خاطرات هاشمی | وزارت اطلاعات فرستاده عرفات را دستگیر کرد!

بهکوشش ناصر غضنفری، انصاف نیوز:
یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۶۹
افطار با حاج احمد آقا مهمان رهبرى بودیم. احمدآقا چند نامه منتشر نشده امام را آورده بود. خواستار بخشى از پادگان جوار مرقد امام براى توسعه مرقد بود. درباره مذاکرات با عربستان سعودى و گروگانها و مسایل شهردارى تهران مذاکره شد.
شب به خانه آمدم. احمدآقا هم با ماشین من آمد؛ خواستار اطلاع بیشتر از امور جارى کشور و شرکت در جلسه دیگر من و رهبری شد و گفت، معتقد است بالاخره جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، با آیتالله خامنهاى اختلاف پیدا مىکنند.
دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۶۹
آقاى مصطفی مؤذن زاده، نماینده کرمان آمد؛ در جهت توجیه رادیکالها و وفادارى آنها به دولت و نظام و لزوم پیشبینى آلترناتیو براى حکومت از میان وفاداران نظام، مطالبى داشت.
آقایان علیمحمد بشارتى، قائممقام وزیرامورخارجه و مصطفی فومنى حایری آمدند. اطلاع دادند که سعودىها در ژنو گفتهاند، حاضرند در عدد حجاج انعطاف به خرج بدهند، ولى تظاهرات سیاسى را نمىپذیرند؛ گفتم ما هم از حق تظاهرات در حد میتینگ [= تجمع]، تنزّل نمىکنیم.
سهشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۶۹
آقاىمحسن سازگارا آمد. پیشنهادهایی براى اصلاح وضع داشت؛ منجمله ایجاد امنیت و آزادى بیشتر و تقویت مدیریت کشور و رفرم پولى.
چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۶۹
آقاى علیمحمد بشارتى، قائم مقام وزیر امور خارجه اطلاع داد که وزارت اطلاعات، آقای ابوخالد، فرستاده ویژه یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین – ساف – و صدام حسین، رییس جمهور عراق را که نامهاى از طرف آنها آورده، دستگیر کرده است؛ به آقای علی فلاحیان، وزیر اطلاعات دستور دادم، سریعاً آزاد کنند؛ کار بدى کردهاند؛ به خاطر اختلاف با وزارت امور خارجه، چنین کاری را کرده اند. آقای ابوخالد، وقت ملاقات مىخواست. گفتم نامه را به وزارت امورخارجه تسلیم کنند.
اخوى محمود، از وزارت خارجه آمد. نامه صدام حسین، رییس جمهورعراق و یاسر عرفات رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین را آورد که ابوخالد آورده است. صدام پیشنهاد ملاقات سران دو کشور در شهر مکه براى مصالحه داده و عرفات خواستار پذیرش این پیشنهاد شده است. در این باره، تلفنى با رهبرى صحبت کردم. قرار شد فردا براى بررسى موضوع، شورایعالى امنیت ملى جلسه بگیرد.
پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۶۹
آقاى سیدحسین موسویان از وزارت امور خارجه آمد. گفت سفیر سوئیس – حافظ منافع آمریکا – آمده و پیامى از جرج بوش، رییسجمهور آمریکا آوردهاست. او در این پیام، به طور خصوصى از کمک ما در آزادى رابرت پل هیل، گروگان آمریکایی تشکر کرده و گفته است که حافظ اسد رییس جمهور سوریه به او اطلاع داده که ایران در این امر کمک مؤثر کرده است، و نیز گفته اطلاعات آمریکا مىگوید گروگانهاى ایرانىِ در دست مارونىها، در همان روزهاى اول کشته شدهاند، ولى باز هم آنها آمادگى دارند که پیگیرى مساله آن گروگانها را ادامه دهند. گفتم به صورت شفاهی جواب بدهند که اگر زندانیهاى لبنانى از اسرائیل آزاد نشوند، مساله گروگانها احتمالاً پیچیدهتر مىشود.
آقاى سیدهادى خسروشاهى آمد. مطابق معمول مقدارى از مسایل رسانههاى خبرى و مسایل گروههاى اسلامى و همچنین ضعف تبلیغات ما در خارج از کشور گفت و خواستار دادن اختیارات و امکانات بیشتر به خودش و دادن خرج ساخت مرکز اسلامى در شهر لندن شد.
عصر شوراى عالى امنیت ملی با حضور مشاوران سیاسى من و رهبرى جلسه داشت؛ درباره نامه صدام بحث کردیم. قرار شد جواب بدهیم و در ابتدا، مذاکره در سطح پایین را بپذیریم؛ بحثهاى خوبى شد.
جمعه ۷ اردیبهشت ۱۳۶۹
امروز اول ماه شوّال، عید سعید فطر بود. براى شرکت در نماز عید، صبح زود به محل مصلاى تهران رفتم؛ خیلىها خوشحال شدند. به خاطر امامت رهبرى، براى اولین بار رفتم، ولى آقاى خامنهاى این اقدام را با توجه به ملاحظات امنیتى، قابل بررسى بیشتر دانستند. احتیاط بیشتر را لازم مىدانند.
در مراسم دیدار رهبرى به مناسبت عید سعید فطر شرکت کردم. همراه رهبرى به بالکن اختصاصى رفتم؛ احتمالاً براى سایر رؤسای قوا سئوال انگیز است؛ برنامه از خود رهبرى است.
شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۶۹
آقاى سیدحسن فیروزآبادى، رییس ستاد فرماندهی کل قوا و محمد فروزنده، جانشین ستاد فرماندهی کل قوا، از سوى رهبرى، چک یک میلیون تومانى را که همراه نشانِ درجهیک فتح است، براى من آوردند. شب با احمدآقا و آقاى خامنهاى جلسه داشتیم. فیلم مراسم خاکسپارى امام را دیدیم؛ آنجا که کفن امام را مردم پاره کردهاند، بخشى از بدن امام عریان شده است؛ نظرمان این شد که اشکالى در پخش آن از تلویزیون نیست. درباره جواب به نامه صدام و مسایل دیگر سیاست خارجى هم صحبت کردیم.
رهبرى گفت، شبِ عید نوروز، بعد از شنیدن پیامهاى نوروزى از تلویزیون، خواب رفته و امام را خواب دیدهاند که معترضانه و دوستانه به ایشان گفتهاند، چرا در پیام نوروزی اسم رییسجمهور را نبردهاند و ایشان جواب دادهاند، فردا در صحبت عید جبران مىکنند.
یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۶۹
عصر در جلسه هیأت دولت شرکت کردم. درباره مقاله مذاکره مستقیم با آمریکای آقاى عطاءالله مهاجرانى در روزنامه اطلاعات و عکسالعمل مخالفان مذاکره شد؛ بىاجازه من نوشته است. پیشنهاد شد بحث آزاد بین مخالف و موافقِ موضوع مذاکره مستقیم با آمریکا در سطح رسانهها انجام شود. درباره پاسخ به نامه صدام هم مذاکره شد.
شب با رهبرى جلسه داشتیم. درباره مسایل جارى کشور و بودجه بنیاد مستضعفان مذاکره کردیم.
دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۹
در حالى که مشغول نوشتن خاطرات بودم، به اخبار بخش فارسى صدای آمریکا VOA گوش مىدادم، خبر داد که دومین گروگان آمریکایى در لبنان، امشب آزاد شد. اظهاراتى شده که نشان میدهد، دولت آمریکا مىخواهد تا پایان آزادى همه گروگانهایش، امتیازى ندهد. به نظر میرسد، اگر چنین باشد، لبنانىها آزادى گروگانها را متوقف مىکنند و آمریکا پشیمان مىشود.
سهشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۶۹
عصر در دفتر آیتالله خامنهاى، شورایعالى امنیت ملى جلسه داشت. روى متن جواب به نامه صدام حسین، رییسجمهور عراق تصمیمگیرى کردیم؛ قرار شد نامه را وزیر نفت در نشست اوپک، به وزیر نفت عراق بدهد. شب آقاى خامنهاى، دو بار، تلفنى درباره متن نامه جواب صدام تماس گرفتند.
چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۹
صبح به دفترم رفتم. تا ساعت نُه و نیم، متن جواب به نامه صدام را اصلاح میکردم؛ براى اظهار نظر نزد آیتالله خامنهاى فرستادم.
آقای علی فلاحیان، وزیر اطلاعات آمد. معاونش، آقاى علیرضا اکبریان، اقدام به بازداشت ابوخالد آورنده نامه صدام و یاسرعرفات را توجیه کرد؛ قانع نشدم. با اطلاعات به دست آمده، آنها را به احتیاط بیشتر توصیه کردم.
رهبرى در سخنرانى خود، به سختى به آمریکا حمله کردند و فکر مذاکره با آمریکا را محکوم نمودند.
تلفنى به آیتالله خامنهاى گفتم، در صحبتها به آقاى مهاجرانى اهانت شده است؛ قرار شد جبران شود.
شب براى انجام کارها و تکمیل پاسخ به نامه صدام براساس نظرات آیت الله خامنهاى، در دفترم ماندم.
شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۹
آقای غلامرضا آقازاده، وزیر نفت آمد. از آقای هشام ناظر، وزیرنفت عربستان سعودى نقل کرد که شاه فهد مصمم بوده مساله حج را با ایران حل کند، اما با شنیدن بیانیه نمایندگان مجلس، منصرف شده است.
عصر شخصى به نام خواجه نصیر طوسى آمد. نوشته بود طرحهاى مهمى دارد؛ حرف جالبى نداشت.
شب قرار بود مهمان آقاى خامنهاى باشم که به خاطر انجام کارها نرفتم و تلفنى عذرخواهى کردم.
به خانه آمدم. مادر شهیدى آمد و از مشکلاتش گفت؛ یک حواله ماشین براى فرزند جانبازش گرفت.
منبع: خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۹
قسمتهای قبلی خاطرات آیتالله هاشمی را میتوانید در لینک بخوانید.
انتهای پیام