامهریزی سلطه نظامی و تهدید نظامیگری ترامپ نام میبردند.
به نوشتهی این روزنامه: رقابت تسلیحاتی ـ اتمی مسکو ـ واشنگتن نه تنها به افزایش فضای بحرانهای منطقهای در جهان که صلح بینالمللی را در مسیر تهدید جنگ سوق خواهد داد.ترامپ گرفتار مشکلات بسیار در سیاستهای داخلی خود در آمریکا است. سخنرانی پوتین علاوه بر داخل آمریکا در صحنه بینالمللی نیز مشکلات او را مضاعف خواهد کرد و نزدیکترین متحدان آمریکا، اروپا (اتحادیه اروپا) در پی ارزیابی از شرایط جدید و آیندهنگری خود خواهند شد.
سیدحسین موسویان به چهار سفر مهم در مورد آیندهی برجام و منطقه پرداخته است: سه موضوع برجام، موشک و نقش ایران در منطقه، از مهمترین چالشهای پیش روی اروپا، ایران و امریکا و متحدین کلیدی ترامپ یعنی اسرائیل و عربستان است. در حالی که اروپا خواستار حفظ برجام و مهار نفوذ منطقه و توان موشکی ایران است، استراتژی کاخ سفید و متحدینش مبتنی بر نابودی برجام، توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران و تغییر رژیم در تهران است. این در حالی است که ایران هم به دنبال تقویت توان موشکی – دفاعی و جایگاه منطقهای خود همراه با حفظ برجام است. ایالات متحده و سه کشور اروپایی، چند روز پیش در بیانیهای مشترک، با اشاره به گزارش سازمان ملل، «عدم پایبندی ایران» به تحریمهای تسلیحاتی یمن را محکوم کردند. این بیانیه یک روز پس از آن منتشر شد که روسیه پیشنویس قطعنامه بریتانیا در مورد یمن و ایران را وتو کرد. این چهار کشور در بیانیه خود مدعی شدند اقدامات ایران «تهدیدی جدی را متوجه صلح و ثبات در منطقه کرده است.» این بیانیه در شرایطی منتشر شد که ترامپ چند هفته پیش از آن رسماً اعلام کرد که اگر کنگره و اروپا چهار شرط او برای تغییر برجام را عملی نکنند، او از برجام خارج خواهد شد. خردادماه سال آینده رئیس جمهوری امریکا باید در مورد تهدید خود، تمدید یا عدم تمدید تعلیق تحریمهای هستهای ایران، یعنی مرگ یا حیات برجام، تصمیمگیری کند. استنباط من از اوضاع داخلی امریکا این است که احتمال تصویب لایحهای در مورد تغییر برجام در کنگره ضعیف است چون دموکراتها زیر بار نمیروند. فرانسه اینک در گفتوگوهای خود با امریکا و ایران درمورد برجام و موضوعات منطقهای و موشکی، نقش رهبری اتحادیه اروپا را ایفا میکند، ضمن اینکه اروپاییها هم بشدت مشغول لابی در واشینگتن برای حفظ برجام هستند.
در ادامهی سرمقالهی روزنامهی ایران آمده است: دو هفته بعد از اجلاس کنگره جهانی یهود و رایزنیهای نتانیاهو، محمد بن سلمان به امریکا سفر خواهد کرد. او همیشه دست پر به کاخ سفید میرود. این بار هم او یک بسته حدود صد میلیارد دلاری خرید نیروگاههای هستهای از امریکا را در جیب خود دارد. محور اصلی مذاکرات بن سلمان در مورد ایران خواهد بود. هدف او این است که یا واشینگتن صنعت هستهای مشابه ایران شامل غنیسازی و آب سنگین را بپذیرد و یا اینکه با لغو برجام به مقابله با این صنعت در ایران بپردازد. در هر صورت این سه واقعه مهم، اوج تلاشهای ضدایرانی اسرائیل، نئوکانهای امریکا و محور عربستان- امارات خواهد بود تا زمینه لازم برای خروج امریکا از برجام و اقدامات عملی بیشتر و گستردهتر امریکا علیه ایران از جمله اعمال تحریمهای گسترده جدید و مقابله با نقش منطقهای ایران را فراهم کنند. کمتر از یک ماه بعد از این سه واقعه، ماکرون رئیس جمهور فرانسه وارد واشینگتن خواهد شد. بین سران کشورهای اروپایی، فعلاً ماکرون بهترین و نزدیکترین روابط را با ترامپ دارد. با اطمینان میتوان گفت که نتانیاهو بین کل سران کشورهای جهان و ماکرون بین کل سران کشورهای غربی، تأثیرگذارترین فرد روی ترامپ هستند. در جریان سفر شهریور گذشته دکتر روحانی به نیویورک، این ماکرون بود که برای دیدار رؤسای جمهوری امریکا و ایران تلاش کرد، ترامپ پذیرفت و دعوت کرد اما دکتر روحانی نپذیرفت.
این متخصص امور خاورمیانه و هستهای دانشگاه پرینستون امریکا در نهایت معتقد است: باثباتترین قدرت مدافع حفظ برجام، ژنرال ماتیس رئیس پنتاگون میباشد اما محور نتانیاهو-کوشنر (داماد ترامپ) تأثیر بیشتری بر ترامپ دارد. آشفتگی اوضاع داخلی در واشینگتن، کار لابیهای ضد ایران را سهلتر نموده است. از طرف دیگر نتانیاهو در تلآویو با پرونده جدی فساد مواجه است و همچنین محمد بن سلمان در داخل ریاض با مشکلات سهمگینی دست و پنجه نرم میکند. لذا این دو سیاستمدار ممکن است بخواهند با بحران آفرینی در مورد ایران، خود را در مواجهه با چالشهای داخلی کشورشان در حاشیه امن قرار دهند. نهایت اینکه اگر دست ماکرون از گفتوگوهای اروپا با ایران بویژه گفتوگوهای لودریان در تهران پر باشد، ممکن است بتواند کاخ سفید را در تصمیمات پیش رو تعدیل کند. لذا مناسب است تهران با توجه به این عوامل مهم، برای گفتوگوهای با لودریان در تهران، طرح و برنامه مناسب داشته باشد.
سرمقالهی امروز روزنامهی کیهان با رویکردی «دلواپسانه» به سفر مقامات وزارت امور خارجه به کشورهای اروپایی پرداخته است: «ما زیربار هیچ مذاکرهای درباره توانایی موشکی و قدرت دفاعی و مسائل منطقهای نمیرویم اما حاضریم با هر طرف خارجی وارد «گفتوگو» شویم»! این خط حاکم بر بخشی از دستگاههای تصمیمگیر در حوزه سیاست خارجی و نشانه اتفاقات مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.فاصلهگذاری میان مذاکره و گفتوگو در عالم ادبیات معنا دارد و مثل هر دو نقطه دیگر دارای تفاوت و تشابه هستند ولی در عالم سیاست این دو وقتی در سطح مقامات رسمی دو یا چند کشور صورت میگیرد، مذاکره است ولو با نامهای دیگر خوانده شود. چرا این روزها عدهای از کسانی که در حال رفت و آمد به این محفل و آن محفل اروپایی هستند نام «مذاکرات» را گفتوگو گذاشته و بر تفاوت داشتن این دو اصرار دارند؟ واقعیت این است که پیش از توافق برجام، مبنای جمهوری اسلامی تکرار آن در مورد سایر پروندههای اختلافی با غرب نبود هر چند در یک عبارت کلی گفته شد ما در حال آزمودن اروپاییها هستیم اما بعد از بدعهدی آمریکاییها و اروپاییها در عمل به تعهدات برجامی خود، اندک دلیلی برای مذاکرات دوباره وجود ندارد.
سعدالله زارعی ادامه میدهد: هم اینک و در حالی که چندین تیم وزارتخارجه ما سرگرم رفت و آمد به این جلسه و آن جلسه، به این دولت و آن دولت و به این اندیشکده و آن اندیشکده هستند و خبرهای تقریبا رسمی این مذاکرات نیز از سوی خبرگزاریهایی نظیر رویترز منتشر میشوند و حتی متعاقب این گفتوگوها بیانیههایی نیز از سوی بعضی از دولتهای اروپایی صادر میگردد، مقامات وزارت خارجه ما اصرار دارند ما باور کنیم که مذاکرهای در کار نیست و ما به هیچ کشور دنیا اجازه نمیدهیم درمورد مسائل خارج از برجام وارد مذاکره با ایران شود. به هرحال به نظر میآید وزارت خارجه ما باید برای مخاطب ایرانی روشن کند که دقیقا در اروپا سرگرم چه کاری است؟
و در نهایت نویسنده باور دارد: اگر وزارت خارجه ما نظری به واقعیت موجود در صحنه بیندازد درمییابد که برخلاف تصویر تحقیرآمیزی که طرف اروپایی در اتاقهای دربسته از ایران به مقامات ما نشان میدهد، ایران بسیار قدرتمند است و این درحالی است که طرف غربی که در این اتاقها به مقامات وزارت خارجه ما بازوی برآمده نشان میدهد در موقعیت ضعیف قرار دارد. بنابراین میتوان این بازی مسخره را به هم زده به آنان نشان داد که نه نیازی به شما داریم و نه اعتمادی که با شما به توافق برسیم.
مهدی محمدی در روزنامهی وطن امروز مینویسد: آستانه سفر وزیر خارجه فرانسه به تهران، نشانههای متعدد میگوید یک روند پیچیده و چندجانبه دیپلماتیک پس پرده، درباره برجام شکل گرفته که میتواند در ماههای آینده منجر به تحولات مهمی در محیط امنیت ملی ایران شود اما درست مثل بار قبل، خطوط اصلی این روند، چندان پخته نیست و همچنان از افکار عمومی نیز پنهان نگه داشته میشود. دونالد ترامپ این موضوع را روشن کرده که روز ۱۳ مه آینده (اواسط اردیبهشت ۹۷) از تعلیق مجدد تحریمهای برجامی که آمریکا مکلف به آن است خودداری خواهد کرد، مگر اینکه یک سلسلهشروط اضافی در قالب یک توافق مکمل یا توافق پیرو به برجام اضافه شود.
به نوشتهی این روزنامهی مخالف دولت اعتدال: اگر مقامهای دولت آقای روحانی حقیقتا خواهان اثرگذاری بر محاسبات آمریکا هستند به جای نفی پی در پی مذاکرات مجدد یا تلاش برای اصلاح برجام، باید هرگونه مذاکره و توافق غیربرجامی را هم به صراحت رد کنند. سخنان هفته گذشته آقای رئیسجمهور درباره عدم مذاکره در باب توان دفاعی البته نشانه خوبی است اما اولا فقط برنامه موشکی را در بر میگیرد و حاوی هیچ کد مشخصی درباره برنامه منطقهای ایران نیست و ثانیا تضمینهایی لازم است تا اطمینان حاصل شود که در مذاکرات پس پرده هم به همین شکل عمل میشود. اصل دومی هم که دولت از آن استفاده میکند نهتنها مفید نیست، بلکه میتواند به ضد خود بدل شود. دولت میگوید تا زمانی که منافع اقتصادی ناشی از برجام تداوم داشته باشد به آن پایبند خواهد ماند. آقای روحانی حتی صریحتر از این گفته اگر آمریکا هم از برجام خارج شود ایران به شرط پایبندی اروپا به برجام از آن خارج نخواهد شد. چنین موضعی بسیار خسارتبار است.
در نهایت نویسنده بر این نظر است که: اکنون به شدت نیازمند اجتناب از تکرار تجربه مذاکرات برجام هستیم. دولت حتی اگر میخواهد برجام را حفظ کند، باید مسیر خود را به طور اساسی تغییر دهد. آمریکا باید بداند در صورت خروج از برجام، حتما «هزینه برجامی» پرداخت خواهد کرد و تعهد ایران به برجام، دیگر هرگز کامل نخواهد بود. آمریکا باید درک کند ایران همانقدر که عدم تعلیق تحریمهای برجامی را علامت خروج آمریکا از برجام میداند، اعمال تحریمهای اقتصادی به بهانههای غیرهستهای را هم به عنوان خروج در نظر خواهد گرفت.اروپا باید تصمیم بگیرد که پس از خروج آمریکا از برجام آماده واگذاری چه امتیازهایی به ایران است تا ایران گزینه باقی ماندن در برجام را بررسی کند. مسدود کردن باب هرگونه مذاکره فرابرجامی به طور قاطع، اصل دیگری است که باید به اصول دولت اضافه شود.
طراوت نیکی – روزنامهی قانون
انتهای پیام