سخنگوی دولت اصلاحات: کشتی انقلاب با آشتی ملی به پیش می رود

متن گفت‌وگوی «عبدالله رمضان زاده»، سخنگوی دولت اصلاحات با روزنامه ی «قانون» که در آن بر ضرورت آشتی ملی تاکید شده، در پی می آید:

تحلیل شما از عملکرد اقتصادی دولت روحانی چیست؟ آیا مناسب عمل کرده است؟ از کم‌و کاستی‌های اقتصادی این دولت برای ما بگویید.

تا چند ماه پیش، من انتقادهای شدیدی به تیم اقتصادی دولت آقای روحانی داشتم و معتقد بودم که بسیار محافظه‌کارانه عمل می‌کنند و حاضر به ریسک‌پذیری نیستند. ولی در حال حاضر بر این باورم که تیم اقتصادی با وجود انتقادهایی که ممکن است به آن وارد باشد، درست عمل کرده و اولویت‌بندی‌ها در مسیر اقتصاد ملی درست بوده است. مساله این است که بی‌برنامگی اقتصادی دولت های نهم و دهم برای کشور فاجعه آمیز بوده است. به عبارتی می‌توان گفت نه‌تنها شرایط، بحران‌زا بود بلکه از بحران نیز گذشته و به صورت یک سیل عظیم، تمام زیرساخت‌های اقتصادی ما در معرض نابودی قرار گرفته بود. تیم اقتصادی آقای روحانی نه‌ تنها جلوی این سیل ویرانگر را گرفته است، بلکه نشانه‌هایی هم مبنی بر جمع شدن آب در پشت سدهای ساختاری اقتصاد کشور به چشم می‌خورد که زمینه‌ساز پیشرفت اقتصادی می‌‎شود.در همین راستا، اگر آمار ارائه‌شده توسط دکتر نیلی را بدبینانه تصور کنیم، نرخ اشتغال در ابتدا و انتهای دولت‌های احمدی‌نژاد هیچ تغییری نداشته است و به این معناست که سالانه تعدادی بین ۶۰۰هزار تا یک میلیون نفر به سیل جمعیت بیکاران کشور اضافه شده است؛ یعنی در یک دوره ۸ ساله، ۴ میلیون نفر به بیکاران کشور اضافه شده است. این آمار درست به نظر می‌رسد، زیرا در سال ۸۲ که در دولت اصلاحات، سند چشم‌انداز برنامه چهارم را تنظیم می‌کردیم، پیش‌بینی کرده بودیم که اگر نرخ رشد اقتصادی در فاصله سال‌های ۸۴ تا ۹۴، هشت درصد باشد، به دلیل کثرت نیروی کاری که وارد بازار کار می‌شود، نرخ بیکاری در کشور در سال ۹۴ مانند سال ۸۲ خواهد بود؛ یعنی تعدادی در حدود ۲ تا ۵/۲ میلیون نفر. حال نه‌‌تنها رشد اقتصادی هشت درصد طی این هشت سال به وقوع نپیوسته است، بلکه نرخ رشد اقتصادی منفی داشته‌ایم و این نرخ منفی رشد اقتصادی، آمار ارائه‌شده توسط آقای نیلی را باورپذیرتر می‌کند. اتفاقی که افتاده این است که بالاترین هزینه‌کرد درآمدهای نفتی، طی هشت سال تاریخی ایران اتفاق افتاده و بدترین دستاورد اقتصادی را داشته است. نتیجه این امر، رکود، بیکاری، فقر، فحشا، گسترش آسیب‌های اجتماعی و گسترش طلاق را به دنبال دارد. تیم اقتصادی آقای روحانی هدف خود را بر ریشه‌کنی این سیلاب ویرانگر قرار داده است و از نظر من توانسته این شرایط را کنترل کند و امیدواریم بتوانند در چهار سال آینده، ثمره این دستاورد سدبندی را دوباره به دست آورند و در اقتصاد تحرک ایجاد کنیم.

این‌ آمارها بر روی کاغذ ملموس هستند، ولی به نظر می‌رسد در زندگی مردم آن تاثیری که باید را نگذاشته است، نظر شما در این خصوص چیست؟

کاهش نرخ تورم به معنای ارزانی نیست که مردم آن را درک کنند. اتفاقی که افتاده این است که پیش‌تر، قیمت‌ها از ابتدا تا پایان سال چیزی میان ۴۰ تا ۴۵درصد افزایش پیدا می‌کرد؛ یعنی اگر یک بطری شیر را در ابتدای سال به قیمت ۲۰۰۰ تومان خریداری می‌کردید، در پایان سال قیمت آن به ۳۰۰۰ تومان افزایش پیدا می‌کرد. اما امروز اگر شیر را در ابتدای سال ۲۰۰۰ تومان بخرید، در پایان سال نهایت قیمت آن به ۲۱۰۰ تومان افزایش پیدا می‌کند ولی بازهم گرانی اتفاق افتاده است. در حال حاضر،چهار سال وضعیت به همین صورت است. در واقع شاهد کاهش رشد تورم بوده‌ایم، نه اینکه نرخ تورم منفی شده باشد و بنابراین حرف مردم درست است که چرا ارزانی را احساس نمی‌کنند. در دولت آقای روحانی به حقیقت، سیل گرانی کنترل شده است ولی هنوز دستاوردهای اقتصادی برای مردم ملموس نشده است. البته در بعضی مسائل، تغییر حس می‌شود. وقتی حقوق کارمندان، درصدی بالاتر از نرخ تورم افزایش پیدا می‌کند یا نرخ مسکن زیاد گران نمی‌شود، در زندگی آن‌ها تاثیر خواهد داشت. برای اینکه تغییر وضعیت اقتصادی در زندگی مردم ملموس شود، کشور نیازمند سرمایه‌گذاری‌های کلان است. شنیده‌ام که تیم اقتصادی دولت گفته‌اند برای اینکه نرخ بیکاری در همین حد فعلی باقی بماند، سالانه به رقمی بین ۷۰ تا۱۰۰ میلیارد دلار هزینه‌کرد نیازمندیم. مجموع درآمد دولت در سال گذشته در حدود ۳۵ میلیارد دلار بوده است؛ یعنی اگر دولت هیچ کاری جز سرمایه‌گذاری انجام ندهد، باز هم نمی‌تواند رشد اقتصادی مطلوب را برای ایجاد تحول در زندگی مردم به دست بیاورد. در چنین شرایطی پیشنهاد دولت این است که از سرمایه خارجی استفاده کنیم چون سرمایه داخلی کفایت نمی‌کند. استفاده از سرمایه خارجی نیازمند محیط امن بین‌المللی و سیاست خارجی فعال است. برجام تا حد زیادی این مشکل را مرتفع کرده ولی تا اطمینان‌سازی در سطح بین‌المللی و اینکه سرمایه وارد شود، راه زیادی در پیش است. عبارتی وجود دارد که می‌گوید ترسوترین پدیده دنیا، سرمایه است. بنابراین ما باید ترس سرمایه‌گذار خارجی را از بین ببریم تا حاضر به سرمایه‌گذاری در ایران شود. این مساله به محیط امن داخلی نیاز دارد. من تعبیر دکتر طیب‌نیا را تعبیر درستی می‌دانم، آنجایی که عنوان می‌کند:« وقتی یک امام جمعه می‌گوید ۳۰۰ مدیر ما دزد هستند، چه کسی حاضر است در کشوری که مدیران آن دزد هستند، سرمایه‌گذاری کند». گاهی اوقات، مخالفان دولت به حرف‌هایی که می‌زنند، دقت نمی‌کنند و متوجه نیستند که چه ضربه‌هایی وارد می‌کنند. معتقدیم خطر وضعیت اقتصادی گسترده است بنابراین برای نجات کشور از این خطر، همه باید دست به دست هم داده و آشتی را سرلوحه کار خود قرار دهیم، زیرا هیچ کس به تنهایی نمی‌تواند گره مشکلات کشور را باز کند. دولت تلاش خود را می‌کند و خطاب من در این مورد به دیگران است که باید دست از کینه‌جویی بردارند و همه باید کمک کنیم. متاسفانه آقای روحانی، تیم اطلاع‌رسانی قوی ندارد که دستاوردهای دولت را در زمینه‌های مختلف به اطلاع مردم برسانند. تیم اطلاع‌رسانی آقای روحانی، اگر نگوییم مساله‌دار هستند، بسیار ضعیفند. ایشان سخنگوی ستاد رقیب خود را به عنوان مسئول اطلاع رسانی دفتر خود انتخاب کرده است. این مساله در سیاست معنای خاصی ندارد و قابل فهم نیست. به طور قطع آقای روحانی باید فکری به حال نشان دادن دستاوردهای دولت خود بکند که این اتفاق تا به امروز رخ نداده است و مشکل‌ساز خواهد بود.

اقتصاد ایران بعد از آقای هاشمی چه حال و روزی خواهد داشت؟

من معتقدم که نظام سیاسی ایران و همچنین ساختار سیاسی دولت به حدی از پختگی رسیده که برنامه‌هایی را که یک زمانی در سال‌های ۶۸ و ۷۰ فقط آقای‌هاشمی از آن‌ها طرفداری می‌کرد به همراه اصلاحاتی که دولت اصلاحات انجام داده است را به طور کامل پذیرا باشد. یعنی مسیر اقتصادی برای کشور تعیین شده است که اگر کسانی قصد نداشته باشند مثل دولت آقای احمدی‌نژاد غیرعقلانی رفتار کنند، همیشه همین مسیر ادامه پیدا خواهد کرد؛ یعنی قطار اقتصاد ما اگر عمدی از روی ریل خارج نشود، امروز در مسیر درستی افتاده است و شخصیت‌ها، تاثیرگذاری چندانی در آن ندارند. مگر اینکه شخصیت‌های استثنایی مثل ترامپ روی کار بیایند که تکلیف آن‌ها روشن است.

صحبت از رییس‌جمهور جدید آمریکا شد، تصمیمات ترامپ تا چه حدی بر اقتصاد ایران تاثیرگذار است؟

نگرانی زیادی از اتفاقاتی که در آمریکا در حال رخ دادن است، ندارم. باور شخصی من بر این است که مجموعه سیاست‌گذاری‌ها در آمریکا به این نتیجه رسیده است که باید با ایران تعامل برقرار کنند و این شعارهایی که داده می‌شود، بازی سیاسی برای تحریک ماست تا بیشتر در دام تبلیغات اسراییلی‌ها بیفتیم و اگر ما عاقلانه رفتار کنیم، که به نظر من این مسیر عقلانی در سیاست‌گذاری خارجی، در کشور ما مسیر درستی است که حدود ۵ سال، یعنی قبل از دولت آقای روحانی توسط رهبری تعیین شده است، کشور را از این گردنه رد خواهد کرد.

جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا و رویکرد ترامپ در قبال اقتصاد آمریکا تا چه حد می‌تواند اقتصاد جهان را تحت تاثیرخود قرار دهد؟

وقتی انگلیس از اتحادیه اروپا جدا شد، باور همه تحلیلگران بر این بود که بر کشور ما تاثیر خاصی نخواهد داشت،ولی من معتقد بودم که این مساله به ضرر صلح جهانی است.زیرا یک‌جانبه‌گرایی آمریکا را در سطح بین‌المللی تقویت می‌کند. ولی باور بنده بر این است که ساختار سیاسی آمریکا اجازه نمی‌دهد که ترامپ، سیاست‌های اعلام شده‌اش را پیش ببرد. نظام سرمایه‌داری بر گردش آزاد کالا و تجارت استوار و همه پایه‌های نظام سرمایه‌داری در اینجا سوار شده است. اگر ترامپ بخواهد این شرایط را به هم بزند یعنی کل نظام سرمایه‌داری که بیش از سه یا چهار قرن است که روند رو به گسترشی را طی می‌کند، به چالش می‌کشد. به نظر من ترامپ نمی‌تواند در این مسیر موفق شود و اقتصاد آمریکا بیش از همه از نیروی کار و کالای ارزان، ضربه خواهد خورد. بنابراین، این مسیر اگرچه ممکن است در تبلیغات توییتری ترامپ برای یک سالی ادامه پیدا کند، ولی به نظر نه‌تنها ادامه نخواهد یافت بلکه به مسیر عادی بازخواهد گشت و به طور حتم، ترامپ نمی‌تواند سیاست‌های مورد نظرش را اجرایی کند.

ترامپ در راهبرد خود، به دنبال محدود کردن چین در عرصه بین‌المللی است، این سیاست ایالات متحده،بر اقتصاد جهان چگونه اثر می‌گذارد؟

نزدیک به یک دهه است که سیاست آمریکا بر محدودسازی چین قرار گرفته است. این همان سیاست اساسی‌ است که سران کاخ سفید دنبال خواهند کرد. یعنی چالش چین چالشی بسیار جدی است و با وجود اینکه ممکن است، بهانه‌های این نوع رویکرد با چین نظامی باشد ولی برخلاف تصور اقتصادی است. سیاست آمریکا و کل جهان غرب بر محدودسازی چین و گسترش روابط با دیگر کشورها در حوزه اقتصادی در دریای چین و جنوب شرق آسیا قرار خواهد گرفت. این نکته بسیار مهم است که ببینیم بلافاصله بعد از آنکه ترامپ با نخست‌وزیر استرالیا درباره مذاکرات مربوط به ترانس پسیفیک به مشکل برخورد می‌کند، مک‌کین که از عمده‌ترین سیاستمداران آمریکایی و عضو کنگره است، تماس می‌گیرد و از استرالیا عذرخواهی می‌کند؛ این نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها اجازه نمی‌دهند که اتحادشان علیه چین در منطقه پسیفیک، از بین برود. بنابراین سیاست محدودسازی چین ادامه پیدا خواهد کرد و اینکه چقدر موفق باشد، به توان اقتصادی چین و آمریکا بستگی دارد. به نظر من، رویارویی‌های آینده دنیا به طورحتم در آن منطقه شکل خواهد گرفت و این مساله در روابط آمریکا با کل کشورهای منطقه پسیفیک و اقیانوس آرام تاثیر خواهد گذاشت.

این روزها مناطق مرزی ایران و به ویژه بخش‌هایی که از مرکز دور هستند، اوضاع اقتصادی مناسبی ندارند، در رابطه با چرایی بروز این معضل توضیحی برای ما بدهید.

دو اصطلاح متفاوت ولی شبیه به هم تحت عنوان کولبران و چتربازان در دو سوی مرزهای کشورمان داریم. یک اقتصاددان آمریکایی در سال ۱۹۷۰ مطالعه‌ای درباره اقتصاد ایران انجام داده است که در آن نشان می‌دهد ضعف اقتصاد ما کجاست. بعدها برخی از اقتصاددانان ایرانی نیز به آن اشاره کرده‌اند ولی متاسفانه کلیت جریان دانش اقتصادی ایران به این مسیر هدایت نشده است. این اقتصاددان آمریکایی می‌گوید، مشکل اقتصاد ایران مرکزگرایی‌است؛ یعنی شما به هر میزان که از مرکز دور می‌شوید، از موهبت‌های سیاست‌های اقتصادی کمتر برخوردار می‌شوید.

در این سیاست‌های مرکزگرایی، عمدی نهفته است؟

این مساله یک امر عامدانه سیاسی نیست و آن‌ها معتقد هستند که تبعات اقتصاد تمرکزگرای متمرکز که هر دو لفظ برای آن به کار برده می‌شود، این است که هرچه از مرکز دور شوید، کمتر از مواهب سیاست‌های اقتصادی بهره‌مند خواهید شد و پیش‌بینی می‌کند که هرچه وضع اقتصادی ایران بهتر شود، بهبود وضع مناطق کمتر اتفاق خواهد افتاد؛ یعنی این فاصله وجود خواهد داشت. در سال‌های ۱۳۶۵ و۶۶ یک اقتصاددان ایرانی در آمریکا، مقایسه‌ای بین تفاوت‌های منطقه‌ای در اقتصاد ایران انجام داده بود، یعنی بعد از ۲۰ سال نتیجه کار اقتصاددان آمریکایی را تایید کرده بود که سطح برخورداری مناطق در ایران باهم متفاوت است.

زمانی که شما استاندار کردستان بودید، اقدامی برای رفع این مشکلات نکردید؟

زمانی که من استاندار کردستان شدم، بسیار از میزان بودجه‌ای که به استان اصفهان در مقایسه با استان کردستان تخصیص داده می‌شد، تعجب کردم که این مساله با هیچ منطقی سازگار نبود. از سازمان برنامه و بودجه کشور درخواست کردیم که گزارشی از سطح نابرابری‌های منطقه‌ای ارائه دهد.امروزه فاصله‌ توسعه‌ای در مناطق کشور بسیار وحشتناک است و هر چه به نقاط مرزی نزدیک‌تر می‌شویم، این وضعیت بدتر می‌شود. در آن زمان، هشت‌ نفر از استاندارهای استان‌های کشور که بودجه استانی‌شان در رده پایین‌تری قرار داشت، به رییس‌جمهور وقت پیشنهادی دادیم که فکری برای نابرابری یا عدم توازن توسعه منطقه‌ای داشته باشند. ایشان به سازمان مدیریت برنامه‌ریزی دستور دادند که به گونه‌ای عمل شود که در پایان برنامه چهارم، این استان‌ها به حد متوازن توسعه رسیده باشند. این اتفاق در زمانی که آقای ستاری فرد، رییس سازمان مدیریت برنامه بودجه بود، آغاز شد؛ یعنی بودجه این مناطق به طور کامل تغییر و در مواردی تا ده برابر افزایش پیدا کرد و سیستان و بلوچستان، کردستان و بخش‌هایی از آذربایجان غربی،اردبیل، بوشهر، هرمزگان، کهگیلویه و بویراحمد و لرستان نیز جزو آن‌ها بودند. متاسفانه در دولت آقای احمدی‌نژاد مجدد روالی که طبق طرح آمایش سرزمین، طرح توازن منطقه‌ای، برنامه چهارم و سند چشم‌انداز آغاز شده بود، به هم خورد. اگر در دو سفر آقای احمدی‌نژاد به سمنان و دو سفر ایشان به کردستان، مصوبات را برای توسعه این دو استان مقایسه کنید، خواهید دید که چه اتفاقی افتاده است. روند دوباره به شرایط قبلی خود بازگشت و توسعه منطقه‌ای حتی نسبت به قبل نامتوازن‌تر شد. ما برای نجات مناطقی که دچار بحران بیکاری، فقر، آسیب‌های اجتماعی و به تبع آن ناامنی سیاسی هستند، مجبوریم از سیاست تبعیض مثبت استفاده کنیم؛ یعنی همان‌طور که می‌گوییم برای حضور بانوان در صحنه اجتماعی کشور مجبوریم از تبعیض مثبت استفاده کنیم، در مورد مناطق دورافتاده کشور هم باید تبعیض اقتصادی مثبت را روا بداریم. با سیاست‌های عادی، این مساله قابل حل نخواهد بود.

به نظر شما این کولبران یا چتربازانی که برای معاش خود به این اقدامات روی می‌آورند، قاچاقچی به حساب می آیند؟

اگر هر کالایی که از گمرک عبور نکند را قاچاق بنامیم، این کار نیز قاچاق است. اگر قرار است جلوی آن را بگیریم، باید جایگزین آن را برای مردم مناطق مرزی تعیین کنیم. در حال حاضر مردم مناطق مرزی کردستان، آذربایجان غربی و بخش‌هایی از کرمانشاه و لرستان را اطلاع دارم که سطح توسعه این استان‌ها پایین‌ترین سطح توسعه در کشور و سطح بیکاری‌شان بالاترین میزان در کشور است، چه راه حلی برای امرار معاش دارند؟ جمعی از این‌ها به پایتخت مهاجرت کرده‌اند و فعالیت‌های مختلف انجام می‌دهند. برای مثال بازارهای میوه در اختیار کردهاست؛ یعنی پایین‌ترین سطح خدماتی اشتغال کشور را در اختیار دارند.

این اتفاق برای کشور تهدید محسوب نمی‌شود؟

مساله مهاجرت به تهران به گسترش حاشیه‌نشینی در این شهر دامن می‌زند که این مساله معضلات خاص خود را دارد. از طرفی تخلیه مناطق مرزی از جمعیت برای کشور خطر امنیتی دارد و نباید اجازه دهیم که همه به تهران مهاجرت کنند زیرا در مناطق مرزی نیازمند حضور مردم هستیم. از سوی دیگر اگر قرار است که مردم در مناطق مرزی بمانند باید برای آن‌ها اشتغال ایجاد کنیم. ایجاد اشتغال هم با سیاست‌های اقتصاد تمرکزگرا امکان‌پذیر نیست. این نوع سیاست‌گذاری متمرکز کشوری، خودبه‌خود در آن مناطق، فقرزا و بیکاری‌زاست. بازهم تکرار می‌کنم، اگر هر کالایی که از غیر گمرک وارد می‌شود، قاچاق نام گیرد، این بحث کولبری و چتربازی هم قاچاق است، اما اگر به عرف مردم منطقه نگاه کنیم، خانواده‌های مردم این دو منطقه مشترک هستند؛ یعنی ازدواج‌هایی در میان مردم این دو منطقه یعنی دو طرف مرز شکل گرفته و به نوعی ردوبدل کالا میان خانواده‌های فامیل در دو سوی مرز اتفاق می‌افتد که در اصطلاح محلی به آن «کسابت» می‌‌گویند. یعنی افراد دو منطقه از این طریق به کسب و کار می‌پردازند. بنابراین باید دید تاثیر این مساله در اقتصاد محلی تا چه حد است که ما آن را قاچاق بنامیم. در چنین شرایطی که گمرک ایران اعلام می‌کند که ۱۵میلیارد دلار کالای قاچاق وجود دارد، فرض کنید که تمام مردم سردشت کولبر باشند و همه، روزی یک کالا وارد کنند، هزینه این کار چقدر می‌شود؟ در این مورد آنچه که حایز اهمیت بود، این مساله است که بازارچه‌های مرزی، تعاونی‌های مرزنشین و پیله‌وری راه‌اندازی شود که متاسفانه به دلایلی، روند توسعه این بازارچه و تعاونی‌ها متوقف شده است.برای این موضوع اقداماتی در دولت آقای هاشمی آغاز شد و در دولت اصلاحات نیز ادامه پیدا کرد ولی بعدها متوقف شد. به هر حال این مساله، راه حل کوتاه‌مدت ندارد.

چرا متوقف شد؟

باید از آقای احمدی‌نژاد پرسید.

چرا بعد از دولت احمدی‌نژاد دوباره از سر گرفته نشد؟

برگشت یک روند اقتصادی به مسیر اصلی خود سال‌ها زمان می‌برد و به راحتی اتفاق نمی‌افتد. ولی نکته مهم این است که مردم هم گوش نکردند و به مسیر خودشان ادامه دادند. عبارت کولبری به معنای باربری بوده و مسیری است که مردم آن منطقه برای زندگی و امرار معاش انتخاب کرده‌اند. اگر مسئولان برای آن‌ها گزینه‌ای دارند، ارائه دهند، اگر ندارند بگذارند مردم زندگی‌شان را بکنند.

برنامه ششم توسعه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من نمی‌دانم که برنامه ششم توسعه برنامه هست یا خیر. یعنی آنچه که دولت ارائه داده برنامه است یا آنچه که مجلس تنظیم کرده است! تفکر شخصی من این است که بهترین برنامه‌ نوشته شده در کشور، برنامه سوم و چهارم بود، زیرا در تنظیم آن برنامه‌ها اعتقاد به مشارکت همگانی همه کارشناسان وجود داشت. پیش از اینکه برنامه سوم نوشته شود، رییس‌جمهور، طرحی تحت عنوان «طرح ساماندهی اقتصاد ملی» ارائه کرد که بر مبنای این طرح از همه صاحب‌نظران ایرانی دعوت شد تا برنامه خود را برای اداره امور اقتصادی کشور اعلام کنند. من مدعی هستم که در آن زمان صدای همه شنیده شد، اگرچه اجرایی نشد، زیرا امکان اجرایی شدن همه برنامه‌ها وجود نداشت. بعد از آن، نتیجه طرح ساماندهی اقتصاد ملی، خود را در برنامه سوم و چهارم نشان داد که متاسفانه برنامه چهارم نیزتعدیل شد؛ در حالی‌که برنامه چهارم می‌توانست کشور را در مرحله خیز اقتصادی قرار دهد ولی اتفاق نیفتاد.

همواره بزرگان جبهه اصلاحات از آشتی ملی سخن می‌گویند، این بحث یک‌طرفه است یا اینکه می‌توان جناح رقیب را نیز به این اقدام ترغیب کرد؟

بگذارید این پیشنهاد را کمی عامیانه مطرح کنم. همه ما در یک کشتی نشسته‌ایم و عده‌ای که زور بیشتری دارند، در حال سوراخ کردن کشتی هستند. در چنین شرایطی ما چه راهی داریم؟ چه کاری باید انجام دهیم؟ نگاه کنیم تا کشتی سوراخ شود و همه غرق شویم؟ یا اینکه گوشه‌ای بنشینیم و از آن‌ها بخواهیم در قبال سکوت ما کشتی را سوراخ نکنند تا مملکت از بین نرود! درست است که طرف مقابل حرف ما را نمی‌پذیرد، آیا باید به طرف بگوییم کشتی را سوراخ کن یا خود ما هم به بزرگ‌تر کردن سوراخ کشتی کمک کنیم؟ در چنین شرایطی باید آنقدر به او بگوییم تا متوجه شود که اگر کشتی سوراخ شود، همه غرق می‌شویم. تحلیل من این است که وضعیت اقتصادی و اوضاع مرزها و وضعیت آسیب‌های اجتماعی به گونه‌ای افزایش پیدا کرده که کشور در معرض خطر است و همه باید در کنار هم کمک کنیم تا این حفره‌ را که باعث غرق شدن کشتی می‌شود، ببندیم. پیشنهاد رییس‌دولت اصلاحات این بود که کشتی را سوراخ نکنید، نمی‌خواهید ما باشیم، ما در یک گوشه می‌نشینیم، هر بلایی خواستید بر سر ما بیاورید، ولی کشتی را سوراخ نکنید زیرا مردم نیازمندند و می‌خواهند زندگی کنند.

طرف مقابل این پیشنهاد را قبول نمی‌کند یا در سیاست‌ها و پیشنهادهای شما مشکلی وجود دارد؟

مشکلی وجود ندارد، در محیط صلح‌آمیز، امن و آشتی‌پذیر گفت‌وگو می‌کنیم و مشکلات همدیگر را حل می‌کنیم. ما نمی‌خواهیم کسی از قدرت کنار برود، قدرت را برای خودمان نیز نمی‌خواهیم.در عین حال که بر مواضع خود تاکید می کنیم و هویت خود را نیزحفظ می کنیم. حرف ما فقط این است که جلوی سوراخ شدن کشتی را بگیرید. گفت‌‌وگو کرده و آنقدر حرف خود را تکرار می‌کنیم تا به نتیجه برسد، راهی جز این نداریم. یا باید در خانه بنشینیم و بگوییم هر اتفاقی که برای مملکت می‌افتد به ما ارتباطی ندارد، که این کار درستی نیست؛ چون به ما ارتباط دارد و اگر کشتی سوراخ شود، ما نیز غرق می‌شویم، یا مرتب تذکر دهیم که این اتفاقی که در حال وقوع است، به نفع مملکت نیست و ما حاضریم کمک کنیم تا مشکلات حل شود. هر کمکی که آن‌ها می‌گویند و از ما برمی‌آید.

این روزها، وضعیتی مانند سال‌های ۸۳ و ۸۴ که تغییرات کلانی در سیاست‌های آمریکا ایجاد شد، در حال وقوع است، چه کاری باید برای جلوگیری از تکرار آن بازه زمانی انجام داد؟

این یک مساله روشن است که آمریکایی‌ها عاشق ما نیستند. آمریکایی‌ها به نفع منافع ملی خودشان کار می‌کنند نه به نفع ما. یک زمانی دوره اوباما بود که به هر دلیلی اعم از دموکرات بودن یا شخصیت او به دنبال جنگ‌ نبود و ما می‌توانستیم از آن فضا استفاده کنیم. در حال حاضر شخصی بر روی کار آمده است که جنگ‌طلب است، راه‌حل این مساله چیست؟ آیا ما باید بهانه به دست وی دهیم یا این که بهانه را از وی بگیریم؟ من معتقدم اشتباهی که در دولت آقای احمدی‌نژاد رخ داد این بود که سیاست‌های ماجراجویانه‌ای در دستور کارقرار گرفت که به تبع آن نیز آمریکایی‌ها توانستند از ما سوءاستفاده کنند، سیاست خارجی ماجراجویانه برای کشور مشکل‌ساز خواهد شد. همان‌طور که گفتم ما برای بهبود وضعیت زندگی مردم نیازمند محیط امن هستیم. همان‌طور که شاهد هستیم، نتانیاهو حتما قصد دارد که این محیط امن را ازما بگیرد. در چنین شرایطی آیا ما باید بهانه دست وی دهیم یا بهانه را از وی بگیریم؟ کدام منطقی‌تر است؟ آیا ما کشش این را داریم که وارد جنگ شویم؟ آیا اصلا چنین چیزی را می‌خواهیم؟ اگر نمی‌خواهیم باید سیاست‌هایی را در پیش بگیریم که جلوی این فضا گرفته شود. باور من این است که مهم‌ترین دستاوردی که در برجام داشته‌ایم، اجماع جهانی را علیه خودمان شکستیم. امروز نقض برجام برای هیچ طرفی کار راحتی نخواهد بود. مشاهده می‌شود که اروپا، چین و روسیه با سیاست‌های ترامپ مخالفند، تصور کنید که هشت سال پیش، در شورای امنیت سازمان ملل همه پشت سر آمریکا و اسراییل قرار گرفتند، برجام این خاصیت را برای ما داشته که این کشورها را از آمریکا جدا کرده است. ما که دنبال چندجانبه‌گرایی در سیاست بین‌الملل بوده‌ایم، به هدف‌مان دست یافته‌ایم.

فراکسیونی به عنوان ترک‌زبانان در مجلس تشکیل شده‌است، این اقدام تصمیم درستی بود؟

خیلی صریح و روشن به شما بگویم که من طرفدار تشکیل فراکسیون اقوام ایرانی یا فراکسیون استان‌های مرزی هستم. اما به طوری که نتیجه آن هم‌افزایی شکاف‌ نباشد بلکه پوشش شکاف‌ها باشد. زیبایی و قدرت کشور ما در تنوعی است که در آن وجود دارد. هر چیزی که این تنوع را به رسمیت بشناسد و در عین حال باعث افزایش شکاف‌ها نشود، باید از آن استقبال کرد. تشکیل فراکسیون‌های مجزای قومیتی، به نظر من مشکل‌ساز خواهند بود ولی اگر بتوانیم فراکسیون اقوام و فراکسیون مناطق مرزی شکل بدهیم، نتیجه مثبتی خواهیم گرفت.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا