همکاری ایران با کره شمالی در «مسائل ویژه»
خاطرات هاشمی (۱۴)

تلخیص: ناصر غضنفری، انصاف نیوز:
چهارشنبه ۲۲ خرداد
ساعت نُه صبح، آقاى کورت والدهایم و همراهان آمدند. به او اطلاع دادم که آمریکا از طریق سفیر سوییس حافظ منافعاش در ایران، اطلاع داده است که هیچ دولتى نماینده آمریکا نیست که درباره گروگانها صحبت کنند و لابد منظورش شما هستید؛ خیلى ناراحت شد و تقاضا کرد که مخفى و سرّى بماند.
وقتى شنید، رادیو اسراییل هم دیشب گفته است که آمریکا به والدهایم اطلاع داده که از سوى آنها صحبت نکند، بیشتر ناراحت شد و گفت آنها از فرط کینه، ترجیح مىدهند اتباعشان در اسارت بمانند، اما به دست او آزاد نشوند.
با هم در مصاحبه مطبوعاتی شرکت کردیم و به سئوالات پاسخ دادیم. در جواب دادن به سئوالات دستپاچه مىشد. بعد از مصاحبه، از آرامش من اظهار تعجب کرد. به نظر مىرسد از صهیونیستها و آمریکاییان واهمه دارد.
پنجشنبه ۲۳ خرداد
دکترعباس شیبانى نماینده تهران مطابق معمول بدون وقت قبلى آمد و براى امور درمان استمداد کرد.
آقاى شیرازى، امام جمعه مشهد آمد. براى عمران روستایى در داراب و احداث کارخانهاى براى تعاونى حزباللهىها استمداد کرد. از حرکتهاى سیاسى و اقتصادى دولت ابراز رضایت نمود و دیگر مثل گذشته، از آقاى عباس واعظ طبسى، تولیت آستان قدس رضوی گلهاى نداشت.
آقاى سیدحسن فیروزآبادى و آقاى مرتضایى آمدند. از مسایل همکارى با کره شمالى در خصوص مسایل ویژه و حساس گزارشى دادند؛ برنامه کار را مشخص کردم.
دکتر محمدعلی نجفى، وزیر آموزش و پرورش آمد. گزارش کار را داد و گفت امسال از دانش آموزان شهریه نمىگیریم.
ظهر عفت و فاطى و یاسر و سارا و على آمدند. ناهار را با من خوردند و از آنجا براى سفر به لیبى، عازم فرودگاه بودند. در همان لحظه، ساعت دو بعد از ظهر خوابم برد. وقتى که بیدار شدم نبودند؛ دلگیر شدم.
عصر به خانه آمدم. مهدى و فرشته در خانه بودند. فائزه و مونا و حسن و حمید لاهوتى هم آمدند. شام را فائزه تهیه کرد. امروز استخر حیاط را آب انداختم.
شنبه ۲۵ خرداد
آقاى سیدمحمدحسین فضلالله از لبنان آمد. از سیاستهاى جدید جمهورى اسلامى ایران به عنوان اجراى اسلام تشکر کرد و درباره مسایل کمک به آزادی گروگانها صحبت شد. گفت در لبنان دیگر زمینه حرکات نظامى نیست و باید فعالیتها سیاسى باشد. مدعى است که مردم جنوب لبنان، طاقت تحمل مشکلات درگیرىهاى مسلحانه را ندارند و براى کارهاى فرهنگى بیشتر، استمداد کرد.
با آقای فرانسوا میتران رییس جمهور فرانسه، تلفنى صحبت کردم. گفت که نیروهاى متحدین از عراق مىروند. قرار شد براى حضور مأموران سازمان ملل در عراق، براى تامین امنیت مردم در مقابل ارتش عراق تلاش شود. گفت اواخر تابستان به ایران مىآید.
شوراى عالى امنیت ملى جلسه داشت. درباره افغانستان و عراق مذاکره کردیم.
شب با احمدآقا، مهمان رهبرى بودیم. همان مطالب شوراى عالى امنیت ملی را مورد بحث قرار دادیم. براى خواب به دفترم رفتم. تا ساعت دوازده شب بیدار بودم.
منبع: خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۷۰
انتهای پیام



