بورسیه های غیر قانونی و نخبگان
فرید براتی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داد، نوشت:
آنچه که در یکسالگی دولت تدبیر و امید و مشی اعتدال اتفاق افتاد و وزیر ده ماهه ی این دولت به صحنه ی استیضاح و برکناری کشیده شد بیشتر از آنکه نشاندهنده ی عزم جریان منتقد دولت در اصلاح خود و کمک به مدیریت کشور باشد بیانگر سرسختی جریان شکست خورده در ۲۴ خرداد ۹۲ است که البته آثار عملکرد ۸ ساله ی صدارت آنها بر تمامی ارکان نظام هنوز پا برجاست.
در استیضاح روز چهارشنبه چند موضوع مورد توجه نمایندگان محترم مجلس بوده که یکی از مهمترین آنها بحث بورسیه های غیر قانونی بوده است. مهمترین نکته در باره ی بورسیه ها این است که چه کسی مسوولیت خسارات مادی و معنوی حال و آینده ی حاصل از یک تخلف آشکار از قانون را به عهده می گیرد؟ این تخلف نه در دولت جاری بلکه در دولت سابق صورت پذیرفت و در همان زمان هم اعلام شد. بدیهی است اگر ماهیت خلاف قانون این اقدام اهمیت زیادی برای بهارستان نشینان داشت همان زمان اقدامات قانونی صورت می پذیرفت و کار به دولت بعد کشیده نمی شد. و البته با اعلام اینکه اعداد و ارقام برای آنها حائز اهمیت نیست این مساله اثبات شده است.
موضوع بورسیه ها از دو زاویه حائز اهمیت است: مساله ی اول این است که این رویه محصول قانون گریزی های دولت مسول وقت بوده است. شاید یکی از مهمترین پیامدهای قانون گریزی و فشل کردن قانون، ترویج و تقویت فرصت طلبی است. زیرا در شرایطی که مجری قانون مسوولیتی نسبت به اجرای صحیح قانون ندارد افراد ذینفع در این رابطه مسوولیتی قانونی نخواهند داشت.
مساله ی دوم در این رابطه شاید در پاسخ آقایان به سوال نحوه ی مواجهه با نخبگان باشد. تحلیل آقای نوباوه نماینده ی استیضاح کننده و دوستانشان آنست که حال که نخبگان این مملکت در اینجا نمی مانند ما خود از این طریق با ارسال عناصر مورد اعتمادمان خلا آنها را پوشش می دهیم. این پاسخ را از زبان رییس جمهور سابق نیز شنیدیم که ایشان بورسیه شدن دانشجویان حزب اللهی را کاری خوب و شایسته دانستند و به نوعی توپ تخلف از قانون توسط دولت با تحلیل امثال نوباوه در زمین نهادهایی همچون بسیج انداخته شد که البته خود باید پاسخگوی این مساله باشند و نسبت به این ادعا نظر خود را اعلام کند. این درحالیست که همانطور که وزیر سابق علوم بیان داشت این افراد اگر اندک تقوایی داشته اند دست به یک چنین اقدامی نمی زده اند.
اگر تحلیل آقای نوباوه و دوستانشان را تفسیری باندی و گروهی ندانیم و به طور اولیه آن را در جهت دلسوزی برای نظام بدانیم آنگاه خطای بزرگ ایشان و دوستانشان در تحلیل وضع موجود و آینده ی نظام بیشتر نمایان می شود. در این تفکر بار حفاظت از نظام و بقای آن صرفا بر دوش یک عده ی معدود تحمل می شود و آنها هستند که نظام را سرپا نگهداشته اند و لذا برای بعد از خود نیاز به بازتولید عناصری شبیه به خود دارند. این درحالی است که اسکلت نظام بر چارچوب قانونی استوار است که صدها هزار نفر شهید برای آن داده شده است و همین قانون هر دوسال یکبار لایه های مختلف حاکمیت را جهت تعیین جهت گیری ها در معرض رای جامعه قرار داده و مسیر را انتخاب می کند.
پیامد مهم ناشی از این نحوه ی برخورد با نخبگان بی تفاوتی که هیچ، دهن کجی به نیروی انسانی مولد رشد یافته در بستر جمهوری اسلامی و ترویج فرصت طلبی است و معلوم نیست برگزیدگان آقای نوباوه و دوستان در آینده منحرف نشوند و به قول خودشان جریان انحرافی جدید ایجاد نکنند و حتی در جهت امیال ایشان و گروهشان قرار بگیرند. چه ضمانتی وجود دارد که افرادی که توانایی چندانی ندارند فردا به عناصری نه تکنوکرات که شبه تکنوکرات و شبه سکولار التقاتی و … تبدیل نشوند کو حتی همان تکنولوژی را هم درست فهمیده نباشند؟
کما اینکه تجربه ی چند سال گذشته نشانگر فقدان تقوای سیاسی این جریان بوده به طوریکه کسی را که تا دیروز مورد تایید امام زمان (عج) می دانسته اند امروز به انواع اقسام انحرافات متهم می کند. وانگهی اساسا معلوم نیست افرادی که بر خلاف قانون حقوقی برای خود ایجاد کرده اند فردا به قانون تن دهند.
اما آن چیزی که اینجانب را بر آن داشت تا این یادداشت را بنویسیم دفاع از ظرفیت متراکم نیروی انسانی حاصل در بستر جمهوری اسلامی است که اینگونه نگاههای ضعیف چگونه آنها را تحقیر می کند و شاید یکی از دلایل مهم خروج نخبگان همین نخوه ی برخورد و تقسیم بندی که علی الظاهر شائبه ی شبه رسمی بودن هم به خود داده است، باشد. مثال بارز امروز کسب یک جایزه ی بین المللی توسط پروفسور مریم میرزاخانی است. او، نابغه ی ریاضیدان ایرانی، موفق به کسب یک جایزه بین المللی در رشته ی ریاضی شد. اهمیت کار ایشان نه در جایزه داده شده باید دیده شود که همین فردا عده ای معلوم الحال که از قضا شاید عقبه ی آنها را باید در همین بورسیه های غیر قانونی رصد کرد، به دنبال پیدا کردن ریشه های صهیونیستی و امثالهم برای آن می گردند؛ بلکه به ماهیت کاری است که او انجام داده است. به واقع مریم میرزاخانی برای دستیابی به یک چنین توفیقی نه تنها نیاز به آزمایشگاه پیشرفته و یا امکانات آنچنانی نداشته است بلکه اندیشه ی او ممکن است پای بست بخشی از نسل های بعد فناوری باشد. یعنی به واقع معلوم نیست که حتی امکان خریداری نسل بعد فناوری های مرتبط با مبانی نظریه ی او توسط خود ما وجود داشته باشد. پس اگر فناوری بومی می بایست تولید شود این نخبگان و نوابغ این مملکت باید مجال یابند و آن را پایه ریزی کنند. در غیر اینصورت آنچه که به ضرب پول و ثروتهای بادآورده جهت تامین منافع آنچنانی وارد کشور می شود حداکثر مهندسی معکوس و چیزی شبیه فناوری است.
والعاقبه للمتقین
انتهای پیام
