ماجرا یک نامه پرماجرا به نام «حاج آقای نقویان»

چند وقت پیش متن با این عنوان در شبکه های اجتماعی پخش شد و همچنان در حال دست به دست شدن است: «نامه ذیل در کانال حجت السلام حاج آقا ناصر نقویان که در کپنهاک پایتخت دانمارک بستری است؛ منتشر شده. چنین متن واندیشه ای از یک روحانی و واعظی بنام جالب است …»

به گزارش انصاف نیوز، دو روز پیش حجت الاسلام ناصر نقویان با تکذیب متنی که به او منتسب شده، توضیحی در کانال تلگرامی خود در این باره منتشر کرد که به همراه متن منتسب در پی می آید:

نامه ای را دوستی که در یکی از بیمارستان های شهر کپنهاک پایتخت دانمارک بستری بودند برای دوست عزیزم جناب مهراب رجبی فرستادند. در آن نامه از رسیدگی و مهربانی و وظیفه شناسی کارکنان، پرستاران و پزشکان آن بیمارستان تعریف کردند و زحمات آنان را مورد ستایش و تقدیر قرار دادند و نیز مقایسه ای کردند بین خدماتی که در کشور و مردم مسلمان ما انجام می شود با زحمت ها و تلاش هایی که آن کافران خدانشناس می کنند.

اما جالب اینکه عده ای خداشناس از خدا بی خبر، تیتر و عنوان نامه را تغییر داده و به نام بنده منتشر کردند، گویا این آقای نقویان است که در خارج از کشور بستری شده و در حال تعریف و تمجید از آن کافران از خدا بیخبر است.

سپس نامه ی تغییر اسم داده را قربه الی الله در همه شبکه های مجازی و غیر مجازی در داخل و خارج منتشر فرمودند، شاید به این نیت که مردم عزیز و نازنین ببینند و بر تنفرشان از این شیخ افزوده گردد که چرا نمک به حرامی می کند و بقول خواجه شیراز، می با دیگران می خورد و با ما سرگران دارد، حتی یکی از دوستان جانی در کانال تلگرامش مرقوم فرمودند: شیخنا! مواظب چرندیاتی که می نویسی باش!!

اما تو گویی درست نتیجه به عکس شده و مرتب دوستان نازنین و بهتر از جان، با انواع پیغام ها، این شیخ چرندگو را مورد تفقد و تفضل قرار داده و مهر و میل شان را از این حقیر سرا پا تقصیر دریغ نمی فرمایند و آن خداشناسان مشارالیهم سبب خیر شدند تا صدا و پیام و نامه دوستان عزیز را دریافت و دعاگوی وجود نازک شان باشم.

من که از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم

حاش لله که نِیم معتقد طاعت خویش
این قدر هست که گه گه قدحی می نوشم

هست امیدم که علیرغم عدو روز جزا
فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم…

متن منتسب:

نامه ذیل در کانال حجت السلام حاج آقا ناصر نقویان که در کپنهاک پایتخت دانمارک بستری است؛ منتشر شده. چنین متن واندیشه ای از یک روحانـی و واعظی بنام برایم جالب بود …

مهراب عزیز. هنوز در بیمارستانم.
هر روز در عجبم که این چه سری است که نامسلمانان بی نماز چقدر انسانند و بیشتر در عجبم که چقدر مسلمانان سینه زن و روزه دار در تعریف بی خدایان میگنجند! امروز روز چهارم است بستریم. از بدو ورود چهره های خندان دیدم که گویا خدمت به همنوع را وظیفه غایی خود میدانند. این بیمارستان دولتی است با حقوق و دستمزد دولتی. امروز هوا گرمتر از روزهای دیگر بود. سه پرستار حوری صفت در سه ساعت متفاوت و بدون هماهنگی با دو حوله و یک دست لباس چون برف به اتاقم آمدند و گفتند یک دوش شاید تر و تازه ات کند! و اما دکتر. دیروز باید سی تی اسکن مغزی میشدم. دکتر خودش آمد و همراه با یک نفر از پورترهای بیمارستان تا اتاق اسکن آمد. بعد موقعی که داروی کنتراست وارد رگها میشد دست من را فشرد و آنجا ماند تا اسکن تمام شد و گفت که بعدا همراه با جواب اسکن بدیدارم خواهد آمد. تا آخر وقت صبر کردم اما نیامد. حدود ساعت ۱۱ و نیم شب که فشار خون میگرفتند بیدار شدم و دیدم دکتر در حال معاینه است و کلی هم معذرت خواست که بعلت یک بیمار اورژانسی نتوانسته زودتر بقولش وفا کرده و برای صحبت در مورد جواب اسکن بدیدارم بیاید. این دکتر فوق تخصص بزرگوار، شش ماهه باردار است و علیرغم مرخصی با حقوق و مزایا که برای زائمان دارد، به مرخصی نرفته است. گفت جواب اسکن هیچ معضلی در مغز نشان نداده. من هم با خوشحالی پرسیدم که آیا میتوانم فردا مرخص شوم؟ اجازه نداد و گفت تا سلامت کامل باید بمانم. اینجا تلوزیون بزرگ نصب است و من از دیدن مسابقات فوتبال جام اروپا محروم نیستم. از پنجره اتاق که در طبقه پنجم است بیرون را نگاه می کنم، تا چشم کار می کند سبزی و طراوت و آرامش می بینم. بیمارستان از تمیزی برق میزند و حتی می شود پا برهنه از سرویس دستشویی استفاده کرد. امید، شادی، زندگی، عشق به همنوع از در و دیوار بیمارستان می بارد. دیشب نخ آلارم بالای سرم را کشیدم که بلافاصله پرستار جوانی که اصلیتا نروژیست، بالای سرم پدیدار شد. معذرت خواستم که نمی توانم مسواکم را پیدا کنم و خواهش کردم کمکم کند (برای من کمی سخت بود که با وجود الکترودهایی که به سینه و شکمم وصل بود خم و راست شوم) لبخندی زد و رفت. فکر کردم که از خواهشم رنجیده، اما باز خوشحال شدم از اینکه حداقل به من خارجی چیزی نگفت و رفت. اما چند دقیقه بعد با یک مسواک نو و یک خمیردندان برگشت و با لبخند آنها را روی میز من گذاشت. باز هم از فکر ناصوابم شرمنده شدم. گفت که حالا من از تو یک خواهش دارم. گفتم که: از تو به یک اشاره، از ما بسر دویدن، در خدمتم. خواهشش این بود که لطفا برای کاری که وظیفه اوست، از او معذرت خواهی نکنم!

من شرمنده از مسلمانی، شدم آنجا به گوشه ای پنهان!

عجب! نه ادعایی، نه منتی، نه پزی!

چهار روز است که دنبال پیدا کردن نقصی در بیمارستانم. به جان عزیزت قاصرم. بجای اینکه از اینهمه زیبایی و وظیفه شناسی لذت ببرم، چهار روز است که حرص میخورم. چرا ما که میراث داران خرد و تاریخی کهن به درازی تاریخ یونان و روم هستیم و همچنین مدعی مرحمت ائمه اطهار و مفتخر به زیبندگی به گوهر شریف اسلام، اما در مسلمانی به گرد این قوم غیر مسلمان نمی رسیم!

بگویم که بی اختیار به یاد مرگ پدر عزیزم افتادم که روزهای آخر زندگیش را در بیمارستان […] کرج گذراند. پدر نازنینم در میان آن وضع بد بستری بود و بدلیل وضعیت وخیمش اجازه جابجاییش را نمی دادند. چهار ساعت در محوطه حیاط بیمارستان […] ایستادم. وقتی دکتر بیرون آمد، سلام دادم که اصلا جواب نداد. از حال پدرم پرسیدم، از کنارم بدون جواب گذشت و به سمت ساختمان اصلی بیمارستان تند قدم زد. مجبور شدم در حال سوال از او کنارش مثل یک پادو بدوم. گفت غروب بیا مطب در چهارراه طالقانی. گفتم چشم. غروب رفتم مطب دکتر و به منشی گفتم. گفت باید ویزیت بدهید که البته دادم و بعد هم زیر میزی به خود دکتر دادم، یعنی خودش خواست و آخر هم به علت سهل انگاری کادر پزشکی، پدر نازنینم فوت شد و پزشکی قانونی هم آن را علیرغم شکایت من و اسناد انکار ناپذیر، نادیده گرفت.

مهراب عزیزم، در دوگانگی عجیبی مانده ام. آیا خدا اینجا نیست؟ آیا به واقع این قوم، برگزیدگان خدا نیستند؟ آیا ما واقعا اهل بهشتیم یا فقط اینچنین تصور می کنیم؟ آیا بعد از مرگ، ما را بلافاصله راهی دورخ نخواهند کرد و این قوم را راهی بهشت؟ اینجا هیچ زنی حجاب ندارد اما هیچ مردی هم به خود اجازه نمی دهد که نگاه چپ به یک زن بکند. مگر اینکه خود زن نیز بخواهد که رابطه ای ایجاد شود و بگویم که آنچه که من دیده ام، اینجا روابط جز بر پایه عشق نیست. آنچه که ما همیشه جسته ایم و نیافته ایم!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

۶ Comments

  1. قطع نظر از اینکه این متن از سوی جناب نقویان (عزیز، که من ارادتی وافر به ایشان دارم) باشد یا از سوی دوستشان ، در صورت صحت ، باید بر احوال خودمان بگرییم و از خدا طلب مرگ کنیم، مائی که ادعایمان زمین و زمان را برداشته ، قرآن و نهج البلاغه و مفاتیح الجنان و… ائمه معصوم را داریم ، اینهمه روایات و احادیث در مورد زندگی اجتماعی و اخلاق فردی و جمعی داریم، و آخرش غرق در فساد و …! ما برون هستیم و قال، و آن خداناشناسان کافر، درون هستند و حال.

    ۵
    ۱
  2. این نامه یا متن عین حقیقت است حال نویسنده اش هر که میخواهد باشد. دیریست که ما رو به انحطاط گذاشته ایم و شگفت آنکه دیگران را منحط میدانیم و میخوانیم.

    ۵
    ۲
  3. بنده سفرهایی هرچنود کوتاه و چند روزه به دیار آن کافران( اسکاندیناوی و اروپا) داشته ام.
    بحقیقت آنچه در این نامه خواندم یادآور خاطراتی بود که از آن دیار با خود آوردم و خجل از مسلمانی خویش شدم.
    خدا ما را هدایت کند شاید مثل آنها شویم…

    ۶
    ۴
  4. سلام…بهرحال جدای از اینکه نامه شایعه سازی و … بوده ،باید ب عمق مطالب و نکاتی ک در نامه بیان شده دقت و نظر داشت و قبول کرد این حقیقت تلخ را ک ما خیلی عقبیم کاری هم ب مسلمان و غیر مسلمانش نداریم…هعی

    ۳
    ۱
  5. امام صادق علیه السلام فرمودند:لقدنصب ابلیس حبائله فی دارالغرور فمایقصدمنها الا اولیائنا.
    به تحقیق ابلیس وسایل شکاری خودرا در دنیا نصب کرده وقصدشکار کسی را باآنها ندارد جز دوستان مارا.
    دوستان شیطان وقت خود رابرای گول زدن کسانی که آخرتشان آبادنیست نمی کند
    شیطان می داند که اصل آخرت است(وان الدار الاخره لهی الحیوان)ودنیا گذرگاهی بیشترنیست ،لذاکسانی که اعتقاداتشان به گونه ای است که نمی تواند آنهارا در آخرت بهشتی کند را دعوت به گناه نمی کند وکسانی را دعوت به گناه می کند که اعتقاداتشان آنهارابهشتی می کند لذا آنهارا گول می زند تا مدت زمانی تاپاک شدنشان از گناه را همراه خود درجهنم ببیند وداشته باشد.
    پس بیائیم به مسلمان بودنمان افتخار کنیم واز کم کاری خودمان فقط خجالت زده شویم
    اسلام عیبی ندارد وکامل ترین قوانین زندگی درابعادمختلف رادارد ماعمل نمی کنیم
    امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام درواپسین لحظات عمرشان فرمودند:سفارشتان می کنم به قرآن (وعمل به آن)مبادا غیرشما(غیرمسلمانان)درعمل به قرآن از شماسبقت بگیرند.
    پس بیائیم به داشتن چنین دین کامل وجامع افتخارکرده وبه آن عمل کنیم ودیگران راهم توصیه کنیم .

    ۹
    ۲
  6. بنده ضمن ارادتی که به آقای نقویان دارم و تا زمانی که ایشون در تلویزیون سخنرانی میکرد خیلی مشتاق گوش دادن صحبتشان بود و سعی میکردم گوش بدم بخصوص اشعاری که بعضا در بین سخنانش میگفت جدای از این مسایل کشور ما با این همه در آمد نباید نیازمندی داشته باشد چرا منابع را عادلانه تقسیم نمیکننداین حقوق های نجومی را چرا شفاف به مردم نگفتند یا بعضی مواقع آقای ش م و غیره بیان میکنندوقتی میبینم یه خانم سرش زیر انداخته به خاطر عدم پرداخت هزینه درمانی یا هزینه شهریه بچه اش و یا هزینه تهیه لوازم التحریر دل آدم به درد میاد طرف میاد پیش یه نفری رو میزنه شایدم جواب زشتی جلو دیگران بهش بده وشایدم یه چندرغازی بهش بده اما کشور خارج رو مقایسه کن چند روز قبل رضا رشید پور در برنامه حالا خورشید مثال زد که فلان کشور برایکسی که بچه گیرش میاد این مزایا میده چند کشور نام برد و توضیح داد تا رسید به کشور ایران که گفت نگم بهتره خب خودتون تصورش کنید ..کی میخواد درست بشه کی مسووله بالاخره چرا واقعیت را کتمان میکنند همه هم مقصر نیستند یه عده خاص چرا اینارو از دیگران جدا نمیکنندچرا وقتی قرار شد دارایی مسوولین به قوه قضاییه اعلام بشه بعضی قبول کردن اما بعضی نهاین یعنی عمق فاجعه خیلی دل نگرانن که آینده فرزندانشان به کجا ختم شود کسی جرات داشتن بیش از دو فرزند را نداره این یعنی کاهش جمعیت در نتیجه عدم استقلال سیاسی هر کشور در آینده .به کجا میرویم به فکر باشید

    ۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا