به یاد سیمین بهبهانی: دگراندیشی و رواداری
افشین علا، شاعر، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «دگراندیشی و رواداری» به مناسبت سالروز درگذشت سیمین بهبهانی نوشت:
گفت و گوی بهمن فرمان آرا با زنده یاد سیمین بهبهانی، از معدود آثار ژانر مألوف مستندهای روشنفکری بود که بسیار به دلم نشست.
در این فیلم با تمام زوایای شخصیت سیمین بهبهانی رو به رو هستیم، نه فقط شاعرانگی یا دگراندیشی اش. زنی که با وجود جایگاه بلندش در میان شاعران و روشنفکران معاصر، بی هیچ نیازی به تفاخر و فضل فروشی، به زبان سادهی یک زن ایرانی سخن می گوید. البته از اعتراض و ابراز مخالفتش با نظام حاکم بر کشور ابایی ندارد، اما در ابراز این مخالفت به دشنام و تحقیر و انکار مخاطبانی متوسل نمی شود که نظری خلاف نظر او را دارند.
حتی زمانی که از شهریار سخن می گوید (شهریاری که به خاطر همسو شدنش با انقلاب و نظام، مغضوب بسیاری از همگنان سیمین بود) تکریم و قدرشناسی از او را فراموش نمی کند و حرمت پیش کسوتی و استادی اش را نگاه می دارد.
جالب آن که وقتی هم که می خواهد از موضع او در خصوص تقدیس شعار “خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار” انتقاد کند، فقط می گوید شهریار نمی بایست از آن به عنوان بهترین “شعر” یاد می کرد، چراکه آن یک “شعار” بود، نه شعر. و جالب تر آن که نه تنها به محتوای این شعار تعریضی نمی کند، بلکه آن را به عنوان یک “دعا” قابل احترام می داند.
نکتهی قابل توجه دیگر رواداری او با جوانان است. حتی کسانی که آزارش داده اند، تهدیدش کرده اند و به او چشم بند زده اند.
سیمین ضمن اعتراض به این گونه برخوردهای امنیتی با دگراندیشان، دلسوزی مادرانهی خود را حتی از آنان نیز دریغ نمی کند و از نصایحش به آنها می گوید و از شعری که در آن، خود را “مادر”شان می داند و همسرنوشت و شریک شان در تلخی هایی که بر میهنش گذشته است.
ناگفته پیداست که سلیقه و نگرش کسی چون من با آن بانوی پیشکسوت، تفاوت ها و تضادهای بسیار دارد. با روشنفکران و دگراندیشان هم وجوه مشترک چندانی احساس نمی کنم. البته این به معنای انکار آنان نیست. هرچند آنان امثال ما را انکار می کنند. ولی به تجربه آموخته ام که رواداری، شرط اصلی ارتقاء سطح فکر و فرهنگ و آئین یک ملت است.
هم از این روست که سیمین بهبهانی در ماه های پایانی عمرش وقتی که شعر نیمایی “سوگ مادر” و غزل های مرا خواند، خودش زنگ زد، خودش به خانه اش دعوتم کرد و خودش آن نامهی پرمهر را که وصیتی گران بها نیز در آن بود، برایم نوشت.
پیش از آن هرگز گمان نمی کردم که کسی چون او مشوق کوچک تری چون من باشد. چراکه امثال من از دگراندیشان، تنها تهمت “شاعر حکومتی” بودن را شنیده بودیم. اما سیمین چنان مادرانه و متعهدانه به دفاع از شعرم پرداخت که تا عمر دارم حلاوت این رواداری اش را از یاد نخواهم برد. همان گونه که تعصبش به ایران را و ماندنش در کنار مردمی که بسیاری از آنها قدرش را نمی شناختند. اما سیمین سختی ها و تلخی های ماندن در وطن را به جان خرید و هرگز حاضر نشد به خاطر مخالفتش با نظام حاکم، به غرب پناه ببرد. غربی که چنان عزیزش می داشت که نماد قدرتش یعنی رییس جمهور ایالات متحده، در مقابل دوربین ها غزل او را به زبان فارسی برای ایرانیان خواند.
اینک در هشتمین سالگرد فقدان آن بانوی غزل نوین فارسی، یاد و نامش را گرامی می دارم و به روح بلندش درود می فرستم. به روح شاعری آزاده که اگرچه در روزگار خود، معترض و دگراندیش شمرده می شد، اما آن قدر صداقت و شهامت داشت که به بهانهی مخالفتش با نظام، چشمش را به روی حماسه های بی شمار رزمندگان و شهیدان و جانبازان و معتقدان به انقلاب نبندد و در خانه اش را همچون پنجره های ابیات غزلش به روی آنان نیز باز بگذارد.
انتهای پیام




