بازخوانی یک پرسش و پاسخ از ۲۴ سال پیش درباره محسن کدیور | عمادالدین باقی

عمادالدین باقی طی یادداشتی در کانال خود نوشت: این پرسش و پاسخ مربوط به۲۴سال پیش ( ۲۷ اردیبهشت۱۳۷۸) در دانشگاه شیراز در همایش «اندیشه در بند» به مناسبت زندانی شدن آقای محسن کدیور است. (و برگرفته از کتاب گفتمان های دینی معاصر، ص۳۴۹-۳۵۱ ضمنا در کتاب حقوق مخالفان نیز فصلی به موضوع خبرگان رهبری اختصاص یافته).
پاسخ ها با این فرض بوده که اعضای خبرگان منتخب مردم باشند.اکنون به مناسبت اجلاس چند روز پیش مجلس خبرگان، فرازی از بحث بازنشر می شود که نشان می دهد آنچه امروز مشاهده می کنیم، مشکل جدیدی نیست و پرسابقه است و نشان می دهد چه عمر درازی از این جامعه تباه شد تا بلکه اصلاحی صورت گیرد و نشد.
البته نقد امروز نگارنده به ولایت فقیه و مجلس خبرگان بنیادی تر و قائل به عدم ضرورت وجود آنها است که در جای خود گفته شده و بیشتر توضیح داده خواهد شد.
✍️ س: آیا مجلس خبرگان فعلى قدرت نظارت بر مقام رهبرى را دارند یا نه؟
ج: چند سال پیش که قانون اساسى جمهورى اسلامى را تورق مى‏کردم، شرایط قبل از دوم خرداد هم دوستان اگر به خاطر بیاورند بسیار متفاوت بود. همان زمان فکر مى‏کردم اگر کسى بخواهد یک بیانیه شدیدالحن سیاسى علیه وضع موجود و حاکمیت سیاسى منتشر کند کافى است مواد قانون اساسى را بدون ذکر منبع انتشار دهد. چون اصولى که حاوى حقوق شهروندى، آزادى مطبوعات، آزادى بیان، منع تفتیش عقاید، منع شکنجه و بسیارى از اصول دیگر بود، کاملاً با آنچه که جریان داشت مخالف بود. یکى از موارد، همین بحث خبرگان در قانون اساسى است. در قانون اساسى جمهورى اسلامى صراحت دارد که مجلس خبرگان فلسفه وجودى ‏اش این است که نظارت کنند بر عملکرد رهبرى و هر جا رهبرى یکى از شرایط خودش را از دست داد، مجلس خبرگان او را عزل کند. اینها یک سرى اصول تشریفاتى نیست. اگر بنا باشد خیلى از اصول مترقى قانون اساسى تبدیل به اصول تشریفاتى بشود، همان بلایى سر ایران و نظام مى‏ آید که در گذشته آمد. قانون اساسى رژیم شاه هم خیلى از اصولش، اصولى بود که با نظر شوراى نگهبان مجلس مشروطه و علماى آن زمان امضا شده بود. به جز اصل سلطنتش، بسیارى از اصولش مترقى بود. امّا چون به اصول تشریفاتى تبدیل شد، نتیجه‏ اش آن شد که دیدید. یک انفجار اجتماعى و یک دگرگونى.
من حتى یادم است وقتى چند سال پیش در یکى از دانشگاه‏ها این اصل را قرائت کردم، آنقدر فضا ناسالم بود که شما نمى‏ توانستید این را از زبان خودتان بیان کنید. چون حمل بر ضدیت با ولایت فقیه مى‏شد. با این حال یکى از مسئولین آنجا بلند شد و گفت: رهبرى اگر هم تخلف کند عزل نمى‏ شود، منعزل مى‏ شود. یعنى حتى جرأت اینکه کلمه ‏اى که در قانون اساسى جمهورى اسلامى آمده، بر زبان بیاورند، به خودشان نمى‏ دادند.
طبیعى است که مجلس خبرگان اگر بنا باشد به عنوان یک نهاد تشریفاتى در قانون اساسى باشد، نهاد رهبرى سلامتى‏ اش تضمین نخواهد شد. بنابراین مجلس خبرگان اگر بخواهد به درستى به وظیفه خودش عمل کند، این عمل کردن به وظیفه هم نمى ‏تواند در نیمه پنهان سیاست و پشت پرده‏ ها صورت بگیرد. مجلس خبرگان منتخب مردمند و چون منتخب مردمند( این عبارت، مربوط به زمان گفتگو است نه امروز و نمایندگان برگزیده از طریق استصواب)، قانوناً موظفند پاسخگو باشند، یعنى به مردم گزارش بدهند که در طول این یکسال گذشته، این بررسى ها را کردند، این انتقادات را داشتند، این جمع‏بندى‏ ها را داشتند و انجام وظیفه مجلس خبرگان هم میسّر نیست، مگر اینکه باب بررسى و نقد مواضع رهبرى در سطح جامعه هم باز باشد. مثلاً فرض کنید مقام رهبرى در یک سخنرانى در مورد سیاست خارجى ممکن است سخنى بر زبان بیاورد، با توجه به اینکه در روابط بین ‏الملل و مسائل خارجى و ابعاد پیچیده ‏اى که روابط بین ‏الملل دارد، ممکن است که تبعاتى داشته باشد، به هر حال بایستى در حوزه عمومى مورد بحث قرار بگیرد، نقد بشود، اثرات مثبت و منفى آن جمع‏بندى بشود، و مجلس خبرگان یک ستادى باشد که وظیفه ‏اش جمع‏آورى بازخوردهاى مواضع رهبرى در سطح مطبوعات و جامعه و تصمیم‏ گیرى بر اساس آن باشد.
به اعتقاد من چون در سال‏هاى گذشته چنین عملکردى نمى‏ بینیم، مجلس خبرگان تا به حال وظیفه خودش را به عنوان یک نهاد پاسخگو انجام نداده است چون منتخب مردم است، و ضرورتاً باید پاسخگو باشدو چنین وظیفه ‏اى را به خوبى انجام نداده است.
س: آیا نقد جایگاه رهبر و اختیارات رهبرى جزو محدوده خط قرمزها است و اگر چنین نیست چرا هر کس در این مورد صحبت مى کند، متهم به تضعیف ولایت فقیه مى‏ شود؟
ج: … ما اساساً چیزى به اسم خط قرمز نداریم نه تنها هیچ خط قرمزى نداریم، بلکه این ادعا که بعضاً گفته مى‏ شود که اگر هم کسى انتقادى به رهبرى داشت بایستى این انتقاد را برود و خصوصى در محضر ایشان منتقل کند ناموجه است.
اولاً انتقادات اگر تبدیل به یک جریان فشار اجتماعى نشوند، همواره بى ‏حاصل مى‏ مانند. همیشه در جوامع توده ‏اى، جوامعى که نهادهایى براى اینکه انتقادات اجتماعى را تبدیل به جریان فشار کنند وجود ندارند، انتقادات زیاد است ولى هیچ خاصیتى در تغییر وضع موجود و اصلاح وضع موجود ندارد.
ثانیاً امام على(ع) وقتى که در نهج ‏البلاغه از مردم دعوت مى ‏کنند به نصیحت و انتقاد خودشان، تاکید دارند و مى ‏گویند شما موظفید این کار را «فى ‏المشهد والمغیب» انجام دهید. یعنى شما هم در حضور من و هم در غیاب من موظفید اشکالات من را بگیرید و انتقادات از مرا مطرح کنید.

انتهای پیام

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا