نسخهی ترامپی مرکانتیلیسم

رضا امیدی، استاد دانشگاه، در کانال تلگرامی خود نوشت: «در ۷ می ۲۰۲۵ یادداشتی از دنی رودریک؛ استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد، با عنوان «مرکانتیلیسم تماماً بد نیست، اما نسخۀ ترامپی آن بدترین است» در پروجکت سندیکیت منتشر شده است. بخشهایی از یادداشت را در ادامه میخوانید:
سال آینده که اقتصاددانان دویستوپنجاهمین سالگرد انتشار کتاب «ثروت ملل» آدام اسمیت را جشن میگیرند، ترامپ بدترین شیوههای مرکانتیلیستی را احیا کرده است. رویههای تجاری سایر کشورها عامل اصلی کسری تجاری آمریکا نیست و هدفگرفتن عدم تعادل تجاری دوجانبه بسیار احمقانه است.
مرکانتیلیسم برخلاف تصور اقتصاددانان نمرده است و برخلاف تأکید آنها گمراهکننده هم نیست. به لطف پیروان اسمیت، لسهفر و تجارت آزاد اغلب در کشورهای پیشرو مورد توجه بودند، اما کشورهای دیگر معمولاً استراتژیهای ترکیبی را در پیش میگرفتند. برای مثال، الکساندر همیلتون در آمریکا و فردریک لیست در آلمان صریحاً ایدههای اسمیتی را رد کردند و از محدودیتهای وارداتی برای رشد صنایع نوپا حمایت کردند.
رائول پربیش (اقتصاددان آرژانتینی) و دیگر اعضای «مکتب وابستگی» معتقد بودند که کشورهای درحالتوسعه باید صنایع تولیدی خود را از رقابت وارداتی محافظت کنند؛ و برخی از کشورهایی که از توصیههای آنها پیروی کردند، مانند برزیل، مکزیک و ترکیه، دههها رشد اقتصادی سریع را تجربه کردند.
دولتهای شرق آسیا هم ترکیبی از رویکردهای مرکانتیلیستی و اسمیتی را دنبال کردند و از صادرات و شرکتهای خصوصی بهره بردند، اما اغلب پشت دیوارهای حمایتی. نتیجه چیزی بود که بسیاری آن را یک معجزۀ اقتصادی میدانستند. این سیاستگذاران صریحاً خود را مرکانتیلیسم نمیدانند، اما «توسعهگرایی» مورد حمایت آنها بسیاری از ویژگیهای مرکانتیلیسم را داشت.
تفاوت اساسی بین رویکردهای اسمیتی و مرکانتیلیستی از نحوۀ برخورد با مصرف و تولید ناشی میشود. اقتصاد مدرن در تمرکز بر مصرف بهعنوان هدف نهایی فعالیت اقتصادی از اسمیت الگو میگیرد. اسمیت با این استدلال که «مصرف تنها هدف تمام تولیدات است» با مرکانتیلیستها مخالفت کرد و خاطرنشان کرد که «منافع تولیدکننده تنها باید تاجایی مورد توجه قرار گیرد، که برای افزایش منافع مصرفکننده ضروری است.»
از آن سو، مرکانتیلیستها بهطور ذاتی بر تولید و شغل تأکید دارند. آنچه یک کشور تولید میکند مهم است. این ادعا که زمانی یکی از مشاوران جورج بوش مطرح کرد که تفاوتی بین تولید چیپس سیبزمینی و تراشههای کامپیوتری وجود ندارد، پوچ و بیمعنی است.
تمرکز اسمیتی اقتصاددانان معاصر بر مصرف موجب میشود که آنها اهمیت شغل را در تعیین رفاه دستکم بگیرند. در «تابع مطلوبیت» استانداردی که اقتصاددانان برای توصیف رفتار مصرفکننده از آن استفاده میکنند، شغل یک «شر ضروری» است؛ تاجاییکه قدرت خرید ایجاد میکند. اما در حقیقت، مشاغل منبع معنا، عزت، و ارجگذاری اجتماعی هستند. عدم درک اقتصاددانان از هزینههای شخصی و اجتماعی از دست دادن شغل، آنها را نسبت به پیامدهای شوک تجاری چین و اتوماسیون بیتفاوت کرده است.
یکی دیگر از تفاوتهای کلیدی حول محور رابطۀ دولت با شرکتها است. اسمیت معتقد بود یکی از نقصهای مرکانتیلیسم این است که روابط صمیمانهای را بین سیاستگذاران و بخش خصوصی ترویج میدهد که زمینهساز فساد است. اقتصاد معاصر این هشدار را جدی گرفته است. مدلهای اقتصاد سیاسی و الگوهای رانتجویی بر اهمیت فاصلهگرفتن شرکتها از سیاستگذاران تأکید دارند.
اما در بسیاری از زمینهها مانند نوآوریهای پیشرو، سیاستهای صنعتی سبز یا توسعۀ منطقهای روابط نزدیک بین دولتها و شرکتها موفق بوده است. گرچه جدا نگهداشتن شرکتها و دولتها میتواند خطر تسخیر را به حداقل برساند، اما یادگیری در مورد محدودیتها و فرصتها را نیز بسیار دشوار میکند. هنگامی که عدمقطعیتهای زیادی وجود دارد، همکاری نزدیک با شرکتها میتواند ترجیح داشته باشد.
هر دیدگاهی نقاط کور خود را دارد. مرکانتیلیستها بهراحتی منافع تولیدکنندگان، بهویژه آنهایی که بهخوبی با دولت مرتبط هستند را با منافع ملی مرتبط میکنند. از سوی دیگر، فرزندان فکری اسمیت، اهمیت تولید و شغل را دست کم میگیرند. سیاست خوب اغلب بهمعنای ترکیب درست این دو است.
البته هیچکدام از اینها رویکرد ترامپ را توجیه نمیکند. سیاستهای تجاری آشفته و بیهدف او کمک چندانی به گسترش سرمایهگذاریهای حیاتی و استراتژیک در ایالات متحده نمیکند و غرق در روابط رفاقتی و پارتیبازی است، شرکتهای دارای ارتباطات سیاسی را مستثنی میکند و به آنها اجازه میدهد سیستم را به بازی بگیرند. هیچ مزیتی برای مرکانتیلیسم او وجود ندارد، زیرا بدترین نقصهای این استراتژی را در خود جای داده است.»
انتهای پیام