اندکی تامل در پاسخ سه مدرس حوزه علمیه قم | عطاءالله مهاجرانی

سیدعطاءالله مهاجرانی، وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت سیدمحمد خاتمی، در یادداشتی با عنوان «اندکی تامل در باره پاسخ مدرسان ارجمند و فضلای محترم حوزه علمیه قم» در وبلاگ خود نوشت:

از این که تا به حال سه نفر از مدرسان و فضلای حوزه به یادداشت اینجانب [لینک] در باره سخن مرجع محترم تقلید آیه الله وحید خراسانی توجه داشته و نقد و نظر خود را مطرح کرده اند [لینک] و [لینک]، بسیار سپاسگزارم.

سخن اینجانب نه در باره موضع معجزه بوده است و نه کرامت به نحوه معین. بلکه سخن بر سر روایت یک واقعه است که توسط دو نفر در نیمه قرن ششم هجری مطرح شده است. واقعه ای که تقریبا سیصد سال پیش از زمان روایت اتفاق افتاده است. سخن اینجانب این بود: هیچ نشانی از این واقعه در منابع متقدم نیست. راوی به کلی ناشناخته و به اصطلاح از مجاهیل است و نزول باران به اعتبار مکشوف شدن استخوان پیامبری در کف راهبی، بسیار دور از خرد روشن و باور است. سوم، در این روایت راهب باران می باراند و امام عسکری باران را متوقف می کند!

به گمانم یکی از تفاوت های شیوه پژوهش در این سوی دنیا با کشور ما، این نکته مهم است. ما معمولا در پیرامون موضوع سخن می گوییم. در این سو در باره موضوع سخن می گویند. اینجانب صرفا بر روایت جناب آیت الله وحید در باره درستی روایت نماز باران امام حسن عسکری و راهب مسیحی تشکیک کرده ام. تشکیک هم با توجه به راوی است که از مجاهیل است و متن که در متون اصلی شیعه تا نیمه قرن ششم دیده نمی شود. و نیز تفاوت هایی که در نام راوی و نام خلیفه وقت در متن طوسی و راوندی دیده می شود. شاید به همین دلیل آیت الله وحید همین موضوع را در جلد نخست منهاج الصالحین، صفحه ۴۶۴ نقل کرده اند. نکته مورد توجه تمامی ماخذی است که ایشان به آن ها ارجاع داده اند. در متن نوشته اند این کرامت – ایشان با دقت از به کار بردن واژهٔ معجزه پرهیز کرده اند – را از منابع خاصه و عامه روایت کرده اند و برخی منابع را، علی الاصول مهمترین آن ها را ذکر کرده اند.

از آن جا که در منابع در بارهٔ نام راوی و خلیفه عباسی معاصر امام عسکری و مرتبط با ماجرا، اضطراب وجود دارد، ایشان نام راوی و نام خلیفه را که در متون متوکل و یا معتمد آمده است، ذکر نکرده اند.

قرآن مجید ما را به تفکر و تعقل و تدبر در آیات طبیعی و تکوینی و تاریخی و قرآنی و انسانی دعوت کرده است. نمی توانیم رخدادهایی مثل داستان استخوان و باران در اثر یا از اثر مکشوف شدن استخوان سیاه شده پیامبر درگذشته در کف راهب را بپذیریم! البته معجزه که خاص پیامبران است و آن هم محدود و معدود به اعتبار نص قرآن مجید. امامان ما هیچ کدام معجزه نداشته اند. کرامت هایی هم که در کتب مناقب و فضایل به آنان نسبت داده شده است، می بایست هر مورد به دقت پژوهش شود و از بعد سندیت و اعتبار رجالی و محتوایی سنجیده شود. واقعیت این است درست مثل انسانی که دچار اضافه وزن می شود و تناسب اندامش به هم می خورد. کتاب های فضائل و مناقب حاوی داستان هایی هستند که از مقوله اضافه وزن اند. نه تنها بر اعتبار شیعه نمی افزایند، بلکه موجب مخدوش شدن چهره شیعه می شوند. اگر ما خود به نقد و بررسی این موارد نپردازیم، دیگران با مطامعی دیگر و زبانی دیگر چنین کاری را خواهند کرد.

اگر بخواهیم بحث را اندکی تعمیق ببخشیم. در سخن آیت الله وحید خراسانی که خوشبختانه در سایت ایشان موجود است، ایشان یک نکته کلامی / فلسفی مطرح کرده اند. سه واحد یا موضوع زمان و دهر و سرمد را از هم تفکیک کرده اند و فرموده اند واحد امام دهر است و نه زمان. معنای این سخن این است که امام در ذیل چتر زمان زندگی نمی کند و یا قوانین واحد زمان بر او حاکم نیست. دوم به حدیث لوح فاطمه علیها سلام استناد کرده اند. این هر دو مورد جای تامل جدی دارد. هم موضوع کلامی نخست و هم وثاقت و سندیت حدیث لوح..

آیه کریمه: قل انما انا بشر مثلکم، معیار سنجش است. پیامبر و امامان شیعه همگی انسان بوده اند و نه فوق انسان! تنها وجه تمایز پیامبر وحی بوده است و بر هیچ امامی هم وحی نشده است. وحی با رحلت پیامبر اسلام منقطع شده است.

سخن تامل انگیز مرجع محترم تقلید، جناب آیت الله وحید خراسانی

پاسخ شاگرد آیت الله وحید خراسانی به سیدعطاءالله مهاجرانی

نقد دو روحانی دیگر به شبهه در «کرامات و معجزات»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

۸ Comments

  1. ضمن احترام به جناب دکتر مهاجرانى باید گفت : بخش اول پاسختان کاملاً منطقى و متین است ، ذیل اولین مقاله بودند خوانندگانى که تقریباً همین پاسخ را با جملاتى متفاوت و استدلالاتى مشابه دادند، حتى حقیر نیز در انتقاد از اولین مقاله از شاگردان آیه الله به پاسخ دهنده محترم اشکال کردم که چرا از موضع کلامى و اعتقادى وارد جدل با جنابعالى شده ؟! و باقى قضایا. اما بزرگوار ؛ در این نوشته اخیرتان هم مطلبى را طرح و مورد ادعا قرار داده اید که باعتقاد بنده نه تنها پاسخ جامع و مانعى براى آن نمى توانید یافت بلکه باحتمال قوى منشاء مناقشات بسیارى خواهد شد، اینکه جنابعالى امکان معجزه را از ائمه مطلقاً نفى و تنها کرامت را براى آنها جایز میدانید ، گیریم همین باشد که جنابعالى مى فرمائید ! بقول عرب زبانها ثُم ماذا ؟! بعداً چه ؟! حضرتعالى قطعاً بهتر از بنده میدانید عقیده واحدى که جامع ، مستدل و منطقى باشد در بین صاحبنظران وجود ندارد و یقین بدانید که جنابعالى نیز با تمام دانش، مهارت و منطق خود هیچگاه نخواهید توانست پاسخى صد در صد صحیح و مورد قبول ارائه کنید ! مضافاً باینکه اگر هم بتوانید از نظر علمى و فلسفى این دو مطلب – معجزه ، کرامت – را تفکیک کنید ( که هرگز نخواهید توانست ) هیچ فائده اى بر آن مترتب نیست، توضیح آنکه حداقل تعریفى که از معجزه یا کرامت مورد قبول ابناء بشر قرار گرفته عبارتست از : امر خارق العاده . که معجزه نام بگیرد یا کرامت اساساً از حیطه توانائى بشر خارج است ! بنابراین همانگونه که منطقیون معتقدند : منطقى را بحث از الفاظ نیست ، مهم اینست که نبى یا امام براى اثبات حقانیت خود امر خارق العاده اى از خود بروز دهد! اینکه چه نام بگیرد واجد اهمیت نیست ! در مورد آن قسمت از مقاله که گفته اید « معجزه فقط معدود و محدود به نصّ قرآن کریم است » باید گفت : هذا شئٌ عجیب ! پس منابع معتبر تاریخى و روائى را چه میکنید ؟! وانگهى گمان نمیکنم هیچیک از علماء شیعه در طول تاریخ ادعا کرده باشند وحى بعد از پیامبر هم ادامه داشته است ، لذا در خصوص حدیث لوح و مطالبى که یکى از فرشتگان به حضرت فاطمه مرضیه (ع) القاء نموده است باید گفت هیچ منافاتى با اعتقاد به انقطاع وحى ندارد اما در مورد این نکته که وحى تنها بر پیامبران نازل میشود و نه اشخاص دیگر ، باید از جنابعالى پرسید : پس با دیگر آیات قرآن که به این امر تصریح نموده است چه باید کرد ؟! مثلاً وحى به مادران حضرات موسى و عیسى (ع) ؟ یا وحى به حواریون عیسى مسیح (ع) که در آیه یازدهم سوره مائده تصریح شده ؟! اگر بگوئید جنس و محتواى آن وحى که به دیگر اشخاص میشود با جنس و محتواى وحى مخصوص انبیاء تفاوت دارد که خود به خود قضیه حل شده است ! حقیر با همه احترامى که براى جنابعالى قائل است مطمئن نیست طرح موضوعات مناقشه برانگیز_خصوصاً از جانب حضرتعالى _ چندان مفید فائده باشد. تا چه قبول ….

    ۲
    1. اگر به کتاب ” مکتب در فرایند تکامل ” نوشته روجانی شیعه سید حسین مدرسی طباطبایی نوشته شده و تاکنون نیز ردیه ای بر آن نوشته نشده است مراجعه کنید ، ملاحظه میکنید که نسبت دادن معجزه به ائمه از اواخر قرن چهارم هجری وسیله غلات شیعه شروع شده است و آن بزرگان نیز هیچگاه چنین ادعاهایی نداشته اند .

      ۳
  2. جناب سپهر .با سلام. لطفا دقت فرمائید ایشان گفته اند بعد از پیامبر اسلام وحی قطع شده است نه قبل از آن . ضمنا در مقاله دقت فرمائید که معجزه محدود و معدود است ، به نص قران کریم و شما می فرمائید محدود و معدود به نص قران کریم است و این تفاوت در گفتار موجب تفاوت در برداشت شده است. با عرض معذرت.

    ۱
    1. جناب قاسمى عزیز
      ممنونم از تذکر به جاى شما، معناى دو جمله متفاوت است ، مدعاى جمله اى که من آوردم این خواهد بود « معجزات معدود و محدود به حدودى هستند که در نصوص قرآنى ذکر شده » حال آنکه منظور دکتر مهاجرانى آنستکه معجزات محدود و معدود هستند و همانگونه که در نصوص قرآنى قید شده فقط به انبیاء اختصاص دارد. حال اگر مدعاى جمله اى را که حقیر به اشتباه نقل کرد در نظر بگیرید چه بسا خارج از اعتقادات جناب مهاجرانى نباشد !
      اما در مورد زمان انقطاع وحى که حضرتعالى در ابتداء تذکرتان آورده اید حقیقتاً متوجه نشدم منظورتان چیست ؟ من هم ادعا نکرده ام انقطاع وحى در زمان پیامبر بوده و مطلب را به همان معنائى که جناب مهاجرانى فرض نموده اند فرض کرده ام ، اگر منظورتان نزول محتواى خبر لوح در زمان پیامبر است که بله خود فاطمه زهرا (س) نیز مدعى نشده خبر مذکور- اسامى و تعداد ائمه – بر ایشان نازل شده و صراحتاً در حدیث جابر نقل شده که لوح را از پدر بزرگوارشان گرفته اند. در هر حال مدعاى جناب مهاجرانى در مقاله اشان چند نکته است : اول : انقطاع وحى به گونه مطلق بعد از پیامبر اسلام. در حالیکه علماى امامیه فقط به انقطاع وحى رسالى پس از پیامبر معتقدند. دوم : ایراد به استدلال کلامى آیه الله وحید . سوم : اشکال سندى حدیث لوح ، که چه بسا منظورشان در این خصوص وجود دو راوى ضعیف در سلسله روات آن باشد _که در کتب رجالى مشروحاً بدان پاسخ داده شده_ یا موضوع دیگرى که خود باید توضیح مى دادند.

  3. دو نکته: اول اینکه جناب مهاجرانی می فرمایند ” به گمانم یکی از تفاوت های شیوه پژوهش در این سوی دنیا با کشور ما، این نکته مهم است. ما معمولا در پیرامون موضوع سخن می گوییم. در این سو در باره موضوع سخن می گویند” این حرف اشتباه است زیرا که ما نیز در همین سوی دنیا و دانشگاه های کشور عزیزمان ایران دقیقا به همین شیوه “در باره موضوع ” پژوهش می کنیم، شاید منظور دکتر تفاوت پژوهش در دو سطح حوزه و دانشگاه می باشد. که من متاسفانه در مورد حوزه اطلاعی ندارم. از دکتر مهاجرانی بعید است ه به خاطر چند سال زندگی در فرنگ این گونه شیوه اکادمیک کشور را نقد نماید. اصلا نقد که نه مسخره نماید. مگر پژوهش جز در کانتس خود معنی دارد؟

  4. سلام- راویانی که مدعی هستند امامان شیعه معجزاتی داشتند و آن را نقل می نمایند تک تک توسط اهل فن بر رسی شوند تا روایات جعلی و بدون سند معتبر مشخص گردد اما در خصوص اینکه امامان معصوم (ع) چه در حیات و چه بعد از فوت قادر به معجزه هستند تقریبا برای تمام شیعیان معتقد و حتی گاهی غیر شیعه اثبات شده است مطمئن باشید اگر معجزاتی نداشتند حرم های شریفین بعد از گذشت چهارده قرن اینچنین رونقی نداشت آفتاب آمد دلیل آفتاب …

  5. جناب سپهر گرامی مراد از وحی ، وحی رسالی است و نه وحی به معنای الهام. ,وحی تکوینی مثل زنبور یا غیر رسالی مانند فرشتگان و مادر موسی. عالمان بزرگ شیعه مثل شیخ طوسی و شیخ مفید و شیخ صدوق و شریف مرتضی همداستانند که نمی توان واژه معجزه را برای امام به کار برد. معجزه در واقع شاهدی بر نبوت است.

    ۱
  6. اگر پیامبران نیازبه آوردن معجزه داشتند تنها به خاطر این بود که پیامبر نبوت و رسالت از سوی خدا را به مردم ارائه می نمودند و از آنان دعوت می کردند تا به دعوت آنان لبیک بگویند و گر نه از دایره ایمان بیرون خواهند بود. از این رو، گاهی برای اثبات نبوت و رسالت خود به کسانی که منکر رسالت آنان بودند و یا در خواست معجزه، جهت اثبات ادعای خود، از آنان می کردند، دست به اعجاز می زدند. امامان شیعه اما، نه از مسلمانان می خواستند که به امامت آنان ایمان بیاورند و گر نه ایمانی نخواهند داشت و نه اکثریت قاطع مسلمانان آنان را به امامت می پذیرفتند و در عین حال هیچ تردیدی نیز در دینداری خود نداشتند تا برای اثبات ادعای امامت آنان از آنان معجزه بخواهند تا آنان نیز معجزه بیاورند . بنابراین از سویی نه هیچ دلیلی در دست است که امامان معجزه آورده اند و از دیگر سو، هیچ ضروزتی بر آوردن معجزه از سوی امامان به وقوع نپیوسته تا آنان نیز دست به آوردن معجزه بزنند.بنابراین، ادعای معجزه از امامان شیعه ادعای بدون دلیل است.

    ۱
    ۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا