چرا آستانه تحمل پایین آمده است؟ | نعمت احمدی

نعمت احمدی در ارمان ملی نوشت: چرا آستانه تحمل مردم پایین آمده است؟ علت این مساله چیست؟ ظاهرا عده‌ای دست‌به‌دست هم داده‌اند تا با عملکرد خود جامعه را عصبانی کنند. دوستم می‌پرسد: بیجار کجاست؟ می‌پرسم: هوس سفر کرده‌ای؟ پاسخش جالب است؛ نه بابا، سفرم کجا بوده! پیامکی از طرف پلیس راهور آمده که در بیجار مرتکب تخلف رانندگی شده‌ام. اول فکر می‌کرد و من هم همین‌طور فکر می‌کردم که بیجار اسم خیابانی در همین تهران است. وقتی متوجه شدم شهری در استان کردستان است شک همسرم بیشتر شد. نکند صبح زود رفتی بیجار و شب برگشتی؟ پاسخ دوستم به همسرش این بوده که اندکی پرس و‌جو کن، ببین تا بیجار چقدر فاصله است. با شک می‌گوید: بله، همه با تو دشمن‌اند. دوربین‌های پلیس راهنمایی و رانندگی هم به اشتباه تو را در بیجار شکار کرده‌اند. نگارنده هم با پیامک‌هایی از این دست روبه‌رو شده‌ام که مثلا در جاده قزوین- رشت سرعت غیرمجاز داشته‌ام. درحالی که مدت‌هاست سعادت دیدار دوستان گیلانی را در رشت و دیگر شهرهای استان گیلان پیدا نکرده‌ام. تاریخ کارت عابربانکم منقضی شده بود. به بانک مورد نظر رفتم به‌جای شش باجه تنها دو باجه فعال هستند. در ورقه انتظارم مدت ۱۵ دقیقه انتظار را نوشته است. بیش از ۲۵ دقیقه معطل می‌مانم تا نوبت من می‌رسد. با احترام کارت ملی و ورقه نوبت‌دهی را به مرد جوانی که پشت باجه نشسته، تحویل می‌دهم. تاریخ تولد و شماره کارت ملی را از من می‌پرسد. پاسخ می‌دهم. به من کارت با اعتبار یکساله تحویل می‌دهد. تازه می‌خواهم اعتراض کنم چرا یکساله! که با پاسخ کارمند بانک روبه‌رو می‌شوم. شماره سریال کارت ملی شما بالا نمی‌آید. می‌پرسم یعنی چه؟ جوابش جالب است. به ثبت احوال می‌گویید شماره سریال کارت ملی‌ات را اصلاح می‌کنند. گفتم‌ ای‌بابا این کارت هوشمند جدید است و برای اولین بار است که گفته می‌شود که شماره سریال به‌اصطلاح بالا نمی‌آید. با این هوای آلوده مجبور شدم به اداره ثبت احوال بروم. ورقه نوبت‌دهی و صف انتظار. وقتی نوبتم شد و کارت را تحویل خانم مسئول دادم و توضیح کارمند جوان بانک را به او گفتم با تعجب نگاهم کرد و پشت کامپیوترش نشست. گفت آقا، همه چیز درست است. از اداره ثبت احوال خارج شدم و وارد بانک نزدیک اداره ثبت احوال می‌شوم. موضوع را با کارمند بانک بعد از انتظار و رسیدن نوبتم در میان می‌گذارم که مدت کارت بانکی من منقضی شده است. با خوشرویی ورقه‌ای را نشانم داد که باید مشخصاتم را پر می‌کردم. چند دقیقه‌ای گذشت. کارت جدید بانکی تا سال ۱۴۰۶ را برایم صادر کرد و از او خواستم لطفا فعال هم بشود. حکایت دیگری که پرغصه‌تر است، اختلاف بین دو شرکت از طریق داوری حل و فصل شود برابر قرارداد. با طی مراحل قانونی از دادگاه درخواست داور مستنکف را کردیم. دادگاه از بین افراد مختلف یکی از وکلای معروف و در زمینه داوری را به عنوان داور انتخاب کرد. در قصه داوری اگر طرفین مهلت و مدتی برای اظهارنظر داور یا داوران توافق نکرده باشند، مهلت برابر قانون سه ماه است. داور انتخابی دادگاه به‌رغم اینکه می‌دانست باید ظرف سه ماه اظهارنظر کند منتظر پایان مهلت شد و عملا داوری را کن‌لم‌یکن کرد و سرنوشت یک شرکت و سرمایه آن را بسته به عملکرد نمود. چه باید کرد؟ برمی‌گردم به محیط‌های علمی. می‌دانید دانشجویان دوره دکتری که آماده دفاع از رساله خود بعد از نوشتن آن می‌شوند باید دو مقاله در نشریات علمی- پژوهشی از متن پایان‌نامه را چاپ کنند و تا مقالات استخراجی چاپ نشوند، اجازه دفاع ندارند. به دانشگاه‌های دولتی کار ندارم، دانشگاه آزاد که شهریه سرسام‌آوری می‌گیرد، شهریه ثابت را هر ترم از دانشجو که فارغ‌التحصیل شده و دانشگاه هیچ هزینه‌ای در مقابل این دانشجو ندارد و پشت سد سکندر چاپ دو مقاله خود را پنهان می‌کند، هر ترم شهریه را مطالبه می‌کند بدون اینکه نشریه علمی پژوهشی در رشته‌های مختلف به اندازه دانشجویان داشته باشند یا در جای دیگری چنین نشریاتی باشد. متأسفانه عده‌ای هستند که امکان چاپ مقالات در نشریات اندک علمی پژوهشی برای خود دست و پا می‌کنند اما در قبال چاپ مقاله، وجوهاتی پرداخت می‌کنند که باورکردنی نیست. از آن‌طرف این دانشجویان با پرداخت هزینه کلان به هر حال فارغ‌التحصیل می‌شوند دنبال جذب دانشگاه به عنوان عضو هیات علمی می‌شوند تا گوشه‌ای از هزینه‌های خود را حداقل جبران کنند. مسئولان دانشگاه هم با اخراج اساتید فعلی خود برای دوستان تازه رسیده، به‌اصطلاح جا باز می‌کنند. اینکه با اخبار مربوط به اخراج اساتید دانشگاه بعد از سال‌ها تدریس روبه‌رو می‌شویم ریشه در این قصه دارد. از آن‌طرف دانشجویانی که امکان پرداخت هزینه‌های چاپ مقاله یا در نوبت چاپ را ندارند، هر ترم باید شهریه ثابت را بپردازند. تعداد زیادی از این دانشجویان یا با اتمام سنوات روبه‌رو می‌شوند یا توان پرداخت شهریه ثابت را ندارند و شوق و ذوق اخذ مدرک از آنها گرفته می‌شود و به خیل انبوه دانشجویانی که دروس دکتری را تمام کرده، رساله انتخاب نموده و رساله را نوشته و به تایید استاد راهنما و مشاور رسانده و آماده دفاع هستند اما نتوانسته‌اند از پسِ هزینه چاپ مقاله و پرداخت شهریه ثابت برآیند، از خیر اخذ مدرک دکتری که با آن همه شوق و شوق به تحصیل روی آوردند، می‌گذرند. و موضوعات دیگر مثل روابط مالک و مستاجر اینکه قصه پرغصه ودیعه‌های سرسام‌آور و اجاره‌های باورنکردنی کمر مستاجران را شکسته، کار ندارم. لازم نیست شما روانشناس باشید، کافی است وقایعی از این دست که هر روزه تکرار می‌شود، کاسه صبر شما را هم لبریز کند. آن زمان است که آستانه تحمل فرد، خانواده، جامعه پایین می‌آید.

انتهای پیام

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا