صعود تحریم یا سقوط انتخابات

گفت‌وگوی هفته‌نامه‌ی صدا با مهدی معتمدی‌مهر، فعال سیاسی درباره‌ی انتخابات ۱۴۰۰ را می‌خوانید:

۱- به نظر می‌رسد جریان هوادار تحریم انتخابات در این دوره به شکلی جدی‌تر و موثرتر در صحنه حضور دارد و برخی اصلاح‌طلبان سابق (همچون فائزه هاشمی و صادق زیباکلام) هم، رسما به آن پیوسته‌اند. ارزیابی شما از نفوذ جریان تحریم در این دوره انتخابات و میزان اثرگذاری آن چیست؟

با سلام و سپاس از فرصتی که فراهم آوردید، به عرض می‌رساند:
این که جریان موافق تحریم در این دوره از انتخابات بیشتر حضور دارد یا بیشتر دیده می‌شود، یک موضوع است و این که موثرتر باشد، موضوعی دیگر. موثرترین عاملی که مردم را به عدم مشارکت در انتخابات یا تحریم انتخابات متقاعد می‌کند، شخصیت‌های مشهور یا جریانات سیاسی تحریم‌گرا نیستند. تنگ‌نظری‌های شورای نگهبان نقش اصلی را در این زمینه به عهده دارد که در قالب «نظارت استصوابی» تحمیل می‌شود و طیف کاندیداها را به بخشی از یک جریان محدود می‌کند که هر روز هم این طیف، بسته‌تر و تمامیت‌خواهانه‌تر می‌شود. ساختارهای غیردمکراتیک و محافظه‌کارانه‌اند که با تکیه بر شاخص‌های عینی، صریحاً به مردم القا می‌کنند که آرای شما زینتی‌اند و نتیجه‌ای در حیات سیاسی و بحران‌های معیشتی شما ندارند. کسانی که کاندیدایی را که از سوی مردم واجد شرایط شناخته نمی‌شود، بر مسندی عالی‌تر می‌نشانند، عامل عدم رغبت مردم در مشارکت انتخاباتی هستند.
مساله عدم مشارکت مردم در انتخابات ۱۴۰۰ فراتر از بحث فقدان آزادی انتخابات باید ارزیابی شود. مگر در ۱۳۷۶ یا حتی در ۱۳۸۸ انتخابات به معنای واقعی آزاد بود؟ مگر کاندیداهای اعلام‌شده در این دو برهه، تمام سلایق سیاسی جامعه را نمایندگی می‌کردند؟ مسلماً چنین نبود. «آزادی انتخابات» هدف انتخابات است و نه پیش‌شرط آن. برآورد عمومی در خرداد ۱۳۷۶ یا ۱۳۸۸ این بود که گزینش یکی از همین کاندیداها می‌تواند جهت‌گیری کلان حاکمیت را تغییر داده و در فضای سیاست خارجی، سیاست داخلی و زندگی مردم گشایش ایجاد کند و این شرایط امروز دیده نمی‌شود.
زمانی که مردم خود را در تعیین سرنوشت سیاسی خویش سهیم نمی‌بینند و منتخبان مردم، زیر سایه نهادهای انتصابی، خاموش و منفعل و فاقد ابتکار عمل می‌مانند، طبیعی است که میل به مشارکت در انتخابات کاهش پیدا کند. حتی به نظر می‌رسد که نقش اصلاح‌طلبان و قصور آنان در قبال پایش عملکرد و سلامت سیاسی و اقتصادی کاندیداهایی که با لیست امید به مردم معرفی کردند، در زمینه کاهش مشارکت مردم در انتخابات، به مراتب بیش از «جریان تحریم» موثر تلقی می‌شود. میان «عدم رغبت به مشارکت در انتخابات» با «تحریم انتخابات» باید فرق قائل شد.
موثرترین عاملی که عدم مشارکت مردم در انتخابات را قابل پیش‌بینی می‌کند، مواضع افرادی مانند آقای زیباکلام یا خانم فائزه هاشمی نیستند که تحریم انتخابات را به جهت پیش‌بینی عدم مشارکت مردم در انتخابات ۱۴۰۰ مطرح می‌کنند و نه از سر راهبردی دمکراتیک و مسئولانه در قبال منافع ملی و تمامیت ارضی ایران. در واقع، این بزرگواران و جمعی از دیگر کسانی که «تحریم» انتخابات را به مثابه برنامه اصلی خود ترویج می‌کنند، راه‌حلی در برابر تهدیدات پیش رو و «مساله خشونت» ارایه نمی‌دهند. ایشان پشت سر مردم ایستاده‌اند و می‌خواهند حرفی بزنند که پیش‌بینی می‌کنند خوشایند مردم است.
 گفتار و مواضع منفردین سیاسی داخل ایران یا برنامه‌سازان رسانه‌هایی از جنس «من و تو» یا «ایران اینترنشنال» فقط هیجانات آنی پدید می‌آورند و تا ساعاتی بعد از ذهن مخاطبان فراموش می‌شوند. موثرترین عامل روند کاهش مشارکت مردم در انتخابات، ساختارهایی در بافت قدرت سیاسی‌اند که سال‌هاست بدون رعایت هیچ اصول و ضابطه‌ای، با برخورداری از پشتوانه‌های عظیم سیاسی و اقتصادی، از سنگ‌اندازی در راه اصلاحات دریغ نکردند، سازوکارهای اصلاح‌طلبانه را منتفی کردند و سرمایه اجتماعی احزاب سیاسی و افرادی در تراز آقای خاتمی را تخریب کردند.

۲- ارزیابی شما از محتوای گفتمانی نیروهای هوادار تحریم و عدم شرکت در انتخابات چیست؟ آیا با این گزاره همراهید که این نیروها بیش از مبارزه سیاسی با اقتدارگرایان، در جهت به چالش کشیدن انتخابات متمرکز شده‌اند؟

به نکته خوبی اشاره کردید، متاسفانه به نظر می‌رسد که دغدغه مبلغان تحریم، بیش از آن که ساختارهای غیردمکراتیک یا فرآیندهای قانون‌شکنانه باشد، «اصلاحات» و «انتخابات» است. کافی است که به سخنان و مقالات و مصاحبه‌های این افراد نگاه کنید. بخش عمده انرژی این بخش از اپوزیسیون در این راه صرف می‌شود که اثبات کنند: اصلاحات دیگر ممکن نیست، مردم به هیچ وجه در هیچ انتخاباتی شرکت نمی‌کنند، انتخابات دیگر کارایی ندارد و دیگر نباید در انتخابات شرکت کرد. به نظر می‌رسد که نقد ساختار قدرت و مقابله با عملکردهای محافظه‌کارانه و اقتدارگرایانه، اولویتش را در میان تحریم‌گرایان از دست داده است.
عدم مشارکت در انتخابات، یکی از حقوق اساسی ملت است، همان‌طور که مشارکت در انتخابات یکی دیگر از حقوق اساسی است. تحریم هم می‌تواند یکی از سازوکارهای سیاست‌ورزی باشد، منوط به آن که امکان تحقق و اثرگذاری داشته و مبتنی بر واقع‌بینی سیاسی باشد. در حاکمیت‌های شبه‌دمکراتیک که برخوردار از سازماندهی ۱۰ الی ۱۵ درصدی هواداران خود هستند، نیازی به مشارکت واقعی مردم ندارند و حتی زمینه‌ساز عدم مشارکت گسترده مردم‌اند و زمانی که به جهت فقدان سازماندهی اجتماعی از سوی احزاب اپوزیسیون که نتیجه تداوم فضای امنیتی است، تحریم انتخابات معنایی جز «در خانه نشستن» و «انفعال» و «تعلیق سیاست‌ورزی» ندارد، زمانی که می‌دانیم احزاب و جریانات سیاسی قادر به سازماندهی مردم برای بروز یک رفتار جمعی نیستند، تمرکز بر «تحریم» و اصلی کردن «تحریم» یعنی نفی هرگونه فرصت اصلاح‌طلبانه؛ یعنی واگذار کردن بی‌هزینه میدان سیاسی به محافظه‌کاران. قابل درک است که چرا براندازان و یا نهادهای حاکمیتی مانند شورای نگهبان به این شیوه علاقمندند، اما نمی‌توان فهمید که چرا برخی افرادی که زیر بیرق براندازی قرار ندارند و خود را دمکراسی‌خواه و ضدخشونت می‌دانند، تحریم انتخابات را به مثابه پروژه اصلی خود ارتقا می‌دهند و «انتخابات را به مثابه یک راحت‌الحلقوم به طرف مقابل پیشکش می‌کنند؟

۳- نیروهای اصلاح‌طلب یکی از دلایل تداوم مشارکت انتخاباتی خود را «حراست از نهاد انتخابات» و جمهوریت نظام ذکر می‌کنند. آیا حراست از نهاد انتخابات، الزاما نیازمند مشارکت در انتخابات است؟

«حراست از نهاد انتخابات» به هیچ وجه ملازمه‌ای با مشارکت در انتخابات به معنای معرفی کاندیدا یا حضور در پای صندوق رای ندارد؛ کما این که در انتخابات اسفند ۱۳۹۸ نیز بخش عمده‌ای از اصلاح‌طلبان پیشرو و احزابی مانند نهضت آزادی ایران کاندیدایی معرفی نکردند و در انتخابات مجلس یازدهم مشارکت نداشتند. «حراست از نهاد انتخابات» یعنی احتراز از رویکردهایی که به نفی هرگونه مشارکت انتخاباتی منجر می‌شود و کار انتخابات را «تمام‌شده» می‌داند. نظیر آن شرایطی که پس از مجلس بیستم در دوران پهلوی پدید آمد و «انتخابات» به طور کلی از دستور کار فعالان سیاسی و حتی گروه‌هایی مانند جبهه ملی و نهضت آزادی خارج شد. یعنی گروه‌هایی که حتی در فضای پس از کودتای ۲۸ مرداد در انتخابات مجلس هجدهم شرکت کردند و گفتند که: «یا پیروز می‌شویم، یا رسوا می‌کنیم» از برهه‌ای به بعد، دیگر دست از رویکردهای انتخاباتی شستند.
مشارکت در انتخابات بنا بر تعریفی که داده شد، یک تاکتیک یا تصمیم سیاسی است که بنا بر «تحلیل عینی شرایط» و «امکان مشارکت» صورت می‌پذیرد و نه به هر قیمت یا در هر شرایطی. زمانی که کاندیدایی نداشته باشیم و فرقی هم نکند که چه کسی رای بیاورد، طبیعی است که به پای صندوق رای نرویم. اما در همین حال می‌توان از نهاد انتخابات دفاع کرد و برای برگزاری انتخابات آزاد مبارزه کرد. شاید بهترین نمونه و الگو در این خصوص، یادآوری تجربه مهندس بازرگان و نهضت آزادی ایران است که در طول دهه نخست انقلاب، همت‌شان را صرف کردند تا انتخابات آزاد و توام با مشارکت مردم صورت پذیرد و همواره بر اهمیت چنین انتخاباتی تاکید داشتند و می‌گفتند که منافع ملی، رفع بحران‌های ساختاری و حتی بقای نظام، در گرو مشارکت گسترده مردم در انتخابات است.
 مروری بر بیانیه‌های نهضت آزادی در دهه ۱۳۶۰ نشان می‌دهد که اگرچه در برخی دوره‌های انتخاباتی مانند مجلس دوم یا ریاست جمهوری ۱۳۶۴ فرصت و امکان مشارکت در انتخابات پیدا نشد، اما این حزب ملی و اسلامی، حتی در آن بحبوحه هم، هرگز هیچ انتخاباتی را تحریم نکرد. این مطلب، به تفصیل و مستند در یادداشتی در شماره دوم ماهنامه آگاهی‌نو منتشر شده است. به همین جهت است که در ادبیات سیاسی نهضت آزادی، دو تعبیر «حضور در انتخابات» که وجهی آگاهی‌بخش دارد، از «مشارکت در انتخابات» که صرفاً ناظر بر معرفی کاندیدا و حضور در پای صندوق رای است، از هم تفکیک شده‌اند. حضور در انتخابات در هر شرایطی، ولو غیرآزادترین انتخابات، لازم و ممکن و یکی از معدود راه‌هایی است که به تقویت جنبش‌های اجتماعی قانون‌گرا و مسالمت‌آمیز می‌انجامد و رویکردی مسئولانه در قبال «خشونت» دارد.

۴- آیا احیای برجام و تایید نامزدهای شناخته‌شده‌تر اصلاح‌طلب، می‌تواند تاثیر معنی‌داری بر میزان مشارکت و تضعیف خط تحریم تا زمان انتخابات برجای گذارد؟

بله یقیناً می‌تواند. «احیای برجام» و تایید نامزدهایی از اصلاح‌طلبان که واجد شجاعت اخلاقی، کارآمدی، سلامت سیاسی و اقتصادی و ظرفیت بهره‌گیری از ساختارهای کارشناسی باشند و بتوانند اعتماد عمومی را به دست آورند، دو شرطی است که مخالفان اصلاحات اعم از براندازان و اقتدارگرایان را به هراس می‌اندازد. چرا؟ چون ظرفیت‌های اصلاح‌طلبانه را پایدار کرده و بسط می‌دهند. عدم مشارکت مردم در انتخابات، نتیجه ناامیدی آنان از روندهای ناظر بر تغییر و بهبود از طریق سازوکارهای اصلاح‌طلبانه و پارلمانتاریستی است. مردمی که در انتخابات شرکت نمی‌کنند، قهر کرده‌اند، چرا که سال‌هاست با بحران‌ها سر و کله می‌زنند و روزنه‌ای به سوی گشایش نمی‌بینند، اما دشمن نظام و خواهان براندازی هم نیستند. فرصت مشارکت از مردم سلب شده است، نه این که مردم نخواهند مشارکت کنند.
در ۱۳۹۲ اپوزیسیونی در خارج از کشور در شرف تاسیس و اعلام موجودیت بود که پذیرش نتیجه انتخابات یازدهم ریاست جمهوری مانع آن شد. بقای اصلاح‌طلبی، یعنی بقای ظرفیت‌های درون‌زا و راه‌حل‌های غیرخشونت‌آمیز، قانون‌گرایانه و در چارچوب نظام. از دی ماه ۱۳۹۶ خشونت به عنوان یک راه‌حل مطرح شد اما فراگیر نشد. تن دادن به مشارکت گسترده مردم در انتخابات ۱۴۰۰ می‌تواند بار دیگر مانع فراگیر شدن خشونت و انتقال مدیریت مبارزات سیاسی به خارج از کشور شود. نظرسنجی‌های ایسپا نشان می‌دهند که برخلاف نظر کسانی که عدم مشارکت مردم در انتخابات را محتوم می‌دانند، همچنان، امکان بالا رفتن میزان مشارکت در انتخابات ۱۴۰۰ وجود دارد. نهادهای محافظه‌کار قدرت بالاخره باید بفهمند که نفی اصلاح‌طلبی و ترویج دکترین امنیت ملی فاقد آزادی و دمکراسی، به معنای رقابت با اصلاح‌طلبان نیست و پیامدهای سنگین‌تری دارد.
در شرایطی که تداوم وضع موجود ممکن به نظر نمی‌رسد و فشارهای اقتصادی و معیشتی، روندی فزاینده پیدا کرده است، اراده‌گرایی برای یک‌دست‌سازی حاکمیت و نفی بنیان‌های «جمهوری» و تلاش آشکار در راستای ورود نظامیان به عرصه قدرت سیاسی و لجاجت بر ثبیت وضع موجود، مهم‌ترین مانع عدم مشارکت مردم در انتخابات و در عین حال، مهم‌ترین ضرورت راهبردی برای «حضور در انتخابات» و بهره‌گیری از فرصت‌های انتخاباتی در راستای شکست پروژه «یک‌دست‌سازی» است. اگر روزنه‌ای پدید آید و مردم، کاندیدایی را در تراز اعتماد خود بیابند، یقیناً قضایا به گونه‌ای دیگر رقم خواهد خورد و «کاسبان تحریم انتخابات» به خیل «کاسبان تحریم‌های اقتصادی» خواهند پیوست.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. مشکل از پست ریاست جمهوری است که بقول آیت الله مکارم در زمان تنظیم قانون اساسی گفت رییس جمهور با این اختیارات کم موجودی معطل و بی تاثیر است منتهی برای اینکه در عمل ثابت شود چند دهه زمان لازم بود .و رنه هر که سر بتراشید قلندری داند دمکراسی یک فلسفه ای دارد که البته اینجا جاش نیست بگم .

    ۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا