فلسفه یک نامه نگاری

«علی شکوهی» روزنامه نگار درباره ی نامه نگاری اسفندیار رحیم مشایی به سیدمحمد خاتمی، در یادداشتی در روزنامه ی اعتماد نوشت:
✅ دیروز خطاب به سیدمحمد خاتمی عزیز نامهای منتشر شد که طبعا بدون واکنش نیست. چند نکته در این باب را به اختصار بیان میکنم.
✅ ۱- رحیممشایی قبلا گفته بود من از عالم سیاست برای همیشه کنار کشیدهام ولی معلوم شد که این سخن به مقتضای نیاز آن روز بود نه تصمیم واقعی ایشان. حضور تمامقد ایشان در کنار احمدینژاد و بقایی نشان میدهد که او همچنان به مثابه ایدئولوگ و استراتژیست این جریان، در صحنه سیاست کشور حاضر است.
✅ ۲- در دور جدید تلاش بیشتری میشود که جریان احمدینژاد، مستقل معرفی شود و این در حالی است که میزان وابستگی این جریان در گذشته به طیف اصولگرایان بیشتر بود. اکنون مشایی و دوستانش احساس کردهاند که میزان حمایت سران جریان اصولگرایی از آنان مانند سابق نخواهد شد و بنابراین باید حساب خودشان را از اصولگرایان جدا کنند.
✅ ۳- جدا شدن جریان احمدینژاد از طیف اصولگرایی به معنای نزدیک شدن آنان به اصلاحطلبان نیست زیرا آنان یقین دارند که حتی با پذیرش صریح مواضع اصلاحطلبانه، از حمایت نخبگان و احزاب سیاسی این طیف برخوردار نخواهند شد. بنابراین آنان دریافتهاند که از این دو جریان اصلی نیروهای انقلاب برای آنان آبی گرم نخواهد شد و باید به فکر پایگاه اجتماعی مستقلی باشند.
✅ ۴- طبعا برای ارتباط با بدنه اجتماعی نیروهای سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا باید تدبیری اندیشیده شود. آقایان به این نتیجه رسیدهاند که سبد رای جریان احمدینژاد را باید با رای سه جریان پر کرد. اول، با آرای مردم عادی فریفته به وعدههای اقتصادی احمدینژاد. دوم، با آرای بدنه اصولگرایانی که ممکن است در مواضع ضدامریکایی احمدینژاد عزت و مقاومت انقلابی را مشاهده کنند. سوم، با آرای بدنه اصلاحطلبانی که ممکن است بتوان از میزان بدبینی آنان به احمدینژاد کاست و به جای او، دیگران را مقصر رخدادهای سال ۸۸ معرفی کرد.
✅ ۵- اقدام رحیممشایی در نامهنگاری به رهبر جریان اصلاحطلبی را باید تلاشی برای خوشبین کردن اصلاحطلبان و گامی برای کم کردن هراس آنان از پیروزی احتمالی این طیف و سرانجام زمینهسازی برای تایید صلاحیت بقایی تلقی کرد و نیز معرفی رحیممشایی به مثابه رهبر فکری و سیاسی این جریان که با فردی همسان خودش در جبهه اصلاحات مکاتبه کرده است!
انتهای پیام





احسنت تحلیل درستى بود