مرگ واضع «باند نیویورکی‌ها»

هادی خسروشاهین، روزنامه نگار، در یادداشتی اینستاگرامی با عنوان «غربت فکری رئالیست ایرانی روابط بین الملل» به بهانه‌ی درگذشت ابومحمد عسگرخانی، به قول او واضع «باند نیویورکی‌ها» پرداخت.

او نوشت:

یک رئالیست تمام عیار بود؛ از همان ها که به صور مادی قدرت اهمیت می دهند و از طرفداران دو اتشه بازدارندگی هسته ای.هنوز این جمله معروف اش در ذهنم حک است که نظام جهانی مثل اقیانوس است؛روی اب و ارامش و زیبایی اش توسط حقوق بین الملل اراسته شده و زیر اب نبرد قدرت های بزرگ و کوسه ها در جریان است که همان روابط بین الملل را به ذهن تداعی نی کند.

در دولت دوم محمد خاتمی معاون امریکا و اروپای مرکز تحقیقات استراتژیک بود؛اما بخاطر یک مصاحبه جنجالی از مرکز اخراج شد.مصاحبه اش را اردیبهشت سال ۸۱ من از او گرفتم؛وقتی خبرنگار تازه کاری بودم و در ایسنا مشغول فعالیت.ان موقع ها ابوالفضل فاتح مدیر عامل ایسنا بود و اقای نادعلی زاده سردبیر گروه سیاسی.قرار شد به یک مناسبتی همه خبرنگاران گزارش یا گفت و گوهایی در نقد حوزه خودشان تهیه کنند؛در آن زمان سرویس سیاست خارجی ایسنا تازه شروع به کار کرده بود و من نماینده خبرگزاری در وزارت خارجه.می دانستم برای نقد وزارت خارجه به سراغ چه کسی باید بروم: ابومحمد عسگرخانی. هم شاگردش در دانشگاه بودم و هم پای درد و دلش نشسته بودم.دل پری از وزارت خارجه کمال خرازی داشت.بلافاصله پس از جلسه با اقای نادعلی زاده به او زنگ زدم؛بی درنگ جواب داد؛سوژه را شنید،مکثی کرد و گفت نیم ساعت دیگر بهم زنگ بزن.ساعت حدود ۴بعد از ظهر بود،تلفن را برداشتم و ان طرف خط دکتر عسگرخانی.ریکوردر را روشن کردم و مصاحبه اغاز شد. تیتر مصاحبه باند نیویورکی ها در وزارت خارجه شد.

همان روز مصاحبه روی تلکس رفت و مصاحبه انقدر جنجالی بود که هم اصولگرایان و هم طیف اصلاح طلبان که از دولت محمد خاتمی بیرون گذاشته شده بودند؛آن را با تیتر درشت در صفحه اول روزنامه های خود قرار دادند.فردا صبح جلسه هفتگی با حمیدرضا اصفی سخنگوی وزارت خارجه بود؛خیلی از خبرنگارها امده بودند از قدیمی ها جلال خوش چهره،روزبه بوالهری و امیرعلی ابوالفتح،جلال برزگر و..از جوان ترها فقط من بودم و ثمانه اکوان.اصفی عصبانی بود؛باعصبانیت روزنامه های صبح را روی میزش کوبید و به ایسنا حمله کرد.من هم تلاش کردم اصفی را قانع کنم که خبرگزاری اماده چاپ جوابیه انتقادی وزارت خارجه است.فشارها بر خبرگزاری شروع شد ولی فاتح تمام قد پشت آن مصاحبه و من ایستاد.وزارت خارجه هم ترجیح داد به جای انتقاد رسمی یادداشت هایی با نام های مستعار در رسانه های مختلف منتشر و او را به خیانت و وطن فروشی متهم کند.به یک هفته نکشید او را از مرکز تحقیقات اخراج کردند و چند ماه بعد رییس شورای روابط خارجی موسسه ابرار معاصر تهران شد.

همیشه در تنهایی به این مساله فکر می کردم شاید اگر دانش و تحصیلات او را می دیدند و قدر و منزلت اش را بیشتر می دانستند، کار به آن انتقادهای تند و تیز نمی‌کشید و او به عنوان واضع باند نیویورکی ها شناخته نمی‌شد. او با وجود تمام نظریات جنجال برانگیز و مواضع سیاسی اش انسانی اندیشمند بود.او در ۷۰سالگی و در غربت فکری بر اثر بیماری کرونا درگذشت؛ خدایش بیامرزد.

اگرچه با او اختلاف نظر داشتم ولی همیشه برایم یک استاد بود و من شاگرد کوچک اش.رئالیسم را از لابلای کلاس ها و خطوط کتاب ها و مقالاتش اموختم.بدرود استاد دکتر ابومحمد عسگرخانی.


باند نیویورک در وزارت خارجه؟! گفت‌وگو با دکتر عسگرخانی

ایسنا، یکشنبه / ۱۹ خرداد ۱۳۸۱:

مدیر گروه آمریکا و اروپای مرکز تحقیقات استراتژیک معتقد است مدیریت دستگاه دیپلماسی کشور در انحصار گروهی موسوم به نیویورک قرار دارد. این باند بجای پرداختن به امور تخصصی بین‌المللی در قالب یک شبکه شبه تار عنکبوتی امور کارشناسی را به انحطاط کشانده است.

دکتر عسگرخانی، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه تهران در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا با ابراز این عقیده که به هنگام تغییر برخی از مناسب کلیدی وزارت خارجه به علت ماموریت مسوولین قبلی آن، افرادی از باند نیویورک جهت تصدی آن مشاغل در مرکز و نمایندگی‌ها به کار گمارده می‌شوند، تاکید کرد:

گروه کشف وقایع (Fact finding mission) باید از سوی نهادهای ناظر بر عملکرد وزارت خارجه مثل ریاست جمهوری، مجلس، دفتر مقام رهبری، وزارت اطلاعات، قوه قضاییه، سازمان بازرسی کل کشور و مجمع تشخیص مصلحت نظام تشکیل شود تا از طریق روش‌های نمونه‌گیری و در قالب ترتیب دادن مصاحبه‌هایی محرمانه با دیپلمات‌ها و کارمندان وزارت خارجه، نقاط ضعف دستگاه دیپلماسی مشخص گردد.

کلیه ماموریت‌های خارجی توسط یک گروه خاص انجام می‌شود و باند نیویورک بر اساس روابط دوستی، خونی و فامیلی، مشاغل کلیدی این دستگاه را در اختیار دارد. بنابراین وجود تبعیض و انحصاری کردن ماموریت‌ها و پست‌ها علت اصلی افزایش نارضایتی در درون وزارت خارجه است. این استاد دانشگاه تهران تاکید کرد: دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در طول سال‌های گذشته نه تنها قادر نبوده است که سیاست تنش‌زدایی را به مورد اجرا بگذارد بلکه حتی فرصت‌ها را نیز به تهدیدات تبدیل کرده است. این دستگاه هنوز دارای یک پروتکل مدیریت بحران (crisis managment portecol) نیست و حتی مدیریت دستگاه، خود، بحران‌زا است.

اختلاف نظر اخیری که میان صادق خرازی معاون پژوهشی وزارت خارجه با دکتر کمال خرازی بروز کرده است، نشاندهنده وجود بحران در درون دستگاه دیپلماسی است. این اختلاف به هر علتی به وجود آمده باشد، برای وزارت خارجه امر مثبتی تلقی نخواهد شد. مدیرگروه آمریکا و اروپای مرکز تحقیقات استراتژیک در ادامه گفت‌وگوی خود تصریح کرد: ضعف دستگاه دیپلماسی باعث شده است که سایر نهادها و ارگان‌ها برای دلسوزی، جهت کمک‌رسانی وارد عمل شوند. در حالی که این امر از سوی وزارت خارجه نوعی دخالت محسوب شده است ولی این موضوع دخالت سایر ارگان‌ها در عرصه‌ی سیاست خارجی نیست بلکه در چارچوب فعالیت‌های دیوان‌سالارانه قابل توجیه است. به هر میزان ضعف مدیریت یک نهاد بیشتر باشد، سایر ارگان‌ها و نهادها نیز دامنه‌ی فعالیت خود را افزایش خواهند داد.

وجود دستگاه‌های موازی در امر سیاست خارجی سخنی است که دستگاه دیپلماسی برای توجیه ترک فعل، قصور و غفلت خود ارایه می‌کند.

وی دخالت‌های بوروکراتیک را در زمینه‌ی سیاست خارجی امری طبیعی دانست و اظهار کرد:

نهادهای ذینفع در هر کشوری به دلیل منافع نهادی و نیات دلسوزانه درامور سیاست خارجی کشور خود دخالت می‌کنند، بطور مثال در ایالات متحده‌ی آمریکا وزارت خزانه‌داری، کنگره و وزارت دفاع در مقابل وزارت خارجه این کشور مباحثی را عنوان می‌کنند. اما اگر دستگاه دیپلماسی عملکرد ضعیفی داشته باشد، سیاست‌های بوروکراتیک و دخالت نهادهای دیگر شدت پیدا می‌کند. بنابراین در صورتی که دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران خلا مدیریتی خود را پر کند، نهادهای دیگر نخواهند توانست بطور موثر بر سیاست‌های خارجی تاثیر بگذارند زیرا دیگر سیستم به چنین دخالت‌هایی احساس نیاز نمی‌کند.

مدیریت دستگاه دیپلماسی همواره به جای پرداختن به امور تخصصی در صدد حفظ شبکه‌ی شبه تار عنکبوتی در مرکز و نمایندگی‌ها بوده است. حذف و انحلال این شبکه باید با هدف اولیه‌ی اصلاح دستگاه دیپلماسی باشد زیرا در غیر اینصورت عملکرد دستگاه دیپلماسی در مواردی نظیر “شناسایی طالبان“، “ترک فعل درباره‌ی رژیم حقوقی دریای خزر“، “غفلت و تاخیر غیر قابل توجیه درمورد پی‌گیری غرامات از عراق“، “خلع سلاح کامل ایران به موجب معاهده آزمایشات هسته‌ای (CTVT)“، “تنظیم قطعنامه موشک‌ها“، “قصور در نهادینه‌کردن نظریه‌ی گفت‌وگوی تمدن‌ها“، “انفعال در زمینه‌ی مسایل مربوط به حقوق بشر“، “کوتاهی در پیش‌بینی و مدیریت بحران‌ها“، “فقدان فهم صحیح و کلان از ساختار و منطق نظام بین‌الملل“ و “عدم درک درست از آداب و نزاکت بین‌المللی (WORLD POLITY)“، نه تنها مدیریت دستگاه دیپلماسی را به بحران می‌کشاند، بلکه موجبات فرسایش حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را فراهم خواهد کرد.

وی در ادامه درباره‌ی راه‌های برون رفت از بحران حاکم بر دستگاه دیپلماسی کشور گفت:

تغییر فوری مدیریت دستگاه دیپلماسی، انحلال انحصار باند نیویورک در مرکز و نمایندگی‌ها، تغییر اساسی ساختار امور وزارت خارجه و ایجاد پروتکل مدیریت بحران از جمله راهکارهای مقابله با این بحران محسوب می‌شود. هر گونه غفلت و سهل‌انگاری در این موارد می‌تواند بهای سنگینی را بر ملت ایران تحمیل کند.

دکتر عسگرخانی درباره‌ی غفلت و تاخیر غیرقابل توجیه وزارت خارجه در پیگیری غرامات از عراق گفت:

در تاریخ ۲۹ / ۴ / ۱۳۶۶ قطعنامه‌ی ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد در رابطه با جنگ ایران و عراق صادر شد و مورخ ۳۱ / ۴ / ۱۳۶۶ عراق و به تاریخ ۲۶ / ۴ / ۶۷ ایران این قطعنامه را پذیرفتند. در سال ۱۳۶۸ روابط عراق با غرب تیره‌تر شد و از اوایل سال ‌۱۳۶۹ صدام حسین که سودای اشغال کویت را در سر داشت به نامه‌نگاری با آقای هاشمی رفسنجانی (به عنوان رییس جمهور وقت ) پرداخت.

در تاریخ ‌۱۱ / ۵ / ۶۹ صدام حسین کویت را اشغال کرد و مورخ ۲۳ / ۵ / ۶۹ عراق رسما قرارداد ۱۳۷۵ را که قبلا انکار کرده بود، مجددا پذیرفت. این در حالی بود که تجاوز عراق از یک طرف و کمک ایران به آزادی گروگان‌های غربی در لبنان از طرف دیگر باعث شد که مواضع گذشته به سوی حمایت از ایران سوق پیدا کند. در همان سال دبیر کل سازمان ملل متحد از ایران و عراق درخواست کرد تا در مورد جنگ گزارش خود را ارایه بدهند و این دو کشور نیز متعاقبا گزارش‌ها خود را تسلیم کردند. دبیر کل سازمان ملل متحد نیز پس از بررسی گزارش‌ها عراق را به عنوان آغازگر جنگ معرفی نمود که این موضوع در واقع در راستای بند شش قطعنامه ۵۹۸ بود.

پس از اعلام متجاوز بودن عراق در جنگ علیه ایران، معاون دبیر کل وقت سازمان ملل متحد “عبدالرحیم فرح“ در ماه‌های خرداد و آبان ‌۱۳۷۰ در راس یک هیات کارشناسی به ایران سفر کرد تا خسارات وارده مشخص شود. که این امر در واقع در راستای بند هفت قطعنامه ۵۹۸ انجام گرفت.

براساس گزارش دبیر کل سازمان ملل متحد که به شورای امنیت نیز تسلیم شد، میزان خسارت‌های مستقیم ‌۲ / ۹۷ میلیارد دلار و میزان خسارت‌های غیر مستقیم در حدود ‌۵ / ۳۴۵۳ میلیارد تومان اعلام شد. البته این اعلام بسیار پایین‌تر از برآورد کارشناسان ایرانی بود. براساس محاسبات دولت جمهوری اسلامی ایران میزان خسارات در حدود یکهزار میلیارد دلار بود.

وزارت خارجه حتی آن مبلغی که توسط دبیر کل سازمان ملل متحد اعلام شده بود، پیگیری نکرده است.

دکتر عسگرخانی درباره‌ی دو مفهوم ترک فعل و غفلت در حقوق بین‌الملل گفت:

ترک فعل، به قصور در انجام وظیفه‌ی قانونی مربوط می‌شود. غفلت نیز براساس این نظریه تعریف می‌شود که انصاف و عدالت به کمک کسانی می‌آیند که آگاهند و نه آنانی که در انجام وظایف خود در خواب غفلتند. غفلت، سهل‌انگاری است که به مدت نامعقول و غیر منتظره در احقاق حقوقی که به موجب قانون، باید انجام شود، ولی انجام نشده است.

وزارت خارجه در احقاق حقوق ملت ایران در مورد تعیین رژیم حقوقی دریای خزر مرتکب غفلت شده است. پس از فروپاشی شوروی دستگاه دیپلماسی بیش از یک دهه برای کار تخصصی روی رژیم حقوقی خزر فرصت داشت ولی به دلیل عدم بهره‌گیری از فرصت‌ها اکنون رژیم حقوقی این دریا را آمریکایی‌ها تعیین می‌کنند.

رژیم‌های حقوقی، مذاکره‌ای، اجماعی و یا تحمیلی هستند. اگر توانایی مذاکره و رسیدن به اجماع وجود نداشته باشد، بطور قطع رژیم حقوقی تحمیل می‌شود. در حال حاضر رژیم حقوقی دریای خزر نیز در حال تحمیل شدن به ایران است. رژیم حقوقی دریای خزر در غیاب کار کارشناسی بر ایران تحمیل می‌شود.

اصول در رابطه با اهداف، نرم‌ها در رابطه با رفتار و قواعد مکانیسم ایجاد کننده رابطه میان اهداف و رفتار هستند. ما در طول این ۱۲ سال نتوانسته‌ایم اصول، نرم‌ها و قواعد خود را در دریای خزر شناسایی کنیم و در فرآیند تشکیل رژیم، فرآیند تداوم رژیم و فرآیند تغییر رژیم نیز ناموفق بوده‌ایم. لذا بر اثر این قصور و کوتاهی اکنون آمریکایی‌ها اصول،‌ هنجارها و قواعد این دریا را مشخص می‌کنند و در نتیجه بازی را نیز آنها انجام می‌دهند.

رژیم حقوقی دریای خزر در حکم پیش لرزه‌های تجزیه‌ی ایران است زیرا رژیم فعلی حاکم بر این دریا به مفهوم از دست دادن بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی و در نتیجه تجزیه‌ی ایران خواهد بود.

عدم تعدیل فشارهای خارجی منجر به خطر افتادن حاکمیت جمهوری اسلامی ایران می‌شود. طرح گفت‌وگوی تمدن‌ها نیز نباید صرفا به مسایل فرهنگی و تمدنی محدود شود. زیرا در این صورت نمی‌تواند نیازهای نهادهای کشورمان را برآورده کند. این طرح شاید در وهله‌ی نخست به عنوان یک متغیر مستقل باشد ولی باید متغیرهای وابسته‌ی دیگری را نیز در آن دخیل کرد.

برای عملیاتی کردن گفت‌وگوی تمدن‌ها باید در زمینه‌های اقتصادی و امنیتی ایجاد رویه می‌شد تا این رویه‌ها به اعتمادسازی (Trust Building) منجر شود. ولی متاسفانه دستگاه دیپلماسی نتوانست ایجاد رویه کند و اعتماد و امنیت را برای کشور تامین نماید. به عبارت دیگر کشورمان با گذشت چند سال از طرح گفت‌وگوی تمدن‌ها، نه تنها از لیست کشورهای تروریستی خارج نشده است بلکه حتی در ردیف تروریست‌های درجه اول قرار دارد. بنابراین دستگاه دیپلماسی نتوانست اهداف اولیه‌ی گفت‌وگوی تمدن‌ها را محقق سازد و این قصور و ضعف کارگران، کشاورزان، کارمندان و حتی تجار ما نیست بلکه ناشی از کوتاهی نخبگان و به‌ویژه وزارت امور خارجه است. این دستگاه نتوانست با لنز “نهادینه‌کردن“ به گفت‌وگوی تمدن‌ها نگاه کند. البته میان وزارت خارجه و مرکز بین‌المللی گفت‌وگوی تمدن‌ها نیز هیچگونه تقسیم کار و هماهنگی و همکاری ایجاد نشد و برآیند و کارکرد این دو نهاد نتوانست اعتماد لازم را در نظام بین‌المللی ایجاد کند.

آقای خاتمی به دیوار بلند بی‌اعتمادی میان ایران و آمریکا اشاره‌ی خوبی داشته‌اند ولی این دیوار در طول سال‌های گذشته هرگز فرو نریخت در حالی که این دیوار بلند بی‌اعتمادی باید فرو می‌ریخت و به جای آن دیوارمستحکم اعتمادسازی و امنیت سازی بنا می‌شد البته این مسوولیت متوجه شخص آقای خاتمی نیست بلکه بر عهده دستگاه دیپلماسی ما بود.

غفلت را باید در رابطه با توان پیش‌بینی (forseeabilipy) در نظر گرفت. یعنی فرد باید شرایط را پیش‌بینی کند مگر آنکه حادثه غیر قابل پیش‌بینی باشد. ما درگذشته اعلام کردیم که طالبان حاکم بر افغانستان گروهی تروریستی و خطرناک است در حالی که گروهی در وزارت خارجه آن را تحت عنوان واقعیت جامعه‌ی افغانستان معرفی کرد و بر این اعتقاد بود که باید با این گروه کار کرد تا آن را از درون استحاله نمود.

عنصر پیش بینی در حقوق معاهدات وجود دارد و در نظریات روابط بین‌الملل نیز تحت عنوان (predictability) بررسی می‌شود. عنصر دیگر در رابطه با غفلت حجم و بزرگی خطر (magnitude of the risk) است و در مقابل عنصر افاده‌ی فعالیت (utility of the activity) مطرح می‌شود. یعنی اگر تمامی اتومبیل‌های یک شهر در یک جاده‌ی ‌?? کیلومتری حرکت کنند، تصادفی رخ نمی‌دهد، بلکه زندگی مختل خواهد شد.

در کنار عنصر پیش‌بینی، حرفه و تخصص وجود دارد. فردی که برای مدیریت یک حرفه‌ی خاص انتخاب می‌شود، در واقع مدعی داشتن صلاحیت لازم برای آن کار است و باید به موجب قوانین حاکم بر قراردادهای اجتماعی، شرایط لازم را داشته باشد و این موضوع در حقوق بین‌الملل و روابط بین‌الملل با عملکرد عوام (common practic) متفاوت است. حقوقدان‌ها اعتقاد دارند که شخصیت مدعی تصاحب یک حرفه و تخصص باید مورد قضاوت و ارزیابی قرار بگیرد. ولی این موضوع در حوزه‌ی دیپلماسی کشورمان رعایت نمی‌شود و مدیریت دیپلماسی به کسانی واگذار می‌شود که توانایی این کار را ندارند.

در پزشکی، جراحی ناموفق تنها زندگی یک بیمار را به خطر می‌اندازد ولی در جراحی دیپلماسی زندگی یک مملکت در خطر قرار دارد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا