ماجرای اختلاف ولایتى، فلاحیان و محسن رضایی

خاطرات هاشمی (۱۳)

تلخیص: ناصر غضنفری، انصاف نیوز: 

جمعه ۱۷ خرداد

در خانه بودم. بیشتر وقت به مطالعه کتاب «آخرین سفر شاه» گذشت.

شنبه ۱۸ خرداد

صبح براى بازدید از پارک در حال احداثِ «طبیعت پردیسان» در غرب تهران رفتیم؛ حدود سیصد هکتار، در جنوب شهرک غرب واقع شده است؛ منطقه جالبى است و طرح مهم علمى دارد که قبل از انقلاب، متخصصان آمریکایى داده‌اند. با هزینه چهل میلیون تومان در حال احداث است. قسمت‌هاى مختلف پارک را با ماشین بازدید کردیم. در جمع کارکنان سازمان محیط زیست صحبت کردم و تشویق‌شان نمودم. بناست طبیعت پنج قاره جهان در آن نمونه سازى شود و حیوانات وحشى مناسب در آن رها شوند.

از آنجا براى بازدید موزه تاریخ طبیعى رفتیم که آن هم جالب بود. بیشتر نمونه حیوانات جمع آورى شده، شکارهاى شاهپور عبدالرضا پهلوى است. نمونه‌هاى با ارزش و نادرى است که از اطراف دنیا جمع کرده‌اند. در پایان مصاحبه‌اى انجام دادم.

از ساختمان کاخ مرمر که براى تشریفات تعمیر شده است، بازدید کردم. در جلسه شوراى عالى امنیت ملی شرکت نمودم. موضوع عراق و عربستان و افغانى‌هاى مهاجر در ایران در دستور بود.

یکشنبه ۱۹ خرداد

رییس مجلس تانزانیا آمد؛ درباره روابط دو جانبه و قاره آفریقا مذاکره شد. مردم ساده و سالمى هستند. مسلمان است و یک تاجر شیعه را هم همراه داشت. مجذوب مرقد امام شده بود.

دکتر ولایتى و فلاحیان و محسن رضایی آمدند. اختلافات‌شان درخصوص مسئولیت‌هاى متداخل در امور نهضت‌ها را مطرح کردند که به جایى نرسیدیم.

به دفترم برگشتم. به ملاقات رهبرى رفتم. درباره سفر آقای سعود الفیصل، وزیر امور خارجه عربستان سعودی مسایل عراق و مسایل داخلى حرف زدیم؛ ایشان کسالت دارند.

دوشنبه ۲۰ خرداد

آقای کورت والدهایم به دفترم آمد. ابتدا مذاکرات خصوصى درباره صلح خاورمیانه داشتیم. او معتقد است که بوش رییس جمهور آمریکا و جیمز بیکر، وزیر امور خارجه آمریکا مایل به حل موضوع و استرداد اراضى اشغالى اسراییل در سال ۱۹۶۷ هستند، ولى طرفداران اسراییل در آمریکا مخالف‌اند؛ به همین دلیل احتمال موفقیت حرکت صلح خاورمیانه نزدیک به صفر است؛ ولى من گفتم در اینکه بوش و بیکر هم چنین چیزى بخواهند، تردید دارم.

اجازه خواست که درباره کمک به آزادی گروگان‌هاى لبنان مذاکره کنند. موافقت کردم؛ به شرط اینکه به رسانه‌ها بگوید که ایران مایل نیست در این موضوع صحبت شود، چون مربوط به ایران نیست.

شب به مهمان‌سراى سعدآباد رفتم که شام را با مهمانان اتریشى به طور خصوصى بخوریم و مذاکرات خصوصى داشته باشیم. کنار استخر نشستیم. فضای خوب سعدآباد و منظره زیبای کاخ، آنها را تحت تأثیر قرار داده بود؛ مى‌گفتند چنین جایى در اتریش ندارند.

منبع: خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۷۰

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

۲ Comments

  1. با سلام
    از متن خبر و ربط آن با سر فصل خبر ، چیز زیادی دست گیرم نشد. ولی با خوانش متن

    متوجه شدم هیچ نظارتی بر نگارش متنهای خبری این رسانه وجود ندارد. جای تاسف
    است که هیچ توجه ای به زبان فارسی و خطر انحطاط آن نمیشود. دست کم نگرانی مقام معظم رهبری را در مورد این امر مهم ارج بنهید. رعایت نکردن قواعد نحو زبان ، آسیبی بس خطرناک برای زبان به حساب می آید. در متن بالا که نه زمان فعلها با یکدیگر هم خوانی دارد نه فاعل و فعل مطابقت دارند و از فرط آشفتگی کلام یک باز نویسی کامل لازم دارد . رفتم ..شام بخوریم .!!
    آمد ..شد … هستند!!!!

    مسئولیتهای متداخل !! مطرح کردند به جایی نرسیدیم !!! مرجع ضمیر ایشان کسالت دارند ، چه کسی است ؟ در کل جمله هم که علامت ویرگول، برای جدا سازی و مکث وجود ندارد .
    واقعا خدا به فریاد مخاطبان برسد که قرار است با خواندن خبرها از طریق این رسانها با سواد یا با خبر شوند . گمان نمیکنم هیچ یک از اهداف مورد نظر حاصل شود. زمانی روز نامه ها خبر ها را منتشر میکردند . سردبیری بود و پرسنلی که خبرها را می نوشتند و متخصصینی که اصلاح میکردند. آن روزگار افراد روزنامه خوان افراد با سواد جامعه را تشکیل می دادند . واقعا نگرانی رهبرمان به جایست.

    ۱
  2. بدون غرض ورزی عرض میکنم هاشمی مرد بزرگی آن طور که می گویند نبود… پس از خرمشهر جنگ را چند سال ادامه داد و بعدش جام زهر سر کشید. در نگاهی به اعضای کابینه های هاشمی در می یابیم که بجز چند نفر معدود دیگران افراد جان و استخوان داری نبودند. بالاخره می گویند هر کی را میخواهی بشناسی به رفقاش نگاه کن… هاشمی دوست داشت با آمریکا رابطه برقرار کند حالا با سال های پایانی عمرش کار نداریم ولی در همان زمانی هم که قدرت داشت هیچ گام مشخص ارزشمندی بر نداشت. هاشمی حالا با همین ادعاهای موافقان در مقیاس ایران بود و هیچگاه نتوانست از ایران فراتر برود. فکر نمی‌کنم کشوری مهم دیگر باشد که هاشمی را حل کننده یک مساله یا مناقشه بزرگ بین المللی بداند… برای موضوع فلسطین و اسرائیل هیچ طرح و ایده جهان‌شمولی نداد و ما ندیدیم. تا قدرت داشت عملا برای دموکراسی تلاشی نکرد و اتفاقا تلاش های زیادی علیه دموکراسی داشته است. حتی در ابعاد معنوی هم با اینکه خود حوزوی بود و شاگرد امام و امام جمعه تهران اما به نظرم هیچگاه جایگاه کاریزماتیک روحانی نتوانست پیدا کند و مردم عمدتا او را تجمل گرا و غربگرا و اشرافی می دانستند تا یک روحانی متدین.
    هاشمی تحصیلات دانشگاهی نداشت و هیچ مقاله یا کتاب یا سخنرانی قابل تحلیل و نظریه ای نداشت. ما ندیدیم بگویند هاشمی مثلا برای تمدن سازی ارزش های انقلابی و دینی راهکار و برنامه و ایده و نظریه ای داشته است.
    بله قبول دارم سازندگی در زمان هاشمی در حد تلاش موثر برای برخورداری روستا ها و شهرها از امکانات رفاهی برقرار بوده است یا تلاش هایی برای بازسازی جنگی که خودش آن را طولانی کرد و یا ساخت چند سد… برخی طرح ها مثل سد و مترو و… هم که هاشمی کلنگ زد به نظرم طرح های بر زمین افتاده قبل از انقلاب بودند…
    حالا ایجاد و توسعه دانشگاه آزاد را می شود یک عملکرد هاشمی دانست… بحثم الان خوب یا بد بودن عملکرد نیست که آن جای بحث دیگری دارد.
    من می گویم مثلا هیتلر مرد بزرگی بود حالا وقتی بحث بشود میگم البته بزرگی او در ویرانی بود… یا مثلا ترامپ مرد بزرگی هست در اقتصاد و… ولی گفتم بدون غرض ورزی دوست دارم بدونم دوستان هاشمی چرا اصرار دارند بگویند هاشمی فلان بوده است…
    گفتم و شاید قادر نبودم منظورم را برسونم، مقیاس این سوال و نگاه من بالاست و الا میدانم هاشمی فلان لابی ها را داشته و هزاران طرح آبرسانی و زرقرسانی را کلنگ زده یا مثلا ۱۰۰۰ خطبه خونده و یا… من میگم کدام وزرای هاشمی بزرگ بودن… کدام صنعت و معدن و پتروشیمی و فولاد و دانشگاه و سد و دانشگاه و صلح بین المللی و اندیشکده و تئوری و راهکار بزرگ ملی و بین المللی مال ایده خود هاشمی است یعنی اگر اون نبود الان ما آن را نداشتیم… مثلا مسکن مهر مال احمدی نژاد است یا یارانه و یا گفتگوی تمدن ها مال خاتمی است یا برجام مال روحانی است یا کوپن مال میرحسین موسوی است یا…

    ۲

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا